با تحریم انتخابات اوضاع بهتر نمیشود | با فحش دادن نمیشود رای آورد
زاهد یادآور شد: این افرادی که میگویند میخواهیم انتخابات را تحریم کنیم، عزیزان من هیچ جای دنیا نشان نداده که تحریم بتواند اوضاع را بهتر کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا دکتر فیاض زاهد در ستاد جوانان دکتر روحانی در رشت گفت:من از این خیابان خاطرات خوب و بدی دارم. چهار سال پیش من در همین خیابان صحبت کردم. البته صحبت نکردم، شاهکار کردم. خارج از کشور میروم دانشجویان جوان به این دلیل که آقای حسنپور و دوستانش زحمت کشیده بودند و فیلمش را در یوتیوب گذاشتند و چون سرعت یوتیوب در خارج از کشور بیشتر است، بیش از سی مورد گفتند ما آن سخنرانی را گوش کردیم و میپرسیدند آنجا چه اتفاقهایی افتاد که چنین حرفایی زدید و من در جواب میگفتم گاهی اوقات بعضی چیزها دست به دست هم میدهند که یک سخنرانی یا یک جلسه خوب از آب درآید. البته من یک سال درگیر آن سخنرانی شدم و به هر حال ختم به خیر شد. بعد از آن روز به خودم قول دادم که دیگر در رشت چنین صحبتهایی نکنم، نه برای درگیریهای آن یکسال بلکه یک سری بیمهریهایی رخ داده بود که من هر چه حساب کردم به نتیجه رسیدم که ما نمیتوانیم نسبت به سرنوشت کشورمان بیتفاوت بمانیم. این را گفتم چون میدانم هر کس به زاویه خودش میتواند به شرایط کشور دل سرد باشد و یا از عملکرد تعدادی از شخصیتها (از رییس جمهور به پایین) ناراحت باشد و بخواهد با تکه بر نوع رفتار آنها و قضاوتی که دربارهی کنشهای فهمی یا سیاسیشان دارد تصمیم بگیرد. اما وقتی پای ایران در میان میآید، نوع ادراکی که ما از تحولات منطقه و بینالمللی داریم دیگر باید خودمان را فراموش کنیم.
برای تغییر جامعه، باید از خودمان شروع کنیم
این استاد دانشگاه افزود: امشب نمیخواهم زیادی حرف بزنم و البته حرفهای سیاسی بزنم، چرا که من جدا از سیاست، فرهنگی هم هستم ولی وجه سیاسی من بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. شاید کتابها و آثارم کمتر مشهور شده است. میخواهم صادقانه با هم گپی بزنیم چرا که من فضیلتی برتر ازشما ندارم.
زاهد تصریح کرد: چند شب پیش بین دوستان پزشکم خاطرهای گفتم؛ که خوب است اینجا هم بیان کنم. از دانشگاه بیرون میآمدم، در بزرگراه امام علی(ع) ماشینی با سرعت وحشتناک به پشت ماشین من زد. ما چون از طبقه چهار درصد هستیم و ماشین غلط انداز سوار بودیم، قطعاتش پیدا نمیشد و طبیعتا من به یکی از رفقای لشتنشایی خود متوسل شدم. آن دوست در سالهای انقلاب گرایشهای چپ کلاسیک داشت و بعد در بازار مشغول به کار قطعات خودرو شد. به ناچار برای کمک به او زنگ زدم و گفت: به شرطی قطعه را برایت پیدا کنم که ناهار پیش ما بیایی، من رفتم آنجا و ناهار را مهمانشان بودیم تا شب آن قطعات را پیدا کرد و در نتیجه ما یک روز فرصت پیدا کردیم با دوستانی که سی سال قهر بودیم حرف بزنیم. خب من آن موقع بچه حزباللهی بودم و آنها، آنور آب بودند، بلد هم نبودیم با هم گفت وگو کنیم. حالا خیلی چیزها عوض شده بود. من حالا از اینور بام افتاده بودم و هم از آن ور بام. نه گذشته من را قبول میکرد و نه آینده، همچون فرزندمان که از ما میپرسند؛ چرا انقلاب کردید؟ چرا جنگ رفتید؟
این فعال سیاسی اصلاح طلب اظهار کرد: همان روز آن دوست به من گفت: حسین، مقلب به حسین گمج. چون رشتی بود و چریک فدایی هم بود. برای اینکه اسم مستعار برایشان انتخاب کنند، ملقب به گمج بود به او گفته بود: پدرم فوت کرد و به من از لشتنشا زنگ زدند و گفتند که پدرت فوت کرده است. فردا هم روز جهانی کارگر بوده و ایشان پاسخ داده: «خب این همه پدر در دنیا میمیرد. مهم رنج کارگران است». این دوستان جوان من دقت کنند ما نسل خودمان از این مشنگ بازیها داشتیم. این دوست مراسم پدرش نیامده بود و درگیر همان مراسم روز کارگر بود. سالها گذشت او تا مدتی زندگی مخفی داشت و بعد توانست از ایران خارج شود. حال من نمیتوانم تمام خاطره را تعریف کنم ولی او آمد سر چهارچوب در ایستاد و گفت ای کاش به جای اینکه اینقدر درگیر سیاست میشدیم، شاید بهتر بود درگیر ادبیات، هنر و مسائل انسانی میشدیم. آن شب که برای دوستان این خاطره را تعریف کردم در ادامه گفتم: نسل ما اینطوی بود. ما واقعا میخواستیم دنیا را عوض کنیم. من برای استادم دکتر اشراقی مطلبی نوشتم که چاپ شده است. نوشتم که: تلقی ما این بود که میتوانیم جهان را عوض کنیم ولی هر چه جلوتر آمدیم فهمیدم نه تنها نمیتوانیم جهان را عوض کنیم، اگر بتوانیم خودمان را حفظ کنیم و خانوداهمان را نجات دهیم کار بزرگی کردیم. استاد ما به ما یاد داد کار ساختن انسان، کار اصلاح انسان از اصلاح جهان سختتر است. ما معلم هستیم. اگر بتوانیم در دانشگاه و مدرسه بر یک دانش آموز و یک دانشجو تاثیر بگذاریم، یک جهان را تغییر میدهیم. او میتواند در خانه خودش، خانواده خودش و ولایت خودش آن فکر را گسترش دهد و تزریق کند. کار تغییر جهان را مارکسیستها شروع کردند و ما میخواستیم آن را ادامه دهیم ولی امکانپذیر نشد و نخواهد شد. اگر قرار است جامعه را بسازیم باید.
وی افزود: از خودمان شروع کنیم. روسو درکتاب امیل معتقد بود، اگر شما محیط اجتماعی را درست بارور کنید، آدمهای خوبی در آن رشد میکنند. این درست است اما مدل روسو امکان تحقق نداشت چون شما نمیتوانید یک جامعه را درست کنید.
ما باید پاسخگوی آیندگان باشیم
زاهد در ادامه سخنان خود گفت: ما همه بچه داریم، دختر و پسر، ما که نمیتوانیم همه بچههایمان را در خانه نگه داریم. با محافظ بروند و بیایند. یک روز باید بچهها را در جامعه بفرستیم. اما اگر بچههای ما آماده ورود به جامعه نباشند به شدت آسیب خواهند دید. حکومتها در مدیریت جامعه دو مدل دارند، یک مدل امنیت قبرستانی (مثل کشورهای کمونیستی سابق) و مدل هدایتشونده که توام با آگاهیبخشی، تعلیم و تربیت، روزنامهنگاران، احزاب قدرتمند سیاسی ونهادها انجمنهای مدنی. اینها جامعه را تقویت میکنند. کشور ما یک کشور بینابین است. کشور ما آزاد نیست و کشور دیکتاتوری هم نیست. ما یک کشور متعارضیم. نبرد و منازعات درونی و ساختاری درونش ادامه دارد. لذا جهوریا سلامی حکومتیست که شما همه اجزایی در آن میبینید. کشوری که انتخابات منظم دارد ولی در مورد بعضی از شاخصها مشکل دارد اما کشور قابل زیستیست چون کشور ماست و دوستش داریم. یکی از مزیتهایش که در خاورمیانه تحت ضمانت رهبر معظم انقلاب و فداکاری بچههای امنیتی این کشور، امنیتی وجود دارد که ما در این امنتیت میتوانیم کنار دریا، مسجد، تئاتر و دانشگاه برویم. این در خاورمیانه نعمت بزرگی است. اما در خاورمیانه نمیشود تحولات را یک شبه انجام داد. ما نمیتوانیم یکشبه سوییس شویم. استعداد افغانستان و پاکستان شدن را هم نداریم. ما در سال ۱۹۰۶ انقلاب مشروطه کردیم در حالی که روسها ۱۹۱۷ انقلاب کردند. ما اگر به سوییس نگاه کنیم تاریخ تلاش برای حق رای زنان از پاکستان جلوتر است.
اقدام سیاسی هزینه هم دارد
این استاد دانشگاه گفت: آمریکا نه به عنوان استکبار جهانی بلکه به عنوان یک مدل اجتماعی، تا سالهای سال سیاهپوستها را آتش زدند. تا سالهای سال مبارزه برای سیاهپوست ها بتوانند در اتوبوسهای مشترک بنشینند. همه شما آن جمله معروف مارتین لوترکینگ را در شیکاکو بریج شنیدید؛” من یک رویا دارم، رویایی که در آن آدمها برابر باشند، در یک اتوبوس سوار شوند و در یک مدرسه درس بخوانند”. شاید رویای بزرگی نباشد. ولی همین کشور آمریکا معجزه بود که یک سیاهپوست با عقبه مسلمان با اسم پدر حسین بتواند در آن جامعه رییس جمهور شود. ما به عنوان کسانی که از سال ۱۹۰۶ تلاش میکنیم که از آن چرخه خارج شویم خیلی تصمیم مهمی باید بگیریم. نه برای حسن روحانی برای اینکه کدام راه را برای اداره کشور انتخاب کنیم. آن آقایانی که احمدینژاد را بر من و شما سوار کردند هنوز یک عذرخواهی به ما بدهکارند. امروز آقای احمدینژاد کجاست؟ او اگر این ویژگیها را داشت چرا تایید صلاحیتش نکردید؟ ما که از اول به این آقا اعتماد نداشتیم. هزینه این عدم اعتمادمان را هم دادیم. با زندگیمان، با شغلمان، با خانوده مان. آقایان جبهه پایداری، شما ایشان را آوردید و حالا هم کسی دیگری را آورده اید! آنجا مانند یک بچه مثبت، خدمتگذار ایستاده است. هر روز با فقرا عکس میگیرد. سید بزرگواری هم است. من هم مصاحبه کردم و گفتم آقای رییسی در این مناظره اول خیلی بااخلاق بود و ادب را هم رعایت کرد. مخلص ایشان هم هستیم بالاخره جز مقامات قضایی کشور هستند. اما آقای رییسی سابقه اجرایی ندارند. باید آنها توضیح دهند، وقتی تصمیم برای اداره کشور میگیرند نباید از شخصیتهای مقدس نظام مانند مقام معظم رهبری کسی مایه بگذارد. در سال ۸۸ هم ما اشتباه کردیم، هم آن طرفیها اشتباه کردند. یک جاهایی است که نباید از آن برداشت کرد. ولی واقعا چرا باید از مقامات مقدس کشور هزینه کرد. آقای قالیباف فکر میکند با فحش دادن می شود رای آورد؟ اتفاقا دوستان، صحنه جالبی است ما که باورمان این است افکار عمومی و مردم ایران این اشتباه را نمیکنند. اما گیریم این اشتباه را کردند، ملتها باید هزینه اقدامات سیاسیشان را بپردازند.
به همیاری ملی نیازمندیم
زاهد یادآور شد: این افرادی که میگویند میخواهیم انتخابات را تحریم کنیم، عزیزان من هیچ جای دنیا نشان نداده که تحریم بتواند اوضاع را بهتر کند. جنبشهای تحریمی فقط خودشان را حذف میکنند. ما باید آرام آرام بر رشد مسائل فرهنگی و اجتماعی کار کنیم. ما خیلی معایب اجتماعی زیادی داریم. البته خیلی خوبیهای زیادی هم داریم. سال گذشته در سوییس به مردم گفتند یارانه میخواهید و آنها گفتند: نه ولی آقای روحانی از مردم چنین سوالی پرسیده و نود و چند درصد گفتند بله میخواهیم. از من پرسیدند تحلیل شما از این جواب چیست؟ گفتم مردم ایران معتقدند یک مو هم از خرس کندن هم غنیمت است. برای اینکه اعتماد افقی و عمودی دچار تردید شده است. آمار اختلاس، خودکشی، طلاق وحشتناک است. در چنین جامعهای ریسک حرکات رادیکال بالاست. لذا باید آرام آرام لایه های اجتماعی را تربیت کرد و شیفت انتقال را انجام داد. اگر ما در شرایط دیگری بودیم چه بسا به آقای روحانی رای نمیدادیم. ولی مقدرات سرزمین ما این است. شهادت میدهم در حوزه بینالمللیشان ایرانیها دوباره برگشته است. آقای دکتر ظریف، شان ما را حفظ میکند. همکارانش نیز اینطور هستند. شما وزیری دارید همچون زنگنه که پس از سالها حق ما را از دهن قطر بیرون کشید. شما میدانید اقتصاد ویران شده خیلی زود درست نمیشود و زمان میخواهد. رسیدن به یک جاده هموار، همیاری ملی میخواهد. به دوستانتان بگویید که رای دهند. حداقل به این خاطر که در این شهر شبها به سینما و تاتر و رستوران و کنسرت برویم. تجربه احمدینژاد نشان داد که تندروها هیچ راهی جز محدودیت و حصر نمیشناسند. اگر اینها بلد باشند الگویی ارائه دهند که اقتصاد، شرایط فرهنگی را بهبود بخشد ما دست آنها را میبوسیم. امام(ره)، روزی به آنها گفته بود که شما نانوایی هم نمیتوانید مدیریت کنید. این آقایان تجربه اداره کشور را ندارند. به نظر من ما نیازمند این هستیم که این مسیر دولت را برای چهار سال دوم نیز ادامه دهیم. بعد این را به سمت دولت عملگرا و کاراتر منتقل کنیم.
دیدگاه