روزی که دولت پایان قیام نهضت جنگل را اعلام کرد
در روز ۱۱ بهمن ۱۳۰۰ هجری شمسی، رسما از سوی دولت وقت قیام جنگلیها پایان یافته اعلام شد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از تاریخ ایرانی، در روز ۱۱ بهمن ۱۳۰۰ هجری شمسی، رسما از سوی دولت وقت قیام جنگلیها پایان یافته اعلام شد. نهضت یا قیام جنگل، جنبشی سیاسی همراه با مبارزهٔ مسلحانه در ایران بود که از سال ۱۲۹۳۳ به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی به مبارزهٔ مسلحانه بر ضد ارتش خارجی در داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، پرداخت. میرزا و یارانش نشریهای نیز به نام جنگل منتشر میکردند که در مجموع در سه دوره مجزای انتشارش مشتمل بر ۳۹ شماره شد.
جنگلیها در دوران تزارها قیام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، اما در آغاز پیروزی انقلاب اکتبر، روابطشان با روسها حسنه شد. پس از چندی روسها سیاست خود را تغییر دادند، از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام به آن خیانت کردند.
در ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ شمسی، ارتش سرخ تحت عنوان سرکوبی به اصطلاح ضد انقلابیون وارد بنادر انزلی و غازیان شد. نهضت جنگل که حضور نیروهای بیگانه در خاک کشور برایش قابل تحمل نبود و حضور آنان را خلاف استقلال ایران میدید، اسماعیل آقا جنگلی خواهرزاده میرزا را به عنوان نماینده به دیدار فرمانده ارتش سرخ فرستاد. وی قبل از هر سخنی سراغ میرزا را گرفت و تمایل شدید خود را برای دیدار با او اعلام کرد. بنابراین میرزا در رأس هیأتی به انزلی رفت و در آنجا با فرمانده ارتش سرخ دیدار و مذاکره کرد و نسبت به چند موضوع توافق کلی حاصل شد.
پس از توافق جنگلیها با روسها، سران نهضت به رشت آمدند و در این شهر اعلام حکومت جمهوری کردند. جنگلیها هدف خود را «اخراج نیروهای بیگانه، رفع بیعدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی» اعلام کردند و در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ ضمن انتشار اعلامیهای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فداییان جنگل» نظریات خود را به شرح ذیل اعلام داشتند:
۱- جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوری را رسماً اعلام مینماید.
۲- حکومت موقت جمهوری، حفاظت جان و مال عموم اهالی را به عهده میگیرد.
۳- هر نوع معاهده و قراردادی را که قدیماً و جدیداً با هر دولتی منعقد شده است، لغو و باطل میشناسد.
۴- حکومت موقت جمهوری، همه اقوام بشر را یکی دانسته، تساوی حقوق درباره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه خود میداند.
حکومت جمهوری با عنوان «جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» در همان روز شکل گرفت و یک روز بعد کمیته انقلاب هیات دولت جمهوری را معرفی کرد که در این میان میرزا کوچکخان عنوان سر کمیسر و کمیسر جنگ را داشت. در ۲۲ ژوئن همین سال کنگره اول حزب کمونیست ایران در بندر انزلی تشکیل و برنامه حزب را مبنی بر اخراج انگلیسیها از ایران، واژگون کردن رژیم سلطنتی و فئودالی و مصادره و تقسیم بلاعوض املاک مالکان بزرگ، تصویب و کمیته مرکزی خود را انتخاب کرد. هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که باعث شد در نهایت روز جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعهسرا برود. وی قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند.»
در روز شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کوچکخان کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را هر که و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند. آنها سپس دولت جدیدی اعلام کردند که احسانالله خان سر کمیسر و کمیسر خارجه و سیدجعفر پیشهوری کمیسر داخله آن شد. اختلافات و بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل رو به روز بیشتر تضعیف شد.
در پی این اتفاقات به فرمان احمد شاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت شد که چندین برخورد جنگی بین دو قوا به وجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقبنشینی میکردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده، قوای سرخ خاک رشت و بندر انزلی را ترک کردند. در این زمان میرزا که با قوای خود در صومعهسرا بود، بیطرف ماند و در فکر تجدید قوا بود.
قزاقها که به سرکردگی سردار سپه در بیرون کردن قوای روس موفق شده بودند، سعی کردند برای قانع کردن میرزا برای آنکه به مرکز بیاید و نیات استقلالطلبانه خود را از مرکز شروع کند، مذاکره کنند اما این مذاکرات به دلایل عدیدهای به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلیها مثل دکتر حشمت و یارانش که قبلاً فریب قول و قرارهای سردار سپه را خورده بودند، تسلیم و به دار آویخته شده بودند. با شکست مذاکرات، قوای دولتی رضاخان از تفرق حاصله در میان نیروهای جنگل سود برده و به حمله علیه جنگلیها پرداختند. در این میان بسیاری از قوای متفرق جنگل که تحت فشار شدید قرار داشتند پس از یک دوره مبارزه گسترده علیه حکومت رضاخان، به اردوی دولت تسلیم شدند. از آن جمله خالو قربان بود که خود را سریعا به رضاخان تسلیم کرد و به درجه سرهنگی رسید. بعد از این وقایع بخش باقیمانده نهضت جنگل که وفادار به میرزا کوچکخان بودند، به اعماق جنگل رفتند. در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقبنشینی کردند و اکثر سران حرکت تسلیم یا کشته شدند. میرزا که قوای خود را شکست خورده دید، به اتفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن پیش عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، در مسیر خلخال به کوههای گیلوا زد، ولی در پی برف و بوران شدید، زیر ضربات خرد کننده سرما در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، هر دو از پای در آمدند.
در پی این اتفاق فردی بنام کرم نامکرد (مکری) که از خلخال عازم گیلان بود پیکر بیجان میرزا و هوشنگ را در میان برفها یافت. وی به سرعت به سوی خانقاهی در نزدیکترین آبادی شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند به سرعت خود را به محل رساندند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند اما کار از کار گذشته بود و میرزا به همراه یار دیرینش جانشان را از دست دادند.
خبر مرگ میرزا به سرعت در همه جا پیچید و از جمله به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از مخالفان میرزا بود، رسید. او نیز در پی شنیدن خبر، همراه عدّهای تفنگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد و دستور داد یکی از طالشیهای همراهش به نام رضا اسکستانی سر یخزده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.
سر میرزا مدتها در مجاورت سربازخانه رشت، معروف به انبار نفت نوبل در معرض تماشای مردم قرار داده شد. تا اینکه خالو قربان یار سابق میرزا که به سردار سپه نزدیک شده و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران برد و تسلیم سردار سپه کرد.
دیدگاه