فلافل یا طعم ترد یک اقتصاد
حقیقت این است که در یک مقایسه معقول، درحال حاضر سرمایه گذاری در بخش تولید، چندان به صرفه نیست. به خصوص تولیدی که در بستر قانون شکل گرفته باشد.

امروز کمتر کسی است که نام فلافل را نشنیده باشد یا طعم ترد آن را با ترشیهای محلی تجربه نکرده باشد. تا همین چند سال پیش تنها کسانی که به اهواز و آبادان میرفتند میدانستند که این ساندویچ ارزان و تند چه مزه ای دارد اما اکنون در هر خیابانی از کلان شهرها یا هر کوچه و محله ای از روستاهای دور افتاده که نظر کنید، چندگاری یا دکه، وانت یا مغازه پیدا میکنید که با خدمات سلف سرویس! به شما فلافل داغ تعارف میکنند و شما میتوانید با تنها ۳۰۰۰ تومان یک ساندویچ و نوشابه سیر میل کنید. فلافل فروش با انصاف هم دیگر چندان دغدغه خیساندن نخودها و فلفل تندش را ندارد. او میداند که با ته مانده نان و اندکی پودرکاری هم میتوان در این بازار رقابتی، شکم خود و خلق الله را سیر کرد اما این همه فلافل فروش و فلافل خور ناگهان از کجا پیدایشان شد؟! واقعیت این است که اینها ناگهان پیدایشان نشدهاست. از یک طرف آمارهای نگران کننده بیکاری و از طرف دیگر رکود تورمی، طی این همه سال دست به دست هم دادهاند تا بازار فلافل را به سودمندترین بازار برای گذران زندگی تبدیل کنند. بازاری که فعلا میتواند اجاره مغازههای خیابان اصلی را تامین کند و با کمترین هزینه دل یک خانواده سه چهار نفری را در یک عصرانه خانوادگی یا شام بیرون خانه شاد کند. این یعنی آنکه «معیشت حداقلی» به وضعیت غالب اقتصاد و خانواده نزدیک شده است. این یعنی آنکه خانواده سعی میکند در دنیای مصرفی شده امروز تا حد امکان سفره خود را کوچک کند و جریان پول هم تنها در همان بخش خوراک در گردش است. این یعنی آنکه اقتصاد ما ترد و شکننده شده است.
حقیقت این است که در یک مقایسه معقول، درحال حاضر سرمایه گذاری در بخش تولید، چندان به صرفه نیست. به خصوص تولیدی که در بستر قانون شکل گرفته باشد. چندی پیش با یک تولید کننده بسیار قدیمی دربهای چوبی در حاشیه شهر صحبت میکردم. او به شدت از مالیات بر ارزش افزوده گله داشت. علت را پرسیدم و او گفت: من سالهاست که به شکل قانونی دربهای چوبی تولید میکنم و کسب و کاری راه انداختهام اما چندسالی است که در نزدیکی من افرادی در داخل حیاط بزرگ یک باغ مسکونی، بدون پرداخت هیچ عوارض ومالیاتی همان محصول مرا تولید میکند و به راحتی با حداقل ۲۰ درصد قیمت کمتر به مشتری تحویل میدهند. به هر کجا هم که مراجعه میکنم فایده ای ندارد. به همین دلیل افرادی مثل من در مقایسه با کارگاههای غیرقانونی به جهت پرداخت انواع مالیات و عوارض دچار مشکل شده و به راحتی در بازار رقابت شکست خوردهایم. من هم تصمیم به تعطیلی کارگاه و واگذاری آن دارم. موضوع برایم جالب شد. به سراغ همان تولیدکننده غیر مجاز رفتم. دیدم او هم دل پرخونی دارد از اجناس چینی که همین الان هم با قیمت رقابتی پایین تر وارد بازار میشوند و او نمیتواند همین تولیداتی را که در حیاط خانهاش مهیا میکند در رقابت با آن کالاها بفروشد! بدتر اینکه فهمیدم این جوان و چهار همکارش پس از ورشکسته شدن کارگاه کفش، به ناچار در این حیاط بیرون شهر برای خودشان این کارگاه بدون مجوز را راه انداختهاند. این سادهترین و ابتداییترین نما از وضعیت فعلی تولید تولید ماست. تولید کننده باید بتواند با اجناس قاچاق، تولیدات وارداتی چینی با قیمت تمام شده کمتر، رقبای غیر قانونی و انواع مالیات و عوارض رقابت کند تا سرپا بایستد. از طرف دیگر سود بانکها هم آنچنان وسوسه انگیز است که در هر خیابانی چند مغازه باپرده های رنگین فروش سرقفلی و مالکیت به چشم میخورد که همگی آمادهاند تا به سرعت ملک خود را تبدیل به پول نقد کنند. این بسیار طبیعی است که یک مغازه دار در این آشفته بازار، تصمیم بگیرد مغازه میلیاردی یا چند صد میلیونی خود را بفروشد و پول آن را در بانک سپرده گذاری کند تا در جریانی کاملا قانونی سالانه از بانکها ۲۴ درصد سود دریافت کند در حالی که اصل سرمایهاش هم بدون هیچ ریسکی حفظ شده است.
واقعا در شرایط فعلی کدام کسب و کار میتواند بدون کوچکترین زحمتی، اینچنین سود خالصی را برای کاسب یا تولیدکننده به ارمغان بیاورد؟ بدون شک کمتر کسب و کاری را میتوان معرفی کرد، البته به جز فلافل! چون مردم خوش مشرب ما هنوز هم دوست دارند شام را بیرون از خانه بخورند و اگر پولشان به همبرگر و چیزبرگر نرسد،فعلا خیالشان راحت است که فلافل ۳۰۰۰ تومانی یا پیتزای ۵۰۰۰ تومانی هست. این شمای ساده ای از وضعیت اقتصاد ما در طبقه متوسط یا مهمترین طبقه جامعه است و متاسفانه تا این نگرش در جامعه ما حاکم باشد و تا سیاستمداران به فکر تامین زیرساختهای لازم برای اصلاح وضعیت اقتصاد ما نباشند کارخانهها و کارگاههای ما همچنان بی رونق خواهند بود و خیابانهای ما پر میشود از عطر تند فلافل و بندری.
رضا سیف پور – مدرس دانشگاه
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه