آموزش معماری، کدام آموزش؟
معمار باید به اقسام گونه گون علوم و معارف آراسته باشد، چون با قوه ی تمییز اوست که دیگر آثار هنری به محک در می آیند
موضوعی که مدتها است نقل محافل تخصصی معماری است و جزء درد دل های سینه سوخته های معماری ایران به شمار می رود، بعد از بیماری صعب العلاج بی هویتی، مسأله ی آموزش معماری است. همانطور که در هر دوره ای نمی دانم به کدام دلیل، یک رشته در ایران مد می شود؛ قرعه ای که زمانی بنام رشته های پزشکی، عمران، زبان انگلیسی، گرافیک و… بود، مدتیست بنام معماری درآمده و انگار به این زودی ها هم قرار نیست از روی آن برداشته شود. دوستی از قول استاد کامران دیبا نقل می کرد که در کل معماری لازمه ی زندگی است و اصلاً بد نیست اگر همه یک دور معماری بخوانند، به شرط آنکه همه نخواهند معماری کنند. اما سوال اینجاست که با این حجم تقاضا چه خدماتی می توان عرضه داشت؟ وقتی میزان پذیرش دانشگاه ها تا حدی بالا می رود که صدها واحد، پذیرای متقاضیان ورود به این رشته هستند، طبیعتاً نیاز به مدرس برای آنها نیز بالا می رود، و ناگزیر بدون به خرج دادن هیچ وسواسی، با توجه به رتبه و ارزش دانشگاه های متعدد اقدام به استخدام افرادی بی تجربه یا دارای نگاه منتقدانه برای تدریس معماری می شود؛ کما اینکه در سال های اخیر شاهد افت کیفیت آموزشی در برخی دانشگاه های صاحب نام نیز بوده ایم؛ و درد آنجاست که بعد از فراغت از تحصیل در هر مقطعی، به این نتیجه می رسیم که: آدم در دانشگاه چیزی یاد نمیگیرد، و اصلا شاید بزرگترین درس دانشگاه نیز همین باشد که برای آموختن باید طالب باشی و جوینده. البته این نتیجه ای است که بعد از نگاه به تاریخ معماری جهان نیز به دست می آید، و پی بردن به این نکته که بسیاری از بزرگان معماری جهان نیز فارغ از تحصیلات آکادمیک به این درجه دست یافته اند، قدری موضوع را قابل تحمل تر می کند.
اما دغدغهی مشترکی که برای اغلب فارغ التحصیلان معماری ایجاد می شود این است که معمار خوانده شوند و تمایل دارند به سرعت وارد حوزهی رقابت حرفه ای گردند، که نتیجه معمولاً شکست است؛ یا شکست برای خود فرد و یا شکست به دلیل بروز یک عارضه ی معماری در شهر.
چاره چیست؟
اصلی ترین درس، که در این رشته با آن سر و کار داریم و فعالیت اصلی یک معمار، طی سالیان کار حرفه ای اش حول آن می گردد، درس طراحی معماری است که چندین بار در طول تحصیل یک معمار، با موضوعات متعدد تکرار می شود و شاید مشکل اصلی در متدلوژی آموزش همین درس باشد. ضعف در این حوزه را باید در ضعف آموزش که ریشه ی آن ضعف اساتید در دانش و تجربه است جستجو کرد. بدیهی ترین سرآغازی که می توان در این آموزش در پیش گرفت، مراجعه و تعمق در کتب پایهی معماری است تا ابتدا بتوان دانشجو را به درک مکفی از شاخه ای که در آن مشغول به تحصیل است و عنوانی که به خود خواهد گرفت، رساند؛ وی باید بداند که “معمار باید به اقسام گونه گون علوم و معارف آراسته باشد، چون با قوهی تمییز اوست که دیگر آثار هنری به محک در می آیند. دانش وی زاییده ی علم و عمل است. بنابر این معمارانی که کسب مهارت دست را مراد خویش قرار داده اند، بدون علم، هیچ گاه نتوانسته اند منزلتی درخور مهارتهایشان یابند؛ و آنها که فقط بر علم و تتبع تکیه کرده اند بی گمان به دنبال صورت بوده اند و نه معنی.” از این روی می توان اینگونه نتیجه گرفت که معماری حاصل اجماع علم است و عمل و نه عمل بدان بدون علم حائز ارزش است و نه علم به آن، بدون به اجرا در آوردنش چندان مفید فایده است؛ به همین خاطر است که ویتروویوس متذکر می شود: فلسفه، به معمار مناعت بخشد و نه خودبینی، همچنین خضوع، عدل، درستکاری و بی نیازی می بخشد که اهمیتی بسیار دارد، زیرا اثری نمی تواند بدون صداقت و راستی به درستی خلق شود. در نگاهی فنی تر به مقوله ی معماری، می توان به کُدنویسی های فرانسیس دی کی چینگ مراجعه کرد وقتی که معماری را مشتمل بر فضا، سازه و پوشش و تجربه آن را از طریق حرکت در فضا- زمان میسر می داند؛ وی معتقد است که معماری به وسیله ی تکنولوژی فراهم می شود و در مطابقت با یک برنامه بر محیط خود منطبق می گردد. بنابراین باید دانست که “معماری در خلأ شکل نمی گیرد بلکه واکنش به زمینه ای است که در آن تجسم می یابد. از معماری انتظار می رود که نمایانگر عملکردها و ارائه دهنده ی راه حل عینی در راستای مأموریت های پروژه باشد؛ پس عوامل تعیین کننده در طرح (شامل مفاهیم عملکرد، فرم، مصالح و ساختار) مستقیماً با هر طرح معماری در ارتباط بوده و از عناصر تشکیل دهنده ی آن محسوب می گردند.”
برای پشت سر گذاردن این مشکلات و دستیابی به کیفیت در آموزش معماری، بد نیست همانگونه که در سال ۱۳۲۰، با نظر به آموزش این حرفه در دیگر کشورها، روش آموزش سنتی معماری منسوخ گردیده و اولین آکادمی معماری ایران تشکیل گردید، امروز نیز با نگاهی به آنچه که دنیا در آموزش این حرفه به کار بسته شده است، روشمان را نو نموده و با کشف اساسی نقاط ضعف و قوت نظام آموزشی مان، راهکارهایی برای آموزش بهینهی این شاخهی سازنده در نظر گیریم. از این روی شاید بدیهی ترین ابزار برای قدرتمند کردن دانشجویان، تمریناتی دائمی و کاربردی در هر جلسه درس باشد و به موازات آن پیش بردن موضوع طراحی با پشتوانهی مطالعاتی قوی. در این راستا می توان روزها و ساعت ها به بحث نشست تا به روش های کارآمد و سازنده در آموزش معماری دست یابیم. می توان این اقدام را با جمع آوری آراء و نظرات اساتید و افراد شناخته شدهی عرصهی معماری و از آن طریق دستیابی به متدلوژی مناسب در این زمینه به نتیجه رساند.
فروغ حداد – دانشجوی کارشناسی ارشد معماری
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه