کودک و توسعه
دولتمردان در کشورهای توسعه یافته از تولید ناخالص ملی خود می زنند و برای سرمایه گذاری در نظام آموزشی هزینه می کنند تا با تمرکز به پایه های تحصیلی کودکان، و پرورش آنان، آینده بهتری را رقم بزنند.
نمی توانید به کودکی بیاموزید که از خود مواظبت کند، مگر آنکه اورا آزاد بگذارید تا برای مواظبت از خود بکوشد ،ممکن است اشتباه کند ،ولی دانایی او از میان همین اشتباهات سرچشمه می گیرد (ویچر)
کشورهای توسعه یافته برای رشد و پیشرفت در جهان توسعه یافته به پرورش کودکان در پایه های ابتدایی و آموزش در بزرگسالی اهمیتی خاص قایل هستند. دولتمردان در کشورهای توسعه یافته از تولید ناخالص ملی خود می زنند و برای سرمایه گذاری در نظام آموزشی هزینه می کنند تا با تمرکز به پایه های تحصیلی کودکان، و پرورش آنان، آینده بهتری را رقم بزنند. کشور ما یک قرن در حال سعی و خطا است تا با سرمایه گذاری ازمکتب خانه های قدیم به آموزش و پرورش این امر را تسری بخشد، شاید که توسعه پیدا کند ،اما شواهد نشان می دهد که ما همچنان در این زمینه عقب مانده ایم.
غرب ها ۷۰ سال پیش با سرمایه گذاری برای رشد عینی و ذهنی کودکان در پایه های تحصیلی گام برداشتند و امروز به نتایج بزرگی دست یافتند، آنان به درستی پی بردند که کارخانه توسعه در کشور از خانه و مدارس ابتدایی شروع می شود و به کارخانه ها و محیط اجتماعی نضج پیدا می کند. غرب ها نشان دادند برای اینکه توسعه پیدا کنند باید برای کودکان زیر ۱۰ سال برنامه ریزی و سرمایه گذاری کنند، آنها دریافتند که حساس ترین دوره پرورش فرزندان در دوره کودکی است. کارخانه توسعه در همه کشورهای پیشرفته از خانه تا مدرسه و یادگیری جمعی متمرکز است، تا جایی که این الگو در کشورهای شرق آسیا مانند ژاپن،کره، سنگاپور نیز تسری پیدا کرد تا آنان بهتر و پربارتر آن را عملی و نهادینه کنند.
غرب ها پی بردند که باید دانش ضمنی کودکان را بالا ببرند، دانش ضمنی که توانایی بچه ها را در بر گیرد و در درون آنها موجی از عشق و خلاقیت ایجاد کند، پذیرفتند که راه هدایت کودکان پرورش عملی وآزادی انتخاب در کودکی است و بالا بردن توانایی آنان در امر پرسشگری و نقد پذیری است.
از طرفی یافتند که تعلیم کودکان در ابتدا مادر و پدر است و خانه و دبستان مرکز انسان پروری، در خانه است که کودک یاد می گیرد چگونه گفتگو کند ،تفکر بلند مدت داشته باشد، نقد پذیرپذیرباشد ،اینها را کودک در خانه از سوی مادر و پدر تمرین می کند تا با ورود به مدرسه آن را نهادینه کند. طبق گفته کارشناسان آموزشی ،برای کودکان سه درس بیش از هر درسی در ایجاد خرد جمعی و گروهی تاثیر گذاراست. کاردستی، نقاشی، ورزش.
در کلاس نقاشی و با یکرنگ شدن همه ابزارهای نقاشی توانمندی کودک رشد پیدا می کند، کودک سرمایه گذاری مشترک را یاد می گیرد، مدیریت را می آموزد، همکاری و همفکری را در کنار همکلاسی ها آموزش می بیند، گفتگو را تمرین می کند، می آموزد که باید تفاهم داشته باشند، تقسیم کار را یاد می گیرد ،سلسله مراتب را تجربه می کند، صبر در همکاری و ریسک پذیری را در یک کلاس فقط نقاشی می آموزد.
هر کسی مسئول است از خلاقیت ذهنی خود برای نقاشی دسته جمعی بهره می گیرد نه اینکه به تنهایی و با وسایل فردی جدای از دیگران نقاشی را بیاموزد. همین عوامل و عامل های دیگر به آنان می آموزد که خرد جمعی ،تصمیم های جمعی ،تفاهم و انتخاب های جمعی را ابتدا در خود حلاجی کنند وسپس در جامعه و محیط کاری آن را بارور نمایند.
و آنگاه همین کودکان خلاق و خرداندیش در فرایند زمان توسعه کشورشان را شتاب بیشتری می بخشند .مسئولان ما نیز می توانند با در اختیار گذاردن بخش اعظمی از درآمد ناخالص ملی به آموزش و پرورش و تربیت مربیان بزرگ برای کودکان آینده ساز کشور را دریابند، پایه های فکری آنها را در مطالعه و کارهای جمعی از لحاظ روحی آماده کنند، تا با عشق و خلاقیت ذهنی، بهتر زیستن را در کنارهمدیگر و ساختن ایران فردا را در خردجمعی متحول کنند.
هر کدام از مسئولان و ما باید کانون تحول کودکان جامعه باشیم، چه با قلم و چه با قدم ،دریغ کردن ازسرمایه گذاری دولت مردان کشور در نظام اموزشی و سهل انگاری در پرورش درست کودکان جامعه ،یعنی از دست دادن فرصت های طلایی برای نسل های بعدی است. کوتاهی در پرورش درست کودکان چه از ناحیه پدر و یا مادر و چه نظام آموزشی و معلمان پرورشی، ما را در فرایند توسعه محروم و محروم تر خواهد کرد.
رضا بژکول، پژوهشگر اجتماعی
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه