رضا بژکول

گیلان و سنگاپور در یک نگاه

گیلان و سنگاپور شاید ازلحاظ اصولی صحیح نباشد، اما ما را به واقعیت‌های موجود نزدیک می‌کند تا تلنگری شود که ما نیز می‌توانیم،ابزار کاری که خیلی ازکشورها وشهرها حسرت داشتنش را می‌خورند داریم

مقایسه یک کشور با یک استان ممکن است اصولی نباشد اما می‌تواند مسئولان ما را کمی به تفکر وا دارد.۳۹

در ذهن خود تصور کنید، کشورکوچکی که زمانی شهری بیش در مالزی نبوده، ۷۱۶ کیلومتر وسعت دارد، وجمعیتی نزدیک به ۵ میلیون نفر، بعد با یک فعل  و انفعال خردمندانه دولت مردانش نقش بارزی در اقتصاد جهانی بازی کند و تاثیر بسزایی در روند اقتصادی جنوب شرقی آسیا به نمایش بگذارد.این کشور که از لحاظ ژئوپلتیک در منطقه بین مالزی و اندونزی قرارد دارد و به تنگه مالاکا وصل است،سرزمین کوچکی است که در آغاز فقط برای حفظ حقوق و موجودیت خود در کنار همسایگانی مانند چین، هند، مالزی واندونزی  دست و پا می‌زده، اما با رویکرد درست سردمداران این کشور توانست به قطب بزرگ اقتصادی درجهان و منطقه تبدیل شود، زمانی که  لی کوان یو به قدرت رسید در آمد سرانه این کشور  ۵۰۰ دلار بود اما وقتی از دنیا رفت در آمد سرانه‌اش نزدیک به  ۷۵ هزار دلار گزارش شده است.

سنگاپوری که در سال ۱۹۶۵ از مالزی جدا شد ضعیف‌ترین اقتصاد را درگذشته نه چندان دورداشته که بسیاری از مردم آن فقیر و فقدان منابع طبیعی حتی آب بودند، اما طی ۳۰ سال با وحدت دولت و ملت توانستند امروزه یکی از بزرگ‌ترین مراکز مالی و تجاری جهان شناخته شوند.

سنگاپور امرزه به دلیل کسب شاخص‌هایی بسیار، توجه اکثر کشورهای اقتصادی جهان را به خود معطوف کرده است، تا جایی که نرخ برابری قدرت خرید و تولید ناخالص داخلی آن به ترتیب در رده چهارم و ۳۶ دنیا قرار دارد،در حالی که این کشور تنها ۷۱۶ کیلومتر وسعت دارد (نصف جزیره قشم در ایران) و هیچ منابعی در خور توجه ای هم ندارد، اما توان فزاینده اقتصادی و جذب گردشگری، این دهکده کوچک را به زیباترین و جذاب‌ترین کشور توری است جهان  تبدیل کرد.

بر اساس داده‌ها، سالانه ۱۵ میلیون گردشگر از این کشور کوچک بازدید می‌کنند که یکی از دالان‌های اصلی ورود به منطقه آسیای شرقی و بازار ۵۰۰ میلیونی محسوب می‌شود که دسترسی به بازاروسیع عامل موفقیت آن محسوب می‌گردد،قرار گرفتن در مدار جهانی این کشور را مبدل به یک غول اقتصادی تبدیل کرده،. کمتر کشوری درجهان وجود دارد ظرف نیم قرن پانزده برابر درآمد سرانه‌اش را افزایش دهد که در مقابل سه برابری امریکا و انگلیس یک موفقیت بزرگی است.

. ویژگی مثبت سنگاپور داشتن دولت کارو عاری از فساد مالی است، تاکید به آموزش علم و تکنولوژی،روابط خوب کارگر و کارفرما و بازار منعطف و رقابتی عوامل مهم دیگر در رشد و توسعه این کشور بوده است.

چرا سنگاپورتوانست  به این حد از رشد برسد؟چه عواملی در آن دخیل بوده است؟جوسف استیگلیتز استاد و اقتصاددان بزرگ کلمبیا و برنده جایزه نوبل سال ۲۰۰۱ معتقد است توسعه این کشور مرهون سیاست‌های دولت در کاهش نابرابری اقتصادی است، نظام مالیاتی و راه اندازی “صندوق آینده نگر “تاثیر چشم گیری در توزیع عادلانه درآمد و به تبع آن جهش اقتصادی داشته است.طبق قوانین این کشور ۳۶ درصد در آمد افراد جوان در صندوقی ذخیره می‌شود تا در آینده  منبعی برای پرداخت هزینه‌های مسکن، بیمه سلامت، و بیکاری داشته باشد.

سنگاپور چگونه توانست به این امر دست پیدا کند؟ کارشناسان اعتقاد دارند یکی از علل اصلی رشد هر جامعه توزیع ثروت عادلانه می‌باشد که شهروندان قدرت خرید بیشتری داشته تا رانت خواری که یکی از بازدارنده‌های اصلی توسعه اقتصادی است رواج کمتری پیدا کند که سنگاپور دارای چنین شاخصه ای بوده است.

یکی دیگر از عوامل موفقیت سنگاپور سرمایه گذاری در نظام آموزشی است که کشور ما از آن بی بهره است، طی چهل سال این کشور به تبعیت از کشورهای توسعه یافته سه مرحله آموزشی را به اجرا گذاشت، در ابتدا نخست وزیر این کشور درسال ۱۹۵۹ نظام ملی آموزش را در این کشور بنا نهاد تا مدارسی که منحصر به بعضی قومیت‌ها  بوده به نظام واحدی ملحق شوند و در کنار زبان اصلی کشور زبان انگلیسی نیز تدریس شود، در مرحله دوم تمرکز روی تاسیس مدارس فنی و حرفه ای و تربیت نیروی متخصص که به شدت از کمبود آن رنج می‌برده بنا گذاشت، سومین مرحله دگردیسی آموزشی و تمرکز بیشتر روی موسسات آموزش عالی و بهبود کیفیت دانشگاه‌ها بوده که این حرکت با تشویق دانشجویان خارجی برای تحصیل در این کشور و ارتباط دانشگاه‌های این کشور با سایر موسسات جهت سرمایه گذاری و تحقیقات بدست آمد.

 اینگونه بود که سنگاپور با امکانات حداقلی اما با نگاه  دوراندیشانه توانست در جهان بدرخشد و امروزه از جایگاه بین اللملی برخوردار شود، خردجمعی،برنامه ریزی صحیح و استفاده از تجربیات سایر کشورها آن‌ها را تبدیل به یک غول اقتصادی کرد.در نظرداشته باشیم که این کشور از امکانات طبیعی و منابع زیر زمینی،نیروی انسانی، وسعت، اب و هوای مختلف جهانی که ما دارا هستیم آنچنان برخوردار نبوده، اما خرد جمعی و اعتماد متقابل ملت و دولت توانست به یک کشور پیشرفته در سطح جهانی تبدیل شود.

  چرا ما نتوانستیم؟و چراگیلان ما نتواند؟آنچنان که گویا و آشکار است، استان ما از هرعنصر و منبعی که فکر کنید درجهان امروزی آن را داراست  ، مقایسه کوچک بین گیلان و سنگاپور شاید ازلحاظ اصولی  صحیح نباشد، اما ما را به واقعیت‌های موجود نزدیک می‌کند تا تلنگری شود که ما نیز می‌توانیم،ابزار کاری که خیلی ازکشورها وشهرها حسرت داشتنش  را می‌خورند داریم، منابع طبیعی،منابع زیر زمینی، بهترین آب و هوایی (چهارفصل) مجاورت به مرزهای سه قاره برای دسترسی به بازارهایی جهانی،وسعت بالای  ۱۴ هزارکیلومتر  ، موقعیت ژئوپلوتیکی در منطقه، بهترین دانشگاه‌ها،بیش‌ترین ناحیه آب و هوایی، منطقه بکرتوریستی از بام سبز لاهیجان گرفته تا جنگل‌های وسیع استان ، داری سطح آموزش و تحصیلات بالا در کشور، تولید کننده محصولات خاص کشوری (برنج، چای، زیتوان،بادام زمینی و…) ازهر طرف محصور به دریا،ازلحاظ تاریخی با قدمت بالا،و ده‌ها داشته نگفته که در این عریضه کوتاه نمی‌گنجد،حال از خود بپرسیم چه ابزارهای  آن‌ها دارند که جهان را مجذوب خود کردند اما ما نداریم؟چه تراوشات فکری آن‌ها دارند که در گیلان نداریم که بخواهیم استان خود را از این مخمصه نجات دهیم؟

این متن نقد به مسئولان محترم گیلان نیست، به باور نویسنده در دولت تدبیر و امید مسئولان گیلانی تلاش‌های بی وقفه ای داشته و دارند که قابل تقدیر است،اما نمی‌شود از مقایسه بین  یک کشورکوچک  که وسعت آن به اندازه لاهیجان ما نیست به راحتی گذشت، چه شده که آن‌ها بهترین اقتصاد جهانی را از آن خود کردند و آسیا را در نوردیدند اما ما هنوزنتوانستیم  مشکلات عدیده خود را در داخل استان حل کنیم؟ آیا آنها با هوش تراز گیلانی‌ها هستند؟ یا برنامه ریز، مدیریت و خرد خوبی  دارند؟آن‌ها وابسته هستند یا الگوی های درستی را انتخاب کردند؟آیا مسئولان سنگاپور مبنای حرکتشان بر اساس خرد جمعی بوده یا جزیره ای فکر می‌کردند؟

به نظر می‌رسد خردجمعی آن‌ها حداقل از مسئولان  گیلان ما بالاتر باشد و بهتر می‌توانند همدیگر را تحمل کنند و منافع کشورشان را به دیگر منافع ترجیح دهند. این امر نیازمند موشکافی دقیق کارشناسان و دست اندرکاران دلسوز گیلان دارد تا فاصله سنگاپور ۷۱۶ کیلومتری را با گیلان بالای ۱۴ هزار کیلومتری مقایسه کنند و ببنند کشوری که روزی شهر بوده شده بزرگ‌ترین کشور اقتصادی، استانی که ده‌ها برابر یک کشور بوده و هست هنوز نتوانسته حداقل در داخل از امکانات خوبی برخوردار شود، رشد بیکاری را کم کند،در آمدش را بالا ببرد  تولیداتش کفاف خانواده‌ها را بدهد،اعتیاد را کاهش دهد،بیش‌ترین گردشگر را به استان جذب کند،ازلحاظ نرخ تورم شرایط خوبی را مهیا کند،مهاجران گیلانی را جذب و از مهاجرت آن‌ها جلوگیری نمایید،طلاق را در  استان را با یک کار فرهنگی کاهش دهد،سرمایه گذاری وسیع انجام دهد،کارخانه‌های تولید کننده را ساپورت نمایید تا از اخراج کارگران جلوگیری شود،و ده‌ها چرای دیگر،مشکل در کجا است مدیریت وبرنامه ریزی است؟ یا نداشتن بودجه و سرمایه گذاری؟روی هر کدام از آن‌ها که دست بگذاریم مشکل در نداشتن خرد جمعی و فاصله گرفتن از همدلی و همگرایی مسئولان گیلان در روند موجود است،چرا نتوانستیم با همه داشته‌ها اعم از منابع طبیعی و زیر زمینی اقتصاد گیلان را پویا کنیم؟ اما یک کشور ۷۱۸ کیلومتری توانست  اقتصاد جهان را به خود جلب کند؟سئوالی است که باید کارشناسان استان روی آن تمرکزکرده و به بحث بگذارند.امیدواریم که مسئولان گیلانی فارغ از هرجناح و دیدگاهی یاداشت فوق را به دیده مثبت بنگرند وبرای استان پر ستاره ما روزهای درخشانی را رقم بزنند. به امید آن روز

رضا بژکول – روزنامه نگار

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

 

Share