یک مشت «رند سیاسی» دنبال جنگ «حیدری – نعمتی» هستند/برای هشداری که درباره قطبی شدن فضای جامعه دادم، فحش خوردم/ دو قطبی شدن فضا سم مهلکی برای کشور است/مردم باید احساس کنند که در سرنوشتشان شریک هستند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، در انتخابات آنچه باید مورد نظر قرار گیرد و درک شود، واقعیت طیف گونه جامعه است، چون کشیده شدن فضا به سوی دو قطبی، سم مهلکی برای کشور محسوب می شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از تابناک، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم درباره تلاش برخی برای دو قطبی کردن کشور و آثار زیانبار و خطراتی که در جامعه از این ناحیه پدیدار می شود، گفت: من اولین کسی بودم که به موضوع تلاش عده ای برای دو قطبی کردن فضای کشور و هزینه ها، خطرات و زیان هایی را که از این ناحیه بر جامعه وارد می شود، متذکر شدم و متأسفانه فحش های آن را هم خوردم.
عماد افروغ در پاسخ به پرسشی درباره زیان هایی که از ناحیه دو قطبی شدن فضای کشور بر جامعه تحمیل می شود، اظهار کرد: جامعه ما، جامعه طیفی است که به هیچ عنوان نباید در ورطه قطبی شدن قرار بگیرد؛ اما متأسفانه یک مشت رند سیاسی که می خواهند منافع خود را از این ناحیه تأمین کنند، به دنبال قطبی کردن فضای کشور هستند.
وی افزود: برخی می خواهند جنگ «حیدری – نعمتی» در کشور به راه بیندازند و با چپ و راست خواندن افراد و حامی ولایت فقیه و ضد ولایت فقیه خواندن آنها، منافع خود را از این طریق تأمین کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس با انتقاد از اینکه این حرف ها را چندین سال پیش مطرح کرده، ولی به آن اعتنا نشده و امروز افراد مختلف در مورد زیان های شکل گیری این فضا صحبت می کنند، گفت: جامعه ما، مثل جامعه آمریکا نیست که در آن فضای دو قطبی شکل بگیرد و کار بر آن روال پیش برود.
وی با بیان اینکه ایجاد دو قطبی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … به صلاح جامعه ما نیست، عنوان کرد: جامعه ما نه خصلت ایجاد دو قطبی اقتصادی سرمایه داری و نه قطبی شدگی سیاسی نظام های سوسیالیستی را دارد. اگر امروز جلوی واقعیت طیف گونه جامعه را بگیریم، جامعه را با بحران عقلانیت و بی توجهی به شرایط و واقعیت اجتماعی مواجهه ساخته ایم.
افروغ تأکید کرد: در انتخابات آنچه باید مورد نظر قرار گیرد و درک شود، واقعیت طیف گونه جامعه است، چون کشیده شدن فضا به سوی دو قطبی، سم مهلکی برای کشور محسوب می شود.
وی درخواست کرد برای تشریح بیشتر دلایل تلاش عده ای برای ۲ قطبی شدن جامعه و کامل تر شدن مفاهیم و آثار زیانبار قطبی شدن فضای کشور، به سخنان گذشته او در این خصوص که پیشتر مفصلا در رسانه ها انعکاس یافته است، مراجعه کنیم.
آنچه در ارتباط با نظرات دکتر عماد افروغ، استاد دانشگاه و نماینده مردم تهران در مجلس هفتم درباره اثرات نامطلوب قطبی شدن جامعه به ویژه در آستانه انتخابات به چشم می خورد در ادامه آمده است.
* تصریح به اینکه فلان فرد گزینه اصلح برای انتخاب از سوی مردم است، یک عمل بی سابقه و پر مخاطره و دارای عواقب سوء است؛ امری که هیچ گاه از سوی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری شاهد آن نبوده ایم.
* تکلیف شرعی کردن به انتخاب فلان فرد و حق و باطل کردن آن غلط است. آیا نمی توان این حق را برای مدافعان فرد یا افراد مقابل هم قائل شد که با استفاده از همین مضامین، طرف خود را مصداق حق و دیگری را مصداق باطل بدانند. باید توجه داشت که نفس حضور آگاهانه مردم در پای صندوق رأی و خلق حماسه سیاسی، خود ادای تکلیف شرعی است.
* معمولاً غربی ها وقتی مشارکت را دسته بندی می کنند، نوع مطلوب و خوبش را برای خودشان برمی دارند و مشارکت فعال و آگاهانه را مختص جوامعی می دانند که در آن توسعه سیاسی به سبک غرب اتفاق افتاده باشد، اما واقعیت این است که مسأله به این سادگی ها نیست. ضمن اینکه نمی خواهیم وجهی از توسعه سیاسی و جامعه مدنی را در غرب نفی کنیم، ولی معتقدیم که مشارکت در جوامعی که در آن جامعه مدنی، طیفی و نه قطبی باشد علی القاعده نمود بیشتری دارد.
* در غرب به نوعی طبقه اجتماعی شکل گرفته و لازمه طبقه اجتماعی، یک انسداد درونی و بیرونی در فعالیت های اقتصادی، حمایت دولت ها از طبقات برتر هستند و یک جامعه مدنی قطبی و عمودی است. خواه ناخواه این وضعیت روی مشارکت، مخصوصاً مشارکت گسترده مربوط به اقشار مختلف تأثیر نه چندان مطلوبی می گذارد.
* اما در جامعه ایران که در عرصه عمومی آن شاهد یک واقعیت طیفی هستیم و بیش از اینکه شاهد گروه بندی های عمودی و قطبی باشیم، گروه بندی های افقی و طیفی را شاهد هستیم، و این امر ظرفیت قابل توجهی را در اختیار ما قرار می دهد که یک مشارکت فعال و آگاهانه داشته باشیم، به ویژه آنکه انقلابی در این زادبوم رقم خورده که فلسفه سیاسی اش مبتنی بر مردمسالاری دینی است و ساختارهای سیاسی آن در این خصوص تعبیه شده و تا حدودی نیز محقق شده است.
* طبیعی است اگر به این فلسفه سیاسی عنایت نشود، برای مثال یا صرفاً وجه دینی آن پر رنگ شود یا وجه مردم سالاری آن با غفلت از وجه اسلامیتش پررنگ شود، مشارکت مورد نظر تجلی نخواهد داشت. البته عطف به آن فلسفه سیاسی و واقعیت جامعه مدنی طیفی مزبور، این مشارکت در صورتی متبلور می شود که عده ای نتوانند فضا را قطبی کنند، حالا چه قطبی سیاسی، چه اقتصادی.
* قطبی شدگی اقتصادی ویژگی جوامع سرمایه داری است. قطبی شدگی سیاسی هم ویژگی جوامع فاشیستی و تا حدودی سوسیالیستی است. یعنی در آنجاست که شاهد این هستیم که می خواهند یک فضای صفر و یک و یک فضای بسته را تعبیه کرده و مشارکت محدود و به اصطلاح تعیین شده ای را در اختیار داشته باشند. برای اینکه باید سیاست هایی اتخاذ شود که در خدمت آن فضای قطبی سیاسی باشد.
* بنابراین باید جلوی این افراد ایستاد، حال این افراد ممکن است با لطایف الحیلی این کار را در کشور انجام دهند، برخی به نام دموکراسی، برخی به نام دینداری و با قرائتی خاص از دین که حضور و حق مردم را برنمی تابد و صرفاً یک حضور و نگاه تکلیف گرا را به مردم تحمیل می کند.
* در انتخابات گذشته هم شاهد این فضا بوده ایم. همواره عده ای کوشیده اند تا فضا را قطبی یا حیدری- نعمتی کنند، یک طرف حق مطلق و طرف مقابل باطل مطلق، یک طرف طرفدار دموکراسی و طرف مقابل طرفدار فاشیسم و اقتدارگرایی معرفی شود. واقعاً باید جلوی این افرادی را گرفت کما اینکه در فرمایشات مقام معظم رهبری هم این را دیدیم. باید توجه داشت که انتخابات یک امر روال مند و البته سرنوشت سازی است که تنها باید با شور بیشتری همراه باشد و برای ایجاد این شور نیز نباید هر کاری را مباح دانست و معرکه انتخابات را به صحنه کارزار دوست و دشمن و دعواهای خانوادگی، قومی و بومی تبدیل کرد؛ بنابراین می توانیم یک مشارکت فعال، آگاهانه از روی حق و اختیار و همراه با تکلیف داشته باشیم.
* باید احساس تکلیف نمود داشته باشد و مردم احساس کنند که در سرنوشتشان شریک هستند، حقوقی در این نظام سیاسی دارند و با توجه به پایه مردمی حکومت و در قالب مردمسالاری دینی و برای تثبیت و تقویت آن در داخل و خارج باید پای صندوق های رأی رفت و رأی داد. حالا اینکه به چه کسی رأی بدهیم، با توجه به این فلسفه سیاسی، قانون اساسی و نظارت شورای نگهبان، امری است که در حوزه اختیارات آگاهانه و البته مسئولانه تک تک افراد است. اینجا حوزه ای است که هر کس در تعیین مصداق، خود مرجع تقلید خودش است و باید از خودش تقلید کند و مسئولیت فردی، اجتماعی و اخروی انتخابش را عهده دار شود.
* حالا اینکه روی فرد خاصی انگشت بگذارند و تکلیف کنند و بگویند الّا و لابد باید به یک فرد خاص رأی داد، هیچ جایگاه عقلی، شرعی و مربوط به وجه اثباتی و مردمسالاری فلسفه سیاسی مردمسالاری دینی ندارد. اصولاً اینجا حوزه، حوزه اختیار آگاهانه افراد است. تشخیص اینکه به چه کسی رأی بدهند و چه کسی را اصلح بدانند با خود افراد است. اینجا تنها جای حساسی است که هر کسی حاکم شرع و فقیه خودش می شود، مشورت و تحقیق می کند و از روی آگاهی یک حکم شرعی برای خودش صادر می کند که به چه کسی رأی بدهد.
* ولی اصل حضور مردم می تواند یک امر تکلیفی و البته ناظر به حق مردم باشد. در اینجا مراجع می توانند نظر بدهند و تکلیف کنند. مقام معظم رهبری هم گفتند اصل حضورتان تکلیف شرعی است. همه چیز دست به دست هم داده که یک حضور فعال و یک مشارکت آگاهانه گسترده داشته باشیم و بازتاب این حضور گسترده، علی القاعده نباید چیزی جز مشارکت اقتصادی و فرهنگی، در ابعاد تصمیم گیری، اجرا و نظارت باشد. مشارکت اقتصادی، به ویژه در ابعاد تولیدی، یعنی مقابله با تولید انحصاری سرمایه داری، یعنی رقابتی کردن فعالیت های اقتصادی، یعنی بهره مندی منصفانه تر از وجوه توزیعی و مصرفی فعالیت های اقتصادی، یعنی حرکت به سمت استفاده از تکنولوژی های کاربر، با توجه به نیروی انسانی فراوان خود، به جای تکنولوژی های سرمایه بر.
* در سیاست هم همین طور است و اقوام و گروه های مختلف باید بتوانند در عرصه تصمیم گیری، اجرا و نظارت در سطوح مختلف حضور فعالی داشته باشند. در عرصه فرهنگ هم همین طور است و مشارکت فرهنگی دست کمی از مشارکت های سیاسی و اقتصادی ندارد. یعنی مردم بتوانند در شکوفایی فرهنگ ملی و بازتولید خرده فرهنگ های خود که به آن احساس تعلق می کنند سهیم باشند، در آن مشارکت کنند، حضور فعال داشته باشند و نقش آفرین باشند. در عرصه فرهنگ حتماً باید تعامل داشته باشیم، اینطور نباشد که یک عده ای از بالا تزریق فرهنگی کرده و بقیه اجرا کنند، لزوماً باید بین عرصه سیاست گذاری فرهنگی یا عرصه رسمی و غیر رسمی فرهنگی، بده بستان و تعاملی صورت بگیرد.
دیدگاه