از صادق هدایت تا فروغ فرخزاد؛ خانه هایی با ارزش فرهنگی اما ویران شده

این موزه ها خانه­ های شخصیت برجسته و مشهور دنیا هستند که پس از درگذشتشان، از سمت دولت های کشورها از وارثان خریداری می شوند و با صرف هزینه های گزاف، آنها را ترجیحا با همان چیدمان اولیه حفظ و نگهداری می کنند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از مرداد: خانه-موزه ها امروزه در سرتاسر دنیا از انگیزه های بزرگ جذب گردشگر هستند اما در کشور ما این امکان بالقوه جدی گرفته نمی شود و به جای آن هرروز خبری مبنی بر تخریب یکی از خانه های قدیمی چهره های برجسته می شنویم.img_4226-300x200

به گزارش خبرنگار فرهنگی مرداد، «خانه-موزه ­ها» در سرتاسر دنیا  از مهمترین جاذبه های گردشگری هستند. این موزه ها خانه­ های شخصیت برجسته و مشهور دنیا هستند که پس از درگذشتشان، از سمت دولت های کشورها از وارثان خریداری می شوند و با صرف هزینه های گزاف، آنها را ترجیحا با همان چیدمان اولیه حفظ و نگهداری می کنند. از مهمترین خانه موزه های دنیا می توان به خانه کافکا، همینگوی، ویرجینیا وولف و بسیاری دیگر اشاره کرد. جالب این که در کشورهای بیشتر توسعه یافته معمولا این عمل تنها برای شخصیت های خیلی مطرح و مشهور صورت نمی گیرد، و اصولا شخصیت و چهره هایی که ممکن است به نظر ما هنرمندان دست دوم یا سوم باشند نیز به شدت مورد توجه مسئولان هستند و خانه های آنها بلافاصله پس از مرگ ترمیم و تبدیل به موزه می شود.

ما با خانه های بزرگانمان چه می کنیم؟

همه ما کم و بیش اخباری پیرامون خانه های شخصیت های مطرح کشورمان که روزگاری در آن زیسته اند و همان خانه محل شکل گیری آثار مطرح ادبی و هنری بوده اند شنیده ایم. خانه های معروفی که هراز گاهی کسی یا کسانی _ اگر بر حسب اتفاق_ متوجه تخریب آنها بشوند خبرساز می شوند. چندروزی خبرشان در خبرگزاری ها و فضاهای مجازی دست به دست می شود و باز به فراموشی سپرده می شوند. شاید معروف ترین آنها خانه سیمین دانشور و جلال آل احمد دو نویسنده مشهور و تاثیرگذار باشد که از زمان درگذشت سیمین دانشور در سال ۱۳۹۰محل مناقشات فراوانی بود، تا اینکه سرانجام در سال ۹۳ خبری مبنی بر خرید این خانه توسط شهرداری منتشر شد و اعلام شد کار مرمت و بازسازی این ملک برای تبدیل شدن به «خانه-موزه» آغاز شده است. این در حالی است که اکنون پس از گذشت حدود دوسال و نیم هنوز از راه اندازی این خانه موزه خبری نیست و کندی و حرکت لاک پشتی گریبان این پروژه را گرفته است.

محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد در گفتگویی درخصوص دلایل روند کند این پروژه می گوید: این وضع دلایل متعددی دارد، ولی به نظر من، مهمترین دلیلش بلاتکلیفی و بی‌هدفی مسوولان است و آنهم ناشی از ندانم کاری و نداشتن دانش نظری و تجربی لازم برای این قبیل کارهاست. به قول معروف، بزرگترین مصیبت مردن نیست، بلکه بی‌هدف زندگی کردن است.

وی می افزاید: بارها در مورد اهداف و وظایف و کارکرد و کاربری خانه- موزه‌ها صحبت شده و متذکر شده‌ایم که در جریان بازسازی و تبدیل کردن خانه‌های بزرگان و مشاهیر به «خانه- موزه» مهمترین وظیفه دست اندرکاران، حفظ هویت اصلی خانه‌ها به عنوان منزل و مسکن شخصیت‌های منتخب است، ولی هنوز این مطلب واضح و ساده جانیفتاده و باز هم برخی از دست اندرکاران پروژه به دنبال تغییر کاربری و جعل هویت‌های تازه برای این خانه هستند!

نکته ای که دانایی اشاره می کند شاید یکی از اساسی ترین معضلات در ایجاد این خانه-موزه ها باشد، اینکه هویت خانه به همان شکلی که زمانی صاحب آن در آن زندگی می کرده حفظ شود اس اساس این کار است، چون در هرکدام از این تغییرات بیم آن می رود که با اعمال حتی تغییراتی جزیی مثل اضافه یا کم کردن قاب عکسی از روی دیوار، سعی در القای معنایی غیر از آنچه در ذهن صاحب اصلی خانه بوده شود.

از دیگر خانه های مشهوری که مناقشات زیادی بر سر ترمیم و بازسازی آن به وجود آمد منزل پدری صادق هدایت است که هدایت کودکی و جوانی خودش را در آن سپری کرده است. خانه‌ پدری صادق هدایت در سال ۱۳۲۳ توسط اعتضادالملک، پدرهدایت فروخته شد؛ اما تا سال ۱۳۵۳ این خانه خالی ماند. بعدها این خانه  خریده و قرار شد به موزه‌ هدایت تبدیل شود؛ اما در سال‌های بعد، لوازم این خانه از موزه‌ رضا عباسی سردرآورد و این خانه هم به بیمارستان امیر اعلم داده شد و بعد به مهد کودک صادقیه تبدیل شد.

جهانگیر هدایت برادرزاده و رئیس بنیاد صادق هدایت چندی پیش با اعتراض به وضعیت این خانه دوباره آن را بر سر زبان ها انداخت. اعتراض جهانگیر هدایت مبنی بر تبدیل شدن خانه پدری هدایت به مهدکودک باعث نابودی آن شده است در حالی مطرح می شود که صادق هدایت نویسنده شهیر ایرانی است که آثار او به ۴۰ زبان دنیا ترجمه شده و و در بسیاری از کشورها تندیس ها و نمادهایی از او را در مکان های فرهنگی خود نصب کرده اند!

جهانگیر هدایت در گفتگویی که چندی پیش انجام داده می گوید: هر چه می‌کوشیم نمی‌توانیم این خانه را که ثبت ملی هم هست، از تصرف بیمارستان امیراعلم خارج کنیم. من بارها به رئیس سازمان میراث فرهنگی نامه داده‌ام اما هیچ پاسخی در این زمینه نگرفته‌ام.

وی  می افزاید: پیش از انقلاب، قرار بود این خانه به موزه تبدیل شود تا علاقه‌مندان به صادق هدایت، بتوانند از آن بازدید کنند اما در سال ۵۸،‌ این خانه تبدیل به مهد کودک شد. هنوز هم نقاشی‌‌های خرس و گربه و … روی دیوار بیرونی خانه باقی مانده و وسایل بازی کودکان در حیاط خانه وجود دارد.

وقتی اعتراضات هم راه به جایی نمی برد!

اما مورد خانه اخوان ثالث ماجرا اندکی متفاوت از خانه هدایت و بیشتر شبیه ماجرای خانه سیمین و جلال است. ماجرا از این قرار بود که تا مدت ها فرزندان اخوان به دنبال مسئولان بودند که بتوانند خانه اخوان را ثبت ملی و برای تبدیل آن به خانه موزه اقدام کنند. وقتی بعد از سال ها دوندگی و مصاحبه و اعتراض بالاخره شهرداری به خرید و ترمیم خانه تن داد، دیری نگذشت که زردشت اخوان اعلام کرد که این خانه ای در حال بازسازی است هیچ چیزش به خانه اخوان ثالث شاعر نوگرای معروف نرفته است!

پسر اخوان ثالث می گوید: معمار بدسلیقه تغییراتی را به خانه داد که اصلا هیچ شباهتی با اصل بنا نداشت. به عنوان مثال من به آنها گفته بودم که پوشش دیوارهای حیاط آجر بهمنی بوده که بعدها برای جلوگیری از تخریب، روی آن سیمان کشیده شد اما در بازدید از خانه دیدم دیوارها را با سنگ مرمر قهوه‌ای رگه‌دار پوشانده‌اند.

زردشت اخوان ثالث می افزاید: کف حیاط را به گونه‌ای موزاییک کرده‌اند که نقشه حیاط و باقچه‌ها تغییر کرده. همچنین یک حوض سه‌طبقه آب‌نما را با اردکی از دهانش آب بیرون می‌ریزد، کار گذاشته‌اند که هیچ نمی‌دانم چه ربطی به خانه قدیمی مهدی اخوان ثالث دارد!

این شرایط در حالی بوده که فرزند این شاعر به معمار بنا اعتراض هم کرده است اما اعتراضات با بی توجهی کامل مواجه شده است، وی می گوید: با دیدن تغییراتی که در خانه ایجاد شده بود،‌ به مسئولان و معمار اعتراض کردم و در پاسخ به بی‌تفاوتی آنها گفتم خانواده اخوان در افتتاح این خانه‌ موزه شرکت نخواهد کرد زیرا این خانه،‌ دیگر خانه پدر من نیست. چندی بعد از آن ماجرا متوجه شدم که عملیات بازسازی متوقف شده و چند کارگر افغان در خانه باقی مانده‌اند. از آن روز به بعد کار به همان شکل باقی مانده و مشخص نیست چه تصمیمی برای ادامه بازسازی گرفته شده است!

خانه فروغ فرخزاد هم تخریب شد…

از این دست نمونه ها متاسفانه بسیار در کشور ما دیده می شود. جالب اینجاست که با وجود این همه چهره فرهنگی و شخصیت برجسته ادبی معاصر که بالقوه خانه آنها می توانست مکانی برای جذب گردشگر و وسیله ای برای توسعه فرهنگی باشد، عملا جز یکی دومورد مثل خانه شهریار و شهید مطهری و یکی دونمونه دیگر، هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است. آخرین و داغ ترین این دست موارد هم خانه فروغ فرخزاد بود که هوشنگ گلمکانی منتقد سینمایی از تخریب آن خبر داد.

گلمکانی دو روز پیش در اینستاگرامش نوشت: «صبح امروز را این جوری آغاز کردم. با این منظره. این جور مناظر و مرایا که در شهر تازگی و غرابتی ندارد. پس نکته‌اش در چیست؟ این‌جا خانه فروغ فرخ‌زاد در محله دروس، در آخرین سال‌های عمرش است که پس از او کاوه گلستان در آن مستقر شد. پس از مرگ کاوه و نیمه‌ متروک ماندن این خانه به‌دلیل سکونت خانواده‌اش در خارج از کشور، احتمالی که این عکس جلوهٔ بارز آن است مدام قوی‌تر می‌شد. و شد. دو سه سال پیش این خانه فروخته شد. و امروز… قرار است در پنج طبقه ساخته شود، با دو طبقه پارکینگ و سایر امکانات رفاهی»

خانه فروغ فرخزاد شاعر مطرح و نوگرای معاصر، خانه ای که سال های پایانی عمرش را در آن زندگی کرده بود و پس از او کاوه گلستان فرزندش در آن مدتی زندگی کرده بود تخریب شد. این خانه می توانست به عنوان بخشی از تاریخ ادبیات کشورمان و میراث فرهنگی ما ثبت و مرمت شود و علاوه بر علاقمندان داخلی بسیاری از گردشگران خارجی (با توجه به ترجمه فراوان آثار فروغ و اقبال مردم دنیا به شعرهای او) را جذب کند. اما اکنون به جای آن تلی از خاک قرار گرفته و جرثقیل های غول پیکر در حال گودبرداری زمینش هستند که به جایش آپارتمانی معمولی بسازند، آپارتمانی که شاید هیچوقت ساکنان بعدی آن متوجه نشوند روزگاری بر خاکی که آنها زندگی می کنند چه گذشته و چه آثار مهم ادبی خلق شده است

Share