اُردیبهشتی جاودانه، در راه است…
نامش ترنم نسیم و تمام گل های داوودی ست؛ نغمه ای، که تمام پرندگان آنرا در سینه دارند؛ غزلی، که باران به باران، خاک و افلاک را، تازه تر و شاداب تر می کند.
در آستانهی نور و نوا و نیلوفر، در فرا دست تلاقی دریا و آسمان، اسبی سپید ایستاده است که اردیبهشتی جاودانه را بر پشت دارد.
نامش ترنم نسیم و تمام گل های داوودی ست؛ نغمه ای، که تمام پرندگان آنرا در سینه دارند؛ غزلی، که باران به باران، خاک و افلاک را، تازه تر و شاداب تر می کند.
می آید، تا شکفتن شکوفه شکوفه، برای زمین و زمینیان دوباره تلاوت شود.
می آید، تا عشق را، آیه آیه، در دست ها و دل ها، شکوفا کند.
می آید، تا دوستی و مهربانی، در تبسمی بی پایان، دشمنی ها را به دست بادهای ابدی بسپارد.
می آید که هیچ گنجشک و کبوتر، بی دانه، هیچ کودک، بی لبخند، هیچ خانه، بی اجاق و بی چراغ، و هیچ پنجره، بی آفتابی و باغ نماند…
می آید، که گندم زاران و شالی زاران جهان، در جشن خوشه های زرین، ساقه اَفشان شوند.
می آید که دست های خشک و پر تمنای صحاری بی باران را،به دست رودهای پر آب برساند.
می آید، تا هر نفس، هر تپش، ترانه ای باشد در ستایش زندگی،که معجزه ی تمام کاینات است.
می آید، که من، که تو، که ما، دوباره جاری شویم به سمت و سوی بهاری که دروازه اش به بهشت آرزوها باز می شود.
در آستانه ی نورو نوا و نیلوفر، اسب سپیدی آهسته می آید، با اردیبهشت جاودانه ای بر پشت…
سیدرضا سیددانش- فعال فرهنگی و رسانهای
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه