سخنان قابل تأمل استاد محمدرضا شجریان؛

«ربنا» متعلق به من نیست جزو زندگی و عواطف مردم است/انتقادم به اشتباه یک فرد بود، با نظام مخالف نیستم/با موسیقی منحرف مخالفم/کاری برخلاف دین و قرآن انجام نمی‌دهیم

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا در نظام جمهوری اسلامی که همه آن را پذیرفتند، یک آدمی می‌آید یک کار اشتباهی می‌کند. ما به او تذکر می‌دهیم. این تذکر دلیل آن نیست که با نظام جمهوریت مخالفیم.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا استاد محمدرضا شجریان در تازه‌ترین گفته‌هایش، روشن‌ترین مواضع سال‌‌های اخیرش را در حوزه‌های سیاسی و مذهبی اتخاذ نمود و بر بسیاری از اتهاماتی که به او نسبت داده شده، خط بطلان کشیده است؛ رویکرد و لحنی آشتی جویانه که در این دوران ساخت این استاد برجسته آواز ایران، می‌تواند بسترسازی بهبود شرایط و بازگشت این هنرمند برجسته ایرانی به فضای رسمی موسیقی ایران زمین باشد.۶۰۱۶۰۶_۷۹۱

 «تابناک» نوشت: استاد محمدرضا شجریان پس از بهبودی نسبی در گفت و گویی متفاوت با سایر تبادلات کلامی که میان این موزیسین و خواننده برجسته ایران و رسانه‌ها در سال‌های اخیر شکل گرفته، درباره موسیقی سخن گفته اما آنچه پراهمیت‌تر از دیدگاه های مطرح شده درباره موسیقی است، دیدگاه‌های سیاسی و مذهبی شجریان در این گفت و گو است.

این گفت و گو را می‌توان یک سند در نظر گرفت، چرا که شجریان برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها و مواضعش را به شفاف‌ترین شکل ممکن در این تبادل کلامی مطرح کرده و با گفت و گو کنندگان و خوانندگان این گفت و گو در میان گذاشته است. شجریان در این گفت و گو تأکید کرده، چهره‌ای سیاسی نیست و اگر نقدی به شخصی (اشاره تلویحی به رئیس جمهور سابق که به اشتباه تعبیر خس و خاشاک رو به کار برد و فضا را ملتهب کرد) داشته، نقد متوجه همان شخص بوده و او با نظام مخالفتی ندارد.

گفته‌های شجریان در حالی منتشر می‌شود که به تازگی پخش دوباره نوای ماندگار «ربنا» با صدای این استاد برجسته در ایام ماه مبارک رمضان از تلویزیون مطرح شده و در همین ارتباط نیز شجریان تأکید کرده هیچ گاه مخالفتی با پخش «ربنا» از تلویزیون نداشته و این تعابیر را دروغ خوانده است.بخش‌هایی از این گفت و گوی مفصل که در ایران منتشر شده دستچین کرده که در ادامه می‌توانید مروری داشته باشید؛

– هنرمند اگر در قاب و قالب احزاب و گروه‌ها قرار بگیرد به ‌اندازه همان قاب کوچک می‌شود… هرگز موسیقی‌ام را در خط یک حزب خاص قرار نداده‌ام. من کار اجتماعی انجام می‌دهم کار سیاسی نمی‌کنم. کار من اجتماعی است و از درد اجتماع می‌گویم.

– در نظام جمهوری اسلامی که همه آن را پذیرفتند، یک آدمی می‌آید یک کار اشتباهی می‌کند. ما به او تذکر می‌دهیم. این تذکر دلیل آن نیست که با نظام جمهوریت مخالفیم.

– من سخت جلوی کسانی که فعال سیاسی بودند یا احزاب سیاسی که می‌خواستند از موقعیت هنری من سوء‌استفاده کنند ایستادم… یک بار حزب توده این کار را کرد، یک بار مجاهدین (منافقین) این کار را کردند. هر بار یکی از این‌ها سراغ ما می‌آمدند و تقاضاهایی داشتند و من مجبور شدم کنسرت را تعطیل کنم و اعلامیه دادم به دلیل اخلال در کنسرت، این کنسرت تعطیل است… چندین سال پیش از این نیز کنسرتی در شهر استکهلم با گروه عارف به سرپرستی زنده یاد پرویز مشکاتیان داشتیم، به محض حضور ما در صحنه گروهی شروع کردند به شعار دادن، تا نشستیم دیدیم از این طرف و آن طرف شعارهایی بر ضد جمهوری اسلامی سردادند. بچه‌های گروه همه ناراحت شدند. بعد از اندکی متوجه شدم یک عده‌ای خاص، با برنامه ریزی که از قبل تدارک دیده شد رفته‌اند بلیت‌ها را خریده‌اند و اکثریت جمعیت سالن را آنها تشکیل داده‌اند. وقتی اینها شعار دادند ما فقط نشستیم و گوش کردیم و اینها شعارهایشان را دادند. دیدند ما هیچ کاری نمی‌کنیم. یک عده از مردم عادی هم که آمده بودند. هم دست زدند که ما کارمان را شروع کنیم. من هم به پرویز گفتم که تصنیف آخر را اجرا کنیم و بعد برویم. به دلیل همین اخلال در این کنسرت، سه کنسرت دیگر را اصلاً برگزار نکردیم. کلی هم شخص خودم ضرر و زیان برای کنسرت‌ها دادم، مخارج و پول سالن هم افتاد گردن من و همه را پرداخت کردم. هیچ کس نیست که بگوید آفرین شجریان که این کارها را کردی! من نمی‌خواستم کار سیاسی بکنم.

– سال ۵۸، آقایان لطفی و ابتهاج برنامه ریز کنسرت‌ها بودند. گفتند که در دانشگاه ملی دو شب کنسرت داریم… روز قبل از این کنسرت حوالی بعد از ظهر در سالن رودکی اجرای برنامه داشتم. من وقتی از سالن بیرون آمدم… یکی از خانم هایی که از دوستان خانوادگی من بود پیش من آمد و گفت: «کنسرتی که فردا قرار است در دانشگاه ملی برگزار شود به گمانم حزب توده آن را گذاشته است» من بسیار تعجب کردم و ایشان گفت: «مگر خبر نداشتید» و من گفتم: «نه»… بسیار ناراحت بودم که چرا اینها این مسأله را پنهان کرده بودند. آنقدر سردرد گرفته بودم، منزل که رسیدم قرص خوردم و استراحت می‌کردم که دیدم حدود نه و نیم شب در می‌زنند، در را که باز کردم دیدم آقای محمود تفضلی با آقای ابتهاج آمده‌اند… خلاصه بیش از یک ساعت و نیم کلی حرف زدند. وقتی از راه عاطفی وارد شدند من به ابتهاج گفتم: «من به خاطر مردمی که بلیت خریده‌اند می‌آیم اما شما موظفید به آنها بگویید اگر یک پلاکارد و شعار حزب توده آنجا باشد من به هیچ وجه کنسرت نمی‌دهم. بایستی عنوان دانشجویی داشته باشد»‌ ای کاش همان کنسرت را هم نمی‌رفتم. چون بعداً به من مهر توده‌ای خورد. خدا شاهد است من سه سال برای این برنامه خانه نشین شدم که بگویم من توده‌ای و عضو هیچ حزبی نیستم. از سال ۵۸ تا ۶۱ خانه نشین بودم. نه جواب تلفن را می‌دادم نه کسی را می‌دیدم. اینها را هیچ کس نمی‌داند چون من نمی‌خواستم وارد حزب و سیاست شوم. من می‌خواهم هنرمند باشم و برای مردم کار کنم و به مردم راست بگویم.

– ربَّنا متعلق به من هم نیست. متعلق به مردم است. جزو زندگی و عواطف مردم است و هیچکس حق ندارد آن را از مردم بگیرد. حالا اگر اقتضای سیاست است که صدای من را به هیچ صورتی پخش نکنند، خودشان می‌دانند ولی دروغ نگویند که رَبَّنا را من نگذاشته ام پخش کنند!

– من به شاگردان خواندن مذهبی را یاد می‌دادم چون از بچگی خوانده بودم، این خواندن را هم بلد بودم و همه از من می‌خواستند که اذان‌های مختلف را یاد بدهم و دعاهای مختلف را به آنها یاد می‌دادم. در مورد رَبَّنا می‌گفتم این کار من نیست و شانه خالی می‌کردم… سوره‌ بقره و آل عمران بود، فکرکنم. چند آیه آن را قبلاً مرحوم ذبیحی خوانده بود. من می‌خواستم چیزی نزدیک به آنچه ذبیحی خوانده باشد اما مهر خودم روی آن بخورد و صدا و حال و هوای خودم باشد. چون مردم به آن عادت کرده بودند و نمی‌خواستم خلاف عادت مردم حرکت کنم. آیات را انتخاب کردم و درباره مقام‌هایی که اجرا کنم یک طرح مختصری بر آن زدم. بقیه‌اش را گذاشتم ببینم حال و هوایم در استودیو چطور است. آن روز در حال و هوای نزدیک افطار رفتم استودیو. چون حس و حال را زیاد حس می‌کردم، یک مناجات با خدای خودم کردم. بالاخره وقتی شما با خلوصی کاری را انجام می‌دهید این تأثیر خوب را می‌گذارد.

– همیشه موسیقی ما مورد حمله یا ایراد یک طبقه از افراد مذهبی قرار گرفته. البته بخشی از موسیقی منحرف می‌تواند این‌طور باشد. اما ذات موسیقی منحرف نیست. من خودم اساساً با موسیقی منحرف مخالفم. موسیقی یک علم و یک هنر است؛ لهو و لعب و هوا و هوس نیست. روضه‌ای که خوانده می‌شود خودش موسیقی است. در مراسم مذهبی قدیم بسیاری از بزرگان اهل منبر دارای صدای خوشی بودند و خوب و درست هم می‌خواندند و این خودش منبر را جلوه‌ای دیگر می‌بخشید و خیلی‌ها را جذب می‌کرد. مگر تعزیه یا روضه خوانی نبوده؟ مگر در قرائت قرآن موسیقی وجود ندارد؟ بعضی مخالفین یک اقلیت قشری هستند که نمی‌دانند با چه چیزی مخالفند و همین‌ها کار ما را مشکل می‌کند. به این مسأله باید توجه کنند که موسیقی در ذات که نمی‌تواند حرام باشد. کجای اسلام گفته موسیقی حرام است؟ پس ما کاری برخلاف دین و قرآن انجام نمی‌دهیم. کار ما یک کار معنوی است و حالتی روحانی در جامعه دارد که ما آن را دنبال می‌کنیم. شما از هر چیزی می‌توانید در راه بد هم استفاده کنید.

– اساساً دو مشرب است که یکی با شعر، ادبیات، فلسفه، موسیقی و عرفان مخالف است؛ وگرنه ما در بین روحانیون و فقها هم داشتیم که هم موسیقی می‌دانستند و هم اهل شعر و ادبیات بودند. همیشه یک سری آدم‌های قشری و متعصبینی بوده‌اند که حتی فلسفه را هم برنمی‌تابیدند. اینها به مسائل وارد نیستند و به جامعه لطمه می‌زنند. مخالفین ما بخشی از افرادی هستند که در تمام این دوره‌ها با موسیقی مخالفت کرده‌اند. ما نمی‌گوییم که با شما کنار نمی‌آییم، آنها با ما کنار نیامدند. ما روحانیت و دین و همه چیز را قبول داریم.

tel final1

Share