یک زخم عمیق
اموش نکنیم! بر فرض نمایندهای که امروز آماج حملات کاندیداهای دیگر است و پیشسخنران و پسسخنران و هوادارش علیه او حرف میزنند، روزگاری خودشان در زیر لوای او سینه چاک کرده بودند و همان شخص براى او حرف زده و همان هوادار، رأیی که در صندوق انداخته به نام او بوده است. حالا چه اتفاقی افتاده و آن عشق آتشین چرا خاموش، و به نفرت تبدیل شده است؟
یک زخم عمیق
همیشه دنبال یک قهرمان هستیم. خیال میکنیم با آمدن یک شخص، همهی مصایبمان یکشبه حل میشود. متاسفانه نمیدانیم ـ یا نمیخواهیم بدانیم ـ که داستان، چیز دیگریست. آنهایی هم که قول اصلاح امور را میدهند از دو حالت خارج نیستند: یا دروغ میگویند؛ یا در عالم توهّمات سیر میکنند. یک سری مشکلات ما ریشه در مسایل کلان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد که هر کدام از دیگری متأثر است. عدم توجه به ساختاری که قرار است یک فرد به عنوان نماینده وارد آن شود؛ و آشنا نبودن با وظایف قانونی و ناتوانی در اجرای برنامه (در صورت داشتن اهداف و برنامه)، مشکلات عمدهی کسانیست که داعیهی انتخاب شدن و اصلاح امور را دارند.
اما چرا فردی که پیش از این به اصطلاح «آدم خوبی بوده» ناگهان تبدیل به «اَرقَمی اژدهاپیکر» میشود؟ چه عاملی سبب تغییر رفتار انسانی میگردد؟ پاسخی که به این قبیل پرسشها میتوان داد این است که باید دقت کرد که در این جا بحث فرد، مطرح نیست. بحث ساختار و جایگاه است. مثلن یک لیوان آلوده داریم و حالا سوال می کنیم که: «داخلش شیر گاو بریزیم یا بز؟» جواب این است که اول باید «لیوان را تمیز کنیم» بعد برویم سراغ شیر بهتر. و گر نه بهترین آدم در این ساختار، میشود بد! و نتیجه همان میشود که طرف یک یا چند دوره، نمایندهی مجلس است و در دورههای بعد رد صلاحیت میشود و کنار گذاشته میشود؛ یعنی هم از چشم مردم میافتد هم حاکمیت!
نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد، معیارهای انتخاب است. تا زمانی که در معیارها، منافع شخصی، بر معیارهای عمومی بچربد؛ و منفعت طلبی و خودخواهی، جای دیگرخواهی را بگیرد بهتر از این نخواهد بود. تا زمانی که تفکرات سنّتی و قبیلهای بر ما حاکم شود نتیجهی انتخاب و کارکرد ما هم مشخص است. از همین روست که هر دوره، چندصباحی بعد از برگزیده شدن فرد جدید، این حرف مکررن به گوش میرسد که: «صد رحمت به نمایندهی قبلی!» جالب این است که این دایرهی تکرار، همچنان با آمدن آدمهای جدید با همان تفکرات کهنه و حرفهای نخنماشده، خودشان را عرضه میکنند. بنابراین کسانی که دم از رفع مشکلات چندین ساله و کلان، مثل بیکاری، وضع بد معیشتی، رانتخواری، فساد اداری و… میزنند، راهشان به بهارستان نه، که به ترکستان است!
*
حسنک گفت: این مرد(بوسهل) که مرا این میگوید مرا شعر گفته است و بر در سرای من ایستاده است.
(تاریخ بیهقی، ذکر بر دار کردن حسنک وزیر)
فراموش نکنیم! بر فرض نمایندهای که امروز آماج حملات کاندیداهای دیگر است و پیشسخنران و پسسخنران و هوادارش علیه او حرف میزنند، روزگاری خودشان در زیر لوای او سینه چاک کرده بودند و همان شخص براى او حرف زده و همان هوادار، رأیی که در صندوق انداخته به نام او بوده است. حالا چه اتفاقی افتاده و آن عشق آتشین چرا خاموش، و به نفرت تبدیل شده است؟ علتاش مسایل ریشهای و عمیقی هست که اصلاح آن از دست یک نفر خارج است. عمق این زخم، به بلندی تاریخ است.
داوود ملکزاده – دوهفتهنامهی خط آخر، شمارهی ۲۴۲، دوم اسفند ۹۴
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه