انگیزه مرموز قتل خبرنگار تازه داماد
بازپرس جنایی تهران با درخواست انتشار عکس متهم به قتل سابقه دار که از دو سال قبل به اتهام قتل دامادشان تحت تعقیب است ازمردم برای شناسایی و دستگیری وی کمک خواست.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از روزنامه ایران، بازپرس جنایی تهران با درخواست انتشار عکس متهم به قتل سابقه دار که از دو سال قبل به اتهام قتل دامادشان تحت تعقیب است از مردم برای شناسایی و دستگیری وی کمک خواست.
خواهر قربانی جنایت که وکیل دادگستری است، گفت: برادرم سال ۹۱ تا ۹۲ خبرنگار یکی از روزنامهها بود و دستی به قلم داشت. مدتی قبل دختر جوانی به نام فتانه را به برادرم معرفی کردیم و آنها باهم نامزد کردند که بعد از مدتی به عقد هم درآمدند. البته این را هم بگویم زمانی که ما به خواستگاری فتانه رفتیم خانوادهاش به ما گفتند که یکی از برادرهایش به نام حسین (یعنی متهم به قتل فراری) در تبریز کار میکند و خودش را برای مراسم عروسی به تهران میرساند.
درحالی که بعدها پی بردیم حسین یک متهم سابقه دار بوده و بارها به اتهام سرقت و نگهداری مواد مخدر بازداشت شده است. آن زمان نیز به خاطر نگهداری مواد مخدر در زندان قزل حصار به سر میبرد وخانوادهاش به دروغ گفته بودند که درتـبریز کار می کند. بعد از عقد یک روز برادرم به سراغم آمد و گفت برادر فتانه معتاد است و به ما دروغ گفتهاند. این موضوع مثل یک راز بین من و برادرم ماند تا اینکه شامگاه ۱۰ آبان سال ۹۴ فرد ناشناسی با خانه ما تماس گرفت و سراغ فتانه را گرفت. به او گفتم فتانه اینجا نیست ولی بعد از نیم ساعت یک نفر در خانه ما را زد. وقتی دررا بازکردم حسین را دیدم که حال خوبی نداشت و سراغ خواهرش را میگرفت. وقتی مطمئن شد او خانه ما نیست رفت. ولی نیم ساعت بعد فتانه با حالتی آشفته به خانه آمد و گفت با برادرش سر ارث و میراث درگیر شده است. آن شب مادرم خیلی اصرار کرد که فتانه به خانهشان برود اما او توجه نکرد و ماند و در این مدت مخفیانه با تلفن صحبت میکرد. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه بامداد روز بعد برادر فتانه به خیابان آمد و سروصدا کرد. او با خواهرش کاری نداشت و من و برادرم را صدا میزد. همان موقع با پلیس تماس گرفتیم و مأموران کلانتری هم آمدند. اما حسین با دیدن مأموران مخفی شد. بعد از رفتن آنها دوباره به خیابان آمد و داد و فریادهایش شروع شد. من و برادرم از خانه خارج شدیم تا ببینیم چه میخواهد. در را که باز کردیم حسین را سر کوچه دیدیم. من و داوود به سمتش رفتیم که به برادرم گفت: «با تو کاری ندارم ولی میخواهم خواهرت را بکشم. همان موقع هم با چاقو به برادرم حمله کرد و به او دو ضربه زد. پس ازآن داوود به طرف من دوید و فریاد زد فرار کن. ولی حسین به سمت ما آمد که یکی از همسایهها با سر و صدای ما به بیرون آمد و حسین فرار کرد. بعدها از همسایهها شنیدم که حسین را چند روز قبل از قتل اطراف خانهمان دیده بودند. سه روز بعد از قتل برادرم، حسین (متهم به قتل) مدام به خانه ما زنگ میزد و تهدیدمان میکرد. میگفت بمب میگذارد و همه ما را میکشد. بعد از آن تماسها قطع شد، تا اینکه دو هفته مانده به چهلم برادرم با دفتر وکالت من تماس گرفت ولی بعد از آن هیچ خبری از حسین نداریم و اکنون تحقیقات پلیسی برای بهدست آمدن سرنخی از مخفیگاهش ادامه دارد.
دیدگاه