روایت زندگی سه مرد در یک خانه کپری در رشت+عکس
جاده رشت به پیربازار جایی در منطقه تخته پل که انتهای مسیر گلسار به تخته پل هم هست، خانهای کپری کنار رودخانه زرجوب جا خوش کرده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا در کنار زندگی ماشینی و شهری امروز کم نیستند آنها که به زحمت سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند. آنها که جایی همین نزدیکی نشستهاند، اما کمتر کسی نه زندگی آنها را دیده و نه میشناسد. جاده رشت به پیربازار جایی در منطقه تخته پل که انتهای مسیر گلسار به تخته پل هم هست، خانهای کپری کنار رودخانه زرجوب جا خوش کرده است. سقف خانه به اندازه قد آدمهایش بلند نیست، باید خمیده در آن راه بروند، همچون زندگیشان که قامتی برای آنان باقی نگذاشته است. می گویند ۷ـ ۶ سالی است که در این کپر زندگی میکنند و صاحبخانه ماهی ۵۰ هزار تومان از آنهامی گیرد. ۳ مرد ۴۰ و ۵۰ ساله و بالای ۶۰ سال. حتی سن دقیقشان را هم نمیدانند. دو نفرشان بیکارند. یکی خانه میماند، یکی ناراحتی عصبی دارد و به قول خودش «میزند بیرون»، دیگری کفاشی میکند و آن دیگری با گربهای که میگوید سالهاست همدمشان شده در خانه میماند. حتی از غذایی که ندارند بخورد به گربه میدهند اما نم و فقر از سقف خانه میبارد و تنها چراغ علاءالدین قدیمی خانه که نفت آن را آزاد میخرند، سوسو میزند.
دو نفر از آنها شبها به خانه بر میگردند و یک نفر که سنش بیشتر از بقیه است در خانه میزبان ماست. رختخوابها هنوز که ظهر است پهن است تا نم زمین و سوز سرما را با آن جبران کنند.
۲ اتاق تو در تو پر از لباسهای مندرس و پتو است. میگویند آنها را مردم به ما دادهاند. دو تلویزیون کوچک و بزرگ هم هست که تلویزیون بزرگ خراب است و کوچکتر که سیاه و سفید است گاهی کار میکند. یک چراغ علاءالدین قدیمی هم برای پختن غذا و گرم کردن این خانه کپری به کار میرود. خبری از بخاری نیست. فرشها هم مندرس و پارهاند و میزبان ما حتی نمیتواند در خانهاش صاف بایستد. سقف چوبی و گلی و کوتاه است. ازسرما در این فصل مینالد و میگوید در فصل گرما هم چیزی برای خنک کردن ندارند. در محله های حاشیه رشت(تخته پل) ساکن اند؛ جایی که خانه ها اغلب ویلایی است. این تنها کپری است که آنهم کنار رودخانه واقع است. دور تا دور خانه را با حلب های کهنه محصور کرده اند طوری که اگر حلب چین های سمت راست نباشد، آدم داخل رودخانه می افتد! درب هم چوبی است که به وسیله چوبی دیگر ستون زده می شود. زنگ و قفل هم ندارد. از یکی دو تن از همسایه های که می پرسیم می گویند اینها چند سالی است که اینجا زندگی می کنند. تاکنون مزاحمتی برای ما نداشته اند و تنها وضعیت مالی شان زیر صفر است. کاش اندکی به اینها توجه و کمک شود…در که می زنیم و توضیح می دهیم، از حضور تیم خبری همشهری در خانه کپریشان، متعجب و خجالت زده میشوند. اما صحبت از کمکهای مسئولان که میشود سرشان را پایین میاندازند… چون ناامیدند.
اسمتان چیست و چند سال دارید؟
من نامم محمدعلی است. دو رفیق دیگرم اسمشان محمدرضا. ب و جمشید. م هستند. من بالای۶۰ سال دارم و آن دو هم ۵۰ و ۴۰ ساله هستند. شغل یکیشان کفاشی است. دیگری هم ناراحتی عصبی دارد، هر روز باید آمپول بزند و دکتر برود.
اهل کجا هستید؟
من اصالتا اهل رامسر هستم و آن دو رفیقم یکی لاهیجانی و دیگری اهل رشت است.
همسایهها به شما سر میزنند و کمک میکنند؟
همسایهها کارگرند و آنقدر وضع مالیشان خوب نیست. گاهی غذا و لباس میدهند. اما واقعاً هر کسی گرفتار خانه و زندگی خودش است. مردم گاهی به ما لباس و پتو دادهاند.
تا به حال به مسئولان سازمانهای حمایتی مراجعه و در خواست کمک کردید؟
بله. قبلاً آن هم خانهام که بیماری عصبی دارد به کمیته امداد مراجعه کرده بود اما متأسفانه هیچ حمایتی نشد. وقتی حمایتی نمیکنند، برای چه بروم؟
زمستان را چگونه میگذارنید؟
(می خندد) خلاصه مشکلات زیاد است. اما خیلی سخت. خودتان میبینید نه بخاری داریم نه چیزی. فقط یک لامپ برای همین اتاقی که مینشینیم داریم و یک شیر آب در حیاط و آن دستشویی کنار حیاط.
خودتان دوست ندارید کمکی به شما بشود تا از این وضعیت خلاص شوید؟
چرا دوست داریم. ولی گمان نمیکنیم کمکی بشود. مسئولان اعتنایی نمیکنند.
هیچوقت شده از مسیر این رودخانه مسئولی یا کسی ازاینجا رد بشود و اتفاقی خانه شما را ببیند؟
نه پیش نیامده. البته خوب است که نبینند. چون میخواهند خانههای حریم رودخانه را خراب کنند.
از طرف نهادهای حمایتی که برای محرومان مسکن میساختند هم سراغتان نیامدند؟
نه. نیامدند.
زن و همسر ندارید؟
نه. یکی از ما قبلاً داشته است اما الان ندارد. دو نفر دیگر هم مجردیم.
اقوام و فامیل چطور؟
مدتهاست ارتباطی نداریم.
غذا و مایحتاج راچطور تهیه میکنید؟
به سختی. بالاخره یک مقدار ناچیزی غذا از بیرون میخریم و میخوریم.
نفت را چطور تهیه میکنید؟
آزاد میخریم. لیتری ۱۵ هزار تومان میخریم.
چقدر کرایه میدهید؟ صاحبخانهتان کجاست؟
ماهی ۵۰ هزارتومان. پول پیش ندادهایم. صاحبخانه ما چند کوچه بالاتر ساکن است.
مهمترین مشکل شما الان چیست؟ کنار رودخانه زندگی میکنید حیوانات موذی اذیت نمیکنند؟
مشکل الانِ ما سرماست. دو گربهای که اینجا هستند موشها شکار میکنند. ولی کلا زندگی کنار رودخانه سخت است. وقتی که باران شدید میبارد و آب رودخانه بالا میآید، برای ما که خانهمان چسبیده به همین رودخانه است، زندگی دشوار میشود.
دیگر چه؟
من دندان ندارم و به زحمت غذا می خورم. آن دیگری که آه و ناله می کند ناراحتی عصبی دارد و نیاز به دارو و آمپول دارد تا کمی آرام بگیرد. ضمن اینکه یک یخچال هم نداریم و نمی توانیم هیچوقت غذاهایی داشته باشیم که در آن بگذاریم.
با یکدیگر از کجا آشنا و بعد همخانه شدید؟
آدمهایی که مثل هم باشند بالاخره همدیگر را پیدا میکنند. ما چند سال بود که در همین اطراف یکدیگر را می شناختیم و چند سال قبل یک روز تصمیم گرفتیم که هم خانه شویم. چون خانه و سرپناهی نداشتیم.
شما که کار می کنید، شما هم مجردید؟
بله ما خانواده ای به آن شکل نداریم و ارتباطی هم نداریم و سه نفری به سختی روزگار می گذرانیم.
درخواست شما از مسئولان چیست؟
اگر میتوانند کمک کنند. ما هیچ امکاناتی نداریم و در سختترین شرایط زندگی میکنیم.
دیدگاه