تنها نهادی که در ایران تغییر نمیکند کدام است؟!
بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کردهاند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمیکند!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا با اتومبیل در شهر تردد می کنی. ۵۰ سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟
سروش بامداد در عصرایران نوشت:کانال تلگرامی خود را چک می کنی. ۵۰ سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟ ( این جمله البته مربوط به قبل از فیلترینگ موقت اخیر است اما به هر رو ۵۰ سال قبل چنین بحثی نبود).
از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. ۵۰ سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود.
با فشار دادن چند دگمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. ۵۰ سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست اما ۵۰ سال قبل اگر هم تلفن داشتی یا مخاطب تلفن داشت تماس فقط از طریق تلفن ثابت میسر بود.
همه چیز در این ۵۰ سال تغییر کرده الا یک نهاد!
حتی مسجد سنتی دیگر تنها مسجد نیست و در زیر زمین آن هایپر برقرار است و درکنار رستوران تأسیس کرده اند.
سالن سینما هم سینمای ۵۰ سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد.
کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل ۵۰ سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست. اما به هر رو نحوه ارایه کتاب چه در شهر کتاب ها و چه باغ کتاب و چه به صورت دیجیتال به نسبت ۵۰ سال قبل تغییر کرده است.
اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار!
۵۰ سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند.
دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا!
اما اینجا کجاست که پس از ۵۰ سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است. ۵۰ سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. ۵۰ سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست.
۵۰ سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد.
بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن ۵۰ سال پیش بود و حالا هم هست.
بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید.
شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند.
شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند.
انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از ۵۰ سال پیش می چرخیده است.
بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و ۹۰ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون ۱۰ درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد.
این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد.
۵۶ سال قبل و در سوم دی ماه ۱۳۴۰ محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. ۵۰ سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است.
یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد اما انگار نمی شود که نمی شود!
دیدگاه