وداع با جان‌باختگان نفتکش سانچی در گیلان؛

شبی که اشک‌هایمان از چشمانمان تبعیت نکرد | خداحافظ ای همنشین همیشه

رفیقی که بنر عکس رفیقش را به آغوش کشیده بود و مادر و پدری که عکس جیگر گوشه خویش را در بالای دست گرفته بودند و نام فرزند خود را فریاد می زدند. خواستم خویشتن خویش را جای آنها قرار دهم اما طاقت و توان این کار را نداشتم، آخر مگر می شود حال و هوای آنها را درک کرد؟

اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، وداع با جان‌باختگان نفتکش سانچی با حمایت اداره کل بنادر و دریانوردی گیلان در پایانه مسافربری دریایی انزلی با حضور بیش از ۳ هزار نفر برگزار شد.

 دانیال ابراهیمی: دیشب حال و هوای عجیبی در انزلی و سالن اداره کل بنادر حکم فرما بود، آنقدر عجیب که برای درک آن فقط باید در سالن می بودی تا درک کنی هر طرف را نگاه می کردی غم را در چهره تک تک افراد می دیدی

رفیقی که بنر عکس رفیقش را به آغوش کشیده بود و مادر و پدری که عکس جیگر گوشه خویش را در بالای دست گرفته بودند و نام فرزند خود را فریاد می زدند. خواستم خویشتن خویش را جای آنها قرار دهم اما طاقت و توان این کار را نداشتم، آخر مگر می شود حال و هوای آنها را درک کرد؟

روز سختی برای عکاسان بود زیرا دوربین هایشان در حال ثبت روزی فراموش نشدی بود، همه دوربین ها خیس که گویی دوربین هم خجل و اندوهگین از ثبت اما این خیسی از چشمان عکاس بود. اشک جلوی چشمانشان را گرفته بود و نمی توانستند آن طور که شاید مراسم را پوشش تصویری دهند.

جلوی چشمانمان گویی ناگهان زمان به کند سپری می شد و به صورت آهسته اتفاقات را در حال نظاره بودم که ناگهان پدر داغدیده ای مرا در آغوش کشید و گفت نگاه کن ببین، نگاه کن چقدر لبخند فرزندم زیبا است؟ حال دیگر حواسم به جمع نبود و فقط حواسم به پیرمرد بود که حرفی نزنم که باز اشک بریزد تصمیم گرفتم سرش را ببوسم و محکم در آغوشش بگیرم تا کمی آرام شود.

زن و مردی ناگهان به ستون تکیه دادند خیلی ترسیدم در دلم گفتم اگر حالشان خدایی نکرده خراب شود چگونه آنها را به بیرون سالن ببرم و به آمبولانس حاضر در کنار ساختمان برسانم! در این افکار بودم که ناگهان متوجه شدم جمعیت را کنار زدم و در کنار آنها قرار گرفته ام، دیدم دست یکدیگر را گرفته اند و فقط اشک می ریزند که متوجه قاب عکسی در درون دستانشان شدم و متوجه شدم پدر و مادر یکی از جان باختگان است، از آنها معذرت خواهی می کنم که مزاحم خلوتشان شدم.

مراسم پیش از شروع مملو از اشک و فریاد خانواده های داغدیده بود که برای شروع برنامه آهنگ غمگینی پخش شد و خواننده خواند “سلام ای غروب غریبانه ی دل” و “خداحافظ ای همنشین همیشه، خداحافظ ای داغ بر دل نشسته” حال بار دیگر اشک و آه خانواده ها بلند شد و از آن طرف ۳ تا ۴ هزار نفر همزمان برای اشک آنان اشک ریختند و به مانند والدینی که فراغ کودکی خردسالشان را می کشد تمام خانواده های داغدیده را به آغوش کشیدند.

به مسئولین نگاه کردم دیدم همه آنها در حال گریه هستند اما تنها یک فرد توجه من را جلب کرد، آن فردی که از جنس دریا و بندر بود و خود برای برگزاری همچنین یادبودی از جان کمک کرد تا مراسم برگزار شود بله مدیر کل بنادر و دریانوردی، فردی که من در مراسم یادبود پدرش اشک او را در جمع ندیدم اما ابایی از اشک ریختن در این مراسم نداشت.

Share