پیادهراه فرهنگی و تاریخ معماری آمرانه در رشت
اگر اینها برای شهروندان رشت مشخص و محرز نشود، تو گویی که این پیاده راه با هدف گسترده شدن مسیر عابران پیاده برای تردد روانتر! اجرا میشود. طوری که عابران هر ازگاه به خاطر تنه زدن به هم سراغ دعوا و نزاع نروند و کاسبان هم در فضایی وسیعتر به معیشت خود بپردازند.

این ماشین آلات زردگون غول آسا که این روزها در مرکز رشت مستقرند، و شهروندان با غرولند از کنارشان میگذرند، چه خبر از شهر میدهند؟ یا کسبهای که با نگرانی عملیات عمرانی وسیع را در مرکز شهر مشاهده میکنند و حتی به اجرای آن هم اعتراض کردند، چه میخواهند بگویند؛ در رشت دعواست؟ مگر میشود در رشت به خاطر «توسعه» هم دعوا شود؟ به جز اینکه نزاعی در حد برخورد دو عابر پیاده یا رانندهای که اضافه کرایه مسافرش را برنگردانده، تا به حال سابقه نداشته به خاطر «توسعه» هم در رشت دعوا شود.
گر چه به جز این دعوای عامیانه، نوع دیگری از نزاع همواره در شورای شهر رشت وجود داشته است. البته که عاقلان پارلمان شهری نام آن را دعوا نمیگذارند، میگویند؛ «اختلاف نظر برای رسیدن به توسعه». اما این توسعه آنقدر در محاق بوده و آنقدر نایاب که گویی همان بارانهایی که از رشت ونیز میسازد، بردهاش به شهری در پشت دریاها…! دیگر زمان آن گذشته است که در خصوص چرایی و مزایا و معایب طرح پیاده راه فرهنگی رشت بنویسیم، چرا که طرح پیاده راه فرهنگی با آنهمه تصور روشن و تاریک که دربارهاش گفته شد، در حال اجراست.
مخالفان شهروندان را از توسعهای که اتفاق نخواهد افتاد، از ترافیک، از نبود پارکینگ، از دردسر مردم و… افکار عمومی را میترسانند. موافقان هم از آیندهای روشن، از توسعهای که از مسیر این پیاده راه اتفاق خواهد افتاد خبر میدهند؛ از برگزاری کنسرتهای موسیقی گرفته تا اجرای تئاتر و برنامههای فرهنگی و هنری که به میدانهای بزرگ دنیا تنه میزند. اما آنچه که واقعیت اتفاق میافتد این است که ابعاد مثبت و منفی آن به شکل گفته شده اتفاق نمیافتد.
هر دو اتفاق با اندکی اختلاف ـ کمی کمتر یا بیشتر ـ میافتد. تنشها، شایعات و تخریبها تمام میشود، پیاده راه هم اجرا میشود، اما در نهایت نه آن اتفاق میافتد نه این. نه آن توسعه ویژهای که متولیان پیاده راه از آن سخن میگویند میافتد ونه آنقدر در زندگی شهروندان مشکل و دردسر ایجاد خواهد شد. مثل اجرای اولین خیابان رشت-امام خمینی- بین سالهای ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۶ که اجرای آن مخالفان بسیاری داشت. مثل همین ساختمان بلدیه یا همان شهرداری که در دوران حاکمیت نظامیان بر اداره شهرها و تغییر معماری شهرها از شیوه سنتی به نئوکلاسیک بود.
دورانی که موسوم به رنسانس و حاکمیت نظامیان در سراسر دنیا بود و خیابانها مانند هر شهر دیگری عمود بر هم ساخته شد و کاری هم به اعتراضها، تنشها، بنایهای بر سر مسیر و… نداشت. از این رو بنای شهرداری رشت هم از همین سبک معماری آمرانه متولد شد. یعنی ایجاد یک بنای نئوکلاسیک روسی بر تپهای که گفته میشد بقعه استاد ابوجعفر و گورستان جمعی بوده و مورد احترام مردم آن زمان قرار داشت. حالا کسی نه استاد ابوجعفر را میشناسد و نه حضور گورستان در مرکز شهری گردشگری چندان زیبنده و احترام برانگیز است. بلکه همه به این ساختمان و ایستاییاش در گذر زمان افتخار میکنند و آن را نمادی از یک استان فرهنگی میدانند. اولین پیاده راه فرهنگی رشت واقع در خیابان علم الهدی رشت هم به همین نحو و با ابعاد مخالفت در حجم کوچکتر ایجاد شد. برنامههای زیادی برای آن تصور شد تا از این ظرفیت برای گردشگری و اقناع نیازهای فرهنگی مردم این شهر استفاده شود. حالا خیلیها با این خیابان خاطره دارند.
خیلیها با اجزاء و المانهایش عکسی به یادگار گرفتهاند و حالا خیابان «شانزه لیزه» هم خطاباش میکنند. شبهای روشن رشت با این خیابان و پیاده راه زیباتر شده است و کسبه هم خوشحالند، که در این خیابان معروف کسب و کاری دارند. با این حال آن هدف فرهنگی، آنچنان که باید در این مدت ایجاد نشد. گرچه تاکنون چند جشنواره در این مکان برپا شده، اما تا به حال بسیاری از همه آن اتفاقهای خوبی که پیش بینی میشد در این پیاده راه اتفاق نیفتاد. حالا که مسئولان شهری و کارشناسان از ضرورت اجرای برنامههای فرهنگی و هنری در چهار مسیر پیاده راه سخن میگویند، یکی از اعضای شورای شهر رشت هم از نصب تندیس شهدا در آن سخن میگوید.
حتما آقای شهردار حواسش به همه چیز هست. اینکه مردم به جز حفظ و ضرورت ارزشها، خواهان تبلوری از فرهنگ خویش برای گردشگران هم هستند. تبلور چیزی که در این چند ماه به خاطرش رنج توسعه را به جان خریدهاند.
به خاطرش در این مدت مسیر طولانی چند پیاده راه را پیاده رفتهاند، تا فرداها که گردشگران به گیلان آمدهاند، چند خیابان پیاده راه سنگفرش شده متصل به هم با چند آب نما و احتمالا مجسمههای کوچک بیجان-مانند پیاده راه علم الهدی- را نبینند. نیاز است که ابتدا ویترین این پیاده راه هم بازسازی شود. مقصود از ویترین، دو سوی خیابانهای پیاده راه است که تاکنون فروشگاههای ناهمگون و فرتوت و بدظاهر داشته و اجناسی چندان در خور برای عرضه نداشتهاند. کاروانسراهایی که احیاء نشدهاند و بناهایی که بین فرسودگی و بنای تاریخی بودن هویت خود را گم کردهاند. و الا چه فرق دارد که پیاده راه ساخته شود یا ساخته نشود.
اگر اینها برای شهروندان رشت مشخص و محرز نشود، تو گویی که این پیاده راه با هدف گسترده شدن مسیر عابران پیاده برای تردد روانتر! اجرا میشود. طوری که عابران هر ازگاه به خاطر تنه زدن به هم سراغ دعوا و نزاع نروند و کاسبان هم در فضایی وسیعتر به معیشت خود بپردازند. این روزها که تاکسیهای شهر، یکی در میان حاضر میشوند تا به قول خود مردم پیاده و نگران از دیر رسیدن را جابه جا کنند، شهروندان گیلانی با این شعر اخوان ثالث «کاوهای پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود» دنبال یک قهرمان حمل و نقل عمومیاند تا از راه برسد و تن خستهشان را به صندلیهایش بسپرند. شاید آنها در این مسیرهای خلوت و مملو از موزاییک و شن و ماسه، به این میاندیشند که این همه رنج، ارزشش را دارد یا نه؟ جوابی که شهردار جوان و آینده نگر رشت باید پاسخش را بداند.
فرشته رضایی – دبیر تحریریه همشهری گیلان / گیل نگاه
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه