گمشدهای آشنا به نام فرهنگ!
اگر میخواهیم گمشده فرهنگ را دوباره بیابیم باید آدرس آن را از نمادهایی که میسازیم جستجو کنیم

«فرهنگ» مقوله بسیار پیچیده ای است. موضوع مهم و بنیادینی که مانند بسیاری از مباحث اساسی، اغلب با سادهانگاری از کنار آن رد میشویم. کافیست وارد یک میهمانی، جمع خانوادگی، تاکسی یا مترو شویم، دهها نفر بدون آنکه خود را ملزم به مطالعه حتی یک جلد کتاب و یا درکی درست از این واژه بدانند، ساعتها از «فرهنگ» میگویند و در خیال خود به سطح بالای فرهنگ مان فخر میفروشند. آنها از کورش و هخامنشی، سخن میگویند و با احتیاط، اشارهای هم به فردوسی میکنند و در نهایت آهی از سر تاسف میکشند و بی آنکه حتی یک بیت شاهنامه از بر باشند به حال دیگران تاسف میخورند و ناگزیر یک بیننده یا شنونده بیاطلاع، متعجب میماند که این جماعت از کدام «فرهنگ» داشته خود و نداشته دیگران سخن میگویند ؟! در این هنگام کافیست به عنوان یک ناظر سری به همان خیابانهای شلوغ بزنیم. بی درنگ تعجب ما مضاعف میشود. طریقه رانندگی، زباله های انبوه، محیط زیست آلوده، نزاعهای خیابانی، دروغ پراکنیهای گسترده، عبور از قانون، رشوه، سودجویی، عدم توانایی در ارتباط متقابل و دهها مولفه دیگر پوزخند تلخدی را برلبان خشک میکند و بدون آنکه لازم باشد دهها کتاب و پژوهش دانشگاهی را مطالعه کنید، به راحتی حدس میزنید که در این شهر یک چیزی گم شده، یک چیز آشنا، شاید «فرهنگ» !
تا کنون تعاریف زیادی از فرهنگ، به عمل آمده که در هر کدام آنها، اندیشمندان از زوایای مختلفی همچون جامعه شناختی، مردم شناختی، سیاست، اقتصاد و غیره به موضوع مهم و پیچیده فرهنگ نگریسته اند. ما در اینجا قصد بازگویی آن تعاریف را نداریم اما به نظر میرسد حال که بحث به اینجا رسیده لازم باشد تا جهت دستیابی به یک مبنای مورد قبول، تعریفی ساده و مورد تایید اهل فن ارائه کنیم. «تایلور»، مردم شناس معروف انگلیسی و بنیانگذار «انسان شناسی فرهنگی» معتقد است؛ «فرهنگ مجموعه درهم تافتهای است که دربرگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، آداب ورسوم، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست میآورد (مبانی جامعه شناسی، وثوقی، منصور، نیک خلق، علی اکبر، ص۱۱۳) همانطور که در این تعریف مشخص است فرهنگ پیوستگی عمیقی با ارزش ها به عنوان مجموعهای از دانستنیها، اعتقادات، باورها و رفتار اجتماعی یک جامعه دارد. از اینرو میتوانیم بگوییم؛ آنچه از آن به عنوان فرهنگ یاد میشود تجلیات عینی ذخایری عظیم در وجود فرد و جامعه است که ممکن است عملا هیچکدام از آنها قابل رویت و سنجش نباشند و ما فقط بتوانیم انعکاس آن زیرساخت ها را به عنوان مولفههای فرهنگی ببینیم. لذا به بیان دیگر میتوان گفت: فرهنگ تجلی باورهای درونی تک تک افراد جامعه در رفتار بیرونی آنهاست و از جهت است که باید ریشه فرهنگ را در جای دیگری جستجو کرد. بطور مشخصتر میتوان موضوع فرهنگ را به درختی تنومند و کهنسال تشبیه کرد که ریشههای آن «مفروضات بنیادین» تنه آن «ارزشها و اعتقادات» جامعه و میوههای آن همان تجلیات عینی رفتار اجتماعی است که ما از آن به عنوان «فرهنگ» یاد میکنیم. با این باور، بطور مثال اگر میبینیم امروز در جامعه ما حقوق انسانها توسط انسانهای دیگر نادیده انگاشته میشود، محیط زیست توسط شهروندان به نابودی میرسد، قانون و قانون مداری کم ارزش شده و ارزشهایی مانند مطالعه، علم اندوزی و کار آفرینی جای خود را به بیسوادی، مدرکگرایی و واسطهگری دادهاند، باید ریشههای آن را یا در مفروضات بنیادین جامعه و ارزشهای واقعی مورد پذیرش مردمان آن جامعه جستجو کنیم و یا حداقل مسیر انتقال این مفاهیم را از لایههای درونی به سطح جامعه مجددا واکاوی نماییم و مهمتر آنکه بدانیم جمله سازیهای کذایی از زبان بزرگانی همچون «کورش» و پرسه زدنهای گاه و بیگاه در تاریخ و ادبیات فارسی، نمیتواند سرپوشی برای «گمشده فرهنگ» باشد! اگر به این باور ساده دست پیدا کنیم احتمالا خواهیم پذیرفت که برای علاج و چاره این معضل، تنها باید به فرآیند دشوار «فرهنگ سازی» بیاندیشیم.
فرهنگ سازی فرآیند بسیار پیچیده و زمان بری است زیرا همانطور که گفتیم در واقع با مفروضات و بنیانهای اندیشه جامعه و پس از آن ارزشهای جاری در ارتباط است. با این وجود، بیشک آموزههای اسلامی و پیشه تمدنی غنی ایران، به عنوان عامل مهمی در شکلدهی بنیانهای اندیشه و ایدئولوژی جامعه، میتواند ما را برای رسیدن به ارزشها به عنوان بدنه مستحکم «فرهنگ» یاری کند اما متاسفانه برای آنکه این درخت، تنومند شود و به بار بنشیند، اغلب زمانی به درازای چندین نسل لازم است و ما در شرایطی نیستیم که بتوانیم نسلها تا حصول مقصود صبر کنیم. اینجاست که از منظر کارشناسان تلاش برای «نمادسازی» های دقیق و قابل تکرار، میتواند کمک حال جامعهای باشد که قصد دارد با اتکاء به بنیانهای موجود، فرهنگ خود را اصلاح کند و تعالی ببخشد با اینحال شکی نیست که هرگونه اشتباه در این بخش هم ممکن است راه را به بیراهه ببرد و درخت نورس فرهنگ را از ریشه بخشکاند. آنچه امروز در جامعه ما نمود دارد چه بسا بیش از هرچیز حاصل همان نمادسازی های نا به جا و یا غلط باشد. اجازه دهید ادامه بحث را با طرح چند پرسش پی بگیریم. بطور مثال امروز در جامعه ما نماد کار و ثروت اندوزی در معنای مثبت آن کیست؟ لطفا در ذهن خود مروری سریع به سریالهای تلویزیونی پخش شده طی ۳۰ سال اخیر بیاندازید. تقریبا بدون استثناء تمام ثروتمندان از طریقی به جز کار و تلاش مولد به ثروت رسیدهاند و انسانهای پاکدست و سالم عمدتا فقیر یا کم درآمد بوده اند که به کارگری و کارمندی مشغول بوده اند، نه کارآفرینی. پرسش دیگر اینکه امروز نماد جوان موفق در جامعه ما کیست؟ یک دانشجوی موفق و جستجوگر یا یک بازیگر سلبریتی پولدار اما بیاخلاق؟! نماد اخلاق و معنویت در جامعه ما چیست؟ نماد قانون و قانون گرایی چیست؟ نماد ما در ورزش چه ویژگی هایی دارد؟ آیا امروز تختی شدن در اولویت جامعه است یا فلان فوتبالیستی که نصف بدنش خالکوبی دارد و هر هفته یک پورشه زیرپایش است؟ نماد ما در علم آموزی کیست؟ جامعه ما میخواهد پرفسور حسابی داشته باشد یا نمادی شاخص در جهان از منظر فرار مغزها محسوب شود ؟ … این پرسشها را تا صدها مورد میتوان ادامه داد و هرچه جلوتر می رویم می بینیم فرهنگ جاری ما حاصل همین نمادهای جاری ماست که خواسته یا ناخواسته طی چند دهه اخیر به بدنه جامعه تزریق کرده ایم. امروز به شدت نیازمند نمادسازی هستیم. نمادهایی ارزشمند که بتوانند فرهنگ ما را ارتقاء بخشند نه اینکه آن را در مسیری ببرند که خود دغدغهای جدی برای آینده کشور محسوب شود. برای این کار هم هیچ اشکالی ندارد گاهی تاریخ را ورق بزنیم. مثلا هنوز که هنوز است اگر انسان غربی ساعت سه بعد از نیمه شب در خیابانی خلوت، پشت چراغ قرمز میایستد به قانون مداری سقراط هنگام نوشیدن جام شوکران در ۲۵۰۰ سال پیش میاندیشد. حال آنکه همین تاریخ یکصد ساله اخیر ما به تنهایی مملو از الگوهای ارزشمند اجتماعی است که مفروضات بنیادین آن ریشه در فرهنگ کهن ایرانی – اسلامی دارد. سخن آخر اینکه اگر میخواهیم گمشده فرهنگ را دوباره بیابیم باید آدرس آن را از نمادهایی که میسازیم جستجو کنیم. ما به نمادهایی بهتر نیاز داریم و کارگاه این نمادسازی دقیق، کاربردی و ارزش مدار، چیزی نیست جز نظام آموزش و پرورش، رسانه ها و خانواده.
رضا سیفپور – مدرس دانشگاه
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه