بعد از۹دی احمدی نژاد را از حاکمیت اخراج کردند/احمدینژاد ۲بار برای آزادی موسوی اقدام کرد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا یاران احمدینژاد این بار در تحریریه «قانون». بازهم چهرههای جوانی که هنوز هم که هنوز است به پای احمدینژاد ایستادهاند و مانند زمانی که بر مرکب قدرت سوار بود از او حمایت میکنند. نوبتی هم که بود، نوبت به عبدالرضاداوری رسید، که اکنون در برابر مخالفان رئیس دولت نهم […]
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا یاران احمدینژاد این بار در تحریریه «قانون». بازهم چهرههای جوانی که هنوز هم که هنوز است به پای احمدینژاد ایستادهاند و مانند زمانی که بر مرکب قدرت سوار بود از او حمایت میکنند. نوبتی هم که بود، نوبت به عبدالرضاداوری رسید، که اکنون در برابر مخالفان رئیس دولت نهم و دهم بایستد و حق یا ناحق از او حمایت کند. داوری که از تحریف حرفهایش در برخی روزنامههابسیار دلخور بود بارها از ما خواست تا به گوش اهالی رسانه برسانیم که اگر مطلبی را به نقل از شخصیتها میزنند، تغییری در اصل گفتمان ایجاد نکنند. با توجه به اینکه میدانستیم بسیاری از یاران احمدینژاد از گزارش صد روزه ریاست جمهوری رضایت ندارند، سوال اول را اینگونه پرسیدیم.
میخواستیم نظر شما در رابطه با گزارش صد روزه آقای روحانی و انتقادها به دولت گذشته را بدانیم.
در افکار عمومی بعد از گزارش آقای روحانی ابهاماتی ایجاد شد که باید به آن بپردازیم. اولا اینکه آقای روحانی عدد ۱۰۰ روز را برای گزارش اولیه انتخاب کردند و بعضی نکات که در زمان انتخابات بوجود آمد تا حد زیادی متاثر از رفتارهای سیاسی احزاب در آمریکاست. روسای جمهور آمریکا ۱۰۰ روز اولیه را مهمترین دوره برای استارت حرکتهای خودشان میدانند، ولی دوره ۱۰۰ روزه در آمریکا آمادهسازی برای ۱۳۰۰ روزه بعدی است، اما آقای روحانی در این ۱۰۰ روز بیش از آنکه به بحث آمادهسازی دولت برای ۱۳۰۰ روز آینده بپردازد به یک گزارش جهتدار در نقد دولت قبل پرداخت. اینکه آقای روحانی کل اقدامات دولت قبلی را مجموعه اقدامات تخریب کننده برای ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی دانست در واقع در تضاد با توصیه رهبری در اول فروردین ۹۲ بود. رهبرانقلاب هنگامی که شاخصهای رئیس جمهور را بیان فرمودند،تصریح کردند:« رئیس جمهور آینده باید نقاط قوت رئیس جمهور قبل را داشته باشد و نقاط ضعف آن را نداشته باشد.» آقای روحانی در ابتدا این تصور را القا کردند که رئیس جمهور قبلی هیچ نقطه قوتی نداشته و به نظر من این اولین خطای او بود که در برخورد با دولت قبل کاملا غیر منصفانه وارد شد. چون هیچ وقت سابقه نداشته رئیس جمهور سابق این قدر مورد بیمهری قرار بگیرد و حتی آقای احمدینژاد که متهم به نقد دولتهای گذشته است، وقتی صحبتهایشان را بررسی کنید، همیشه دولت خود را با دولتهای قبلی مقایسه کرد. آقای روحانی تمام حقایق را بیان نکردند که در واقع از رئیس دولت راستگویان این توقع نمی رفت. ایشان روی بحث واردات تکیه کرد و دولت قبل را به توسعه واردات متهم کرد، اما بیان نکردند که توسعه واردات سیاستی بود که مجلس در برنامه چهارم پیش بینی کرده بود و دولت را از ورود به این بحث به جز قسمت تعرفهها منع کرده بود.
یعنی این توسعه واردات کار مجلس بود و مجلس تعیین میکرد که چه کالایی وارد شود؟
-بله اینکه چه کالایی وارد بشود ما در برنامه چهارم یک بندی داریم که فکر کنم ماده ۶۱ است که میگوید برای گسترش تجارت خارجی ایران و آماده شدن ایران برای پیوستن به تجارت خارجی، دولت از وارد شدن به کالاهای وارداتی به جز تعرفه منع میشود. دولت اصولا نمیتوانست مانع واردات شود.
یعنی شما می گویید آقای روحانی به این امر واقف نبوده و این گزارش را داده است؟
آقای روحانی همه واقعیت را نگفت. این چماق واردات از اول بر سر دولت نهم و دهم بود اما هیچکس توضیح نداد که این دولتها از ابزارلازم برای کنترل واردات برخوردار نبودند. به هر حال دولت نهم و دهم در بحث واردات نیز همان کاری را کرد که دولت یازدهم امروز انجام می دهد. نکته بعدی تکیه کردن در تجارت خارجی به بحث واردات خطاست، برای رد این بحث باید تراز تجارت را ببینیم. تراز تجارت خارجی یعنی تفاوت بین صادرات غیر نفتی و واردات. از ابتدای دولت نهم و دهم تراز تجارت خارجی ایران سال به سال بهبود پیدا کرد و بر اساس آمار رسمی گمرک ایران در سال ۶۸، صادرات غیر نفتی ما حدود ۱۱ درصد واردات کشور بود. یعنی اگر ما ۱۰ میلیارد دلار کالا وارد میکردیم یک میلیارد صادر میکردیم. سال ۸۴ از ۱۱ درصد به ۲۵ درصد در سال ۹۱ این شاخص به ۷۷ رسید.نکته اینجاست در روزهای پایانی دولت احمدینژاد برای اولین بار صادرات غیر نفتی ۴ درصد بیشتر از واردات میشود. دلیلش این است که بخش عمده واردات ما برای تحریمها کاهش پیدا کرد و گران شدن ارز هم دخیل بود، یعنی گران شدن ارز یک نفعی هم برای صادرات دارد و صرفه اقتصادی پیدا میکند. دولت جدید پایگاه اجتماعی اش پایگاه کارفرمایان و سرمایه داران است و این در ساختار چیده شده بارز است که این دولت طبقه کارفرمایان را نمایندگی میکند و اینها چون از عوامل اصلی سهامداران بانکها هستند بانکها در این فراگرد مقاومت میکنند از این نظر مسکن مهر را آقای روحانی مورد بی مهری قرار داد. مسکن مهر یک پروژه نیست یک مگاپروژه است.چرا آقای روحانی این مگا پروژه را مورد بیمهری قرار داد؟ ساخت سالانه حدود یک میلیون واحد مسکونی کم نیست. در کل دوران آقای خاتمی حدود ۵۰۰ هزار واحد مسکونی ساخته شد و آقای احمدینژاد چیزی در حدود سالانه یک میلیون مسکن را کلید زد. نکته بعد بحث بیکاری است. هم آقای روحانی و هم مشاوران او بحثی را مطرح کردند که به هیچ وجه در علم اقتصاد مبنا ندارد. این دوستان مبنای شغل ایجاد شده را مطرح کردند در حالی که در علم اقتصاد شغل ایجاد شده مبنا نیست بلکه نرخ بیکاری مطروحه یعنی تعداد افراد خواهان شغلی که نمیتوانند شغل به دست بیاورند تقسیم بر جمعیت فعال که این در دولت آقای احمدینژاد کاهش پیدا کرد.
البته با معیار اینکه دانشآموز و دانشجو و هر کس که یک ساعت هم کار کند،شاغل است!
توجه داشته باشید، تعیین شاخص بیکاری که دست دولتها نیست این یک تعریف جهانی دارد. سازمان بینالمللی کار این تعریف را ارائه میدهد. آقای روحانی در ارائه گزارش صد روزه گمان می کرد، هنوز در دوره انتخابات است اما باید به او گفته میشد که شما دیگر رئیس جمهور شدید. مشکل آقای روحانی این بود که انتخاباتی صحبت کرد. ایشان از موضع یک رئیس جمهور منتخب صحبت نکرد.
ولی این گزارش را با همکاری وزارتخانه ها تهیه کرده بودند.
بله ایشان برخی از حقایق را گفت و برخی را نگفت.
چه دلیلی داشت این کار را کند؟
به این مناسبت که آقای روحانی قصد داشت یک تصویر سیاه از دولت قبلی به نمایش گذاشته شود…
اما این شرایط را که شما می گویید آقای روحانی قصد داشت سیاه کند،مردم قبلا درک کرده بودند.
در اینکه شرایط اقتصادی در این دو سال اخیر بد شد حرفی نیست. اگر آقای روحانی درآمدهای نفتی را بیان میکند چرا نمیگوید درآمدهای نفتی در این سالها ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد و نرخ رشد منفی اقتصادی۵درصدی برای عدم فروش نفت است.
مگر بی تدبیری در سیاست خارجی علت کاهش صادرات نفت نبود؟
از سال ۱۳۹۰احمدینژاد از سیاست خارجی خلعید شد.
منظورتان چه کسانی است؟
ارادههایی که در بخشهایی از ارکان حاکمیت حضور داشتند احمدینژاد را از حاکمیت حذف و اخراج کردند و او دیگر هیچ نقشی در سیاست خارجی نداشت. از سال ۹۰مشکلاتی که برای او ایجاد کردند برای اولین بار در تاریخ انقلاب یک رئیس جمهور را منحرف خواندند. بعد از راهپیمایی ۹دی و انزوای شدید اصلاح طلبان و هاشمی هسته اصلی اصولگرایان میخواستند قدرت را یکپارچه در دست بگیرند و تنها مزاحم آنها احمدینژاد بود. حتی بنی صدر هم تا وقتی بر سر کار بود به او اتهامی نزدند. احمدینژاد توی میدان مین کار را پیش برد.
به نظر شما این اتهامات بیدلیل بود؟ و آیا افراد مسئله دار نزدیک این فرد دست به خلاف نمیزدند؟
بله، درست است. اما اگر کسی هم خلاف کرده باید شناسایی و برخورد کنند ولی نباید یک موج سیاسی برای برخورد با یک جریان باشد. بابک زنجانی متخلف است، با وی برخورد شود ولی نباید تهمت انحراف به احمدینژاد زده شود.
من یک سوال دارم؛ در این مدت گذشته بارها اتهاماتی را اعم از اعتقادی، اخلاقی و اقتصادی به مشایی زدند، اگر این اتهامات درست بود که قوه قضاییه باید وی را دار میزد! قطعا دولت احمدینژاد مانند بقیه دولتها خطا داشته و باید برخورد شود ولی نباید سیاه نمایی شود. در همین راستا باید اشاره کنم در زمان احمدینژاد آنقدر مجلس را بزرگ کردند که امروز مجلس شده مسئله ای برای دولت و وزرا را به مجلس میکشند. این دوستان باید بدانند ساختار سیاسی ایران از سال ۶۸ عوض شد و امروز دولت در پیشانی نظام است و مجلس به دولت جفا میکند.
مجلس منتخب مردم ا ست و حقی برای سوال و نظارت دارد، به نظر شما این بحث درست است؟
آنقدر که آقای روحانی نماد انتخاب مردم است، مجلس نیست. مجلس یک رای متکثر و پراکنده است، شما میتوانید رای آقای روحانی را در هر شهر با رای نماینده اول آن شهر مقایسه کنید، مطمئنا رای آقای روحانی بیشتر است و باید به این جایگاه احترام گذاشت و مجلس نباید با دولت تقابل کند. در ساختار سیاسی کشور نباید عدم توازن ایجاد میشد که نتوانند امروز آن را جمع کنند. مجلس هشتم و نهم، دولت احمدینژاد را فشل کردند.
این حرف شما را قبول نداریم، در زمان آقای حداد این گونه نبود.
بله، ولی از سال ۸۷ به بعد ماه عسل احمدینژاد تمام شد، به این دلیل که آنها فکر میکردند احمدینژاد اصولگراست در صورتی که او هیچ وقت اصولگرا نبوده است. باورهای احمدینژاد با این افراد فرق میکرد.
این حرف درست نیست، آقای احمدینژاد با حمایت همین اصولگراها رئیس جمهور شد.
خیر. اصولگرایان مجبور بودند از احمدینژاد حمایت کنند چون نمیخواستند به هاشمی و موسوی رای بدهند.سال ۸۴بخش عمدهای از اصولگرایان از لاریجانی و قالیباف حمایت کردند.
ببخشید سال ۸۴ چه کسی احمدینژاد را میشناخت که به او رای بدهد اگر اصولگرایان از وی حمایت نمیکردند، امکان نداشت رئیس جمهور شود.
ایشان در شهرداری کار میکرد و با آبادگران بالا آمد و آنها کسانی بودند که در علم و صنعت با او همکاری میکردند و از چهرههای شاخص اصولگرا نبودند و از حلقههای احمدینژاد بودند.
این حلقه اگر اصولگرا نبود، چه نام داشت؟
اسم خاصی نمیتوان برای آن گذاشت ولی احمدینژاد نه با اصولگرایان و نه با اصلاح طلبها رابطهای نداشت اما امروز بیشتر با اصولگراها نسبتی ندارد تا اصلاح طلبان. احمدینژاد در مبانی کلان با اصولگرایان در تضاد است.
البته احمدینژاد به حزب اعتقادی ندارد.
خیر. مخالف نیست ولی میگوید ساختارهای حزبی توان فعالیت در جامعه را ندارد.
اصلیترین مرزبندی احمدینژاد با اصولگرایان روی کلمه مردم است. اصولگرایان بعد از سال ۸۰ گفتند ما ۴شاخص داریم؛ اول امام (س) دوم رهبری، سوم اسلام و آخرانقلاب. احمدینژاد از آنها پرسید جایگاه مردم کجاست؟! آیا رهبری و امام بدون مردم مفهومی دارد؟ و اینجا بود که اختلاف احمدینژاد با اصولگرایان شروع شد و میتوان بروز اختلاف بین احمدینژاد با آنان را بر سر کلمه دموکراسی دانست. آنها میخواستند تعریفی از رهبر معظم انقلاب بیاورند که تنها مختص به خودشان و گروه خاص باشد، خیر رهبری متعلق به ۷۵ میلیون نفر است.
خب چرا این حرفها را علنی نمیزد؟
نمیگذاشتند.
این همه تریبون و رسانه داشتند کی نمیگذاشت؟ ایشان که این همه حرف زدند؟
صحبتهای احمدینژاد را آنطور که میخواستند منتشر میکردند تا سوگیری منفی داشته باشد.
به نظر شما ضعف گروه رسانهای خود احمدینژاد نبود؟
مگر چندتا رسانه داشت.
ایرنا، ایران و هزارتا بنگاه خبری دیگر.
خیر، یک ایرنا و روزنامه ایران بودند که خوب مدیریت نشدند.
البته فراموش نکنید خودتان هم از مدیران رسانهای وی بودید.
بله، بنده هم درست کار نکردم و رسانههای زمان احمدینژاد حرفهای مدیریت نشدند. زمان آقای احمدینژاد همین یالثاراتی که توقیف شده است تیتر یک زد، مشایی را دستگیر کنید و آقای مشایی تنها به این تیتر خندید، ولی شما ببینید امروز کسی میتواند تیتر کند محمد نهاوندیان را دستگیر کنید؟ باید به یالثاراتیها بگویید آن مردی که به اهانتهایتان لبخند میزد رفت!
آقای داوری! اهالی رسانه زمان آقای رامین را هم به یاد دارند و جای دفاعی نیست.
اگر احمدینژاد عملکرد رامین را قبول داشت او را نگه میداشت. اعتقاد احمدینژاد به آزادی سیاسی و آزادی بیان به مراتب از جریان اصلاح طلب بیشتر است.
آیا احمدینژاد به سیاست بازمی گردد؟
خیر نمیآید.
نمیآید یا نمیگذارند یا نمیتواند بازگردد؟
هیچ انگیزه و ارادهای برای بازگشت به حاکمیت ندارد
پس چرا این همه تلاش کرد که مشایی را رئیس جمهور کند و در کنار او بایستد؟
بحث آقای مشایی فرق میکرد. بعد از رد صلاحیت ایشان در جلسهای به من گفتند باری از روی دوشم برداشته شد. آقای مشایی گفت من فقط اتمام حجت کردم.
اتمام حجت؟ با کی؟
احمدینژاد اسفند ۹۱ در جلسهای گفت: اگر ما در عرصه نباشیم پیروز انتخابات جریان آقای هاشمی است و اصولگرایان فکر میکنند که رئیس جمهور میشوند چرا که پای این افراد هیچ وقت به پاستور نمیرسد.
اصولگرایان خط و مشی مشخصی ندارند و تابع قدرتاند و با قدرت خود را تنظیم میکنند و تنها تضاد استراتژیک در داخل ساختار جمهوری اسلامی مربوط به آقای احمدینژاد و آقای هاشمی است. امروزه بخش اعظمی از اصلاح طلبان هم در کنار آقای هاشمی هستند وبه نظر من آقای خاتمی و آقای هاشمی نیز یک روح در دو بدن هستند.
این به دلیل اتفاقات سالهای اخیر نبود؟
خیر هر چه جلوتر رفتیم شکافها شفافتر شد و در حال حاضر دو گروه در جامعه با هم در تضادند؛ طرفداران احمدینژاد و هاشمی.
هنوز آقای احمدینژاد طرفدار هم دارند؟
بله. شما اگر به شبکههای اجتماعی نگاهی بیندازید، میبینید که از سکولارترین افراد تا هیاتیها وحزباللهیها طرفدار احمدینژاد هستند.
کدام هیاتیها و حزب اللهیها؟ حاج منصور که از بزرگان هیاتیها و حزب اللهیها بود از احمدینژاد رو برگرداند!
بحث منصور ارضی فرق میکند.
همین منصور ارضی سال ۸۴ و ۸۸ رای فراوانی را برای احمدینژاد جمع کرد.
خیر. بنده قبول ندارم. اگر منصور ارضی پایگاه اجتماعی داشت هنگامی که سال ۷۶ که از ناطق حمایت کرد ناطق را رئیس جمهور میکردند. سال ۷۶ تمام حزباللهیها به ویژه همین آقای ارضی و برخی از نظامیان با خاتمی بد بودند ولی شهرک محلاتی بیشتر به آقای خاتمی رای دادند و نسبت به احمدینژاد همین طور است. مردم ایران از بعد از جنگ به دنبال تغییر بودند و به این دلیل به خاتمی و احمدینژاد رای دادند.
بالاخره قدرت در دستان برخی افراد است.
قدرت این موارد نیست. آقای خاتمی یک اقبال عمومی به آن است و اگر اعتباری دارد به دلیل جایگاه خود ایشان است و احمدینژاد هم به این اعتقاد دارد. آقای احمدینژاد به ما گفت پیروزی خاتمی در انتخابات برکت برای کشور و نظام بود و اگر ناطق رای میآورد نظام را به سقوط میکشاند و انسداد ایجاد میکرد و من معتقد هستم اگر آقای خاتمی در حال حاضر نیز کاندیدا شوند رای بالایی خواهند آورد.
چرا؟
برای آزادیهای اجتماعی که اصلاحات داشت، جامعه به اصلاحات نیازمند است.
صحبت از آقای خاتمی و حوادث ۸۸شد، به نظر شما فاشیست خواندن و خس و خاشاک نامیدن معترضان به وسیله شما و احمدینژاد سبب برپا شدن آن حوادث نشد؟
من به کسی فاشیست نگفتم. گفتم اگر فضای انتخابات از عقلانیت خارج و احساسات وارد شود درست نیست چرا که اولین بارهیتلر این کار را کرد. آقای احمدینژاد هم افرادی را که جلوی وزارت کشور شلوغ کردند این حرف را زدند. باید اشاره کنم احمدینژاد، موسوی را دوست داشت و دارد و شخص احمدینژاد دوبار برای آزادی موسوی اقدام کرد.
چه اقدامی؟
احمدینژاد به شورای عالی امنیت ملی نامه زد و گفت که حصر موسوی به نفع کشور نیست. رابطه این دو با هم بسیار نزدیک بود و احمدینژاد بارها در دولت از نظرات مهندس موسوی استفاده کرد.
چه رابطه نزدیکی؟ احمدینژاد در آن مناظرات چنان رفتاری نشان داد.
مهندس موسوی بحث کردان را مطرح کرد و آقای احمدینژاد هم این بحث را بازگو کرد که وقتی خانم رهنورد کارمند بوده است و نمیتوانست درس بخواند چرا غیرقانونی مدرک گرفت، که این بحث با سوءتفاهم به آن مشاجرات کشید. البته اشاره کنم که در فضای انتخاباتی اینگونه مباحث اتفاق میافتد مانند مشاجراتی که آقای روحانی و قالیباف با هم داشتند ولی در حال حاضر با هم همکاری میکنند.
نکته مثبت احمدینژاد ایستادن به پای دوستانش بود، اما به نظر شما درست است تا انتها برای کسانی مانند مرتضوی، مشایی و زنجانیها نیز بایستد؟
عباس عبدی به من گفت خیلی به احمدینژاد انتقاد دارم ولی او از مردهای سیاست است. احمدینژاد تا آخر پای کردان ایستاد ولی هاشمی که به کرباسچی مدیون بود یک قدم برای او بر نداشت. این برخورد احمدینژاد هم برای این است که افرادی که با هم کار میکنند باید همه جور با هم همکاری کنند.
یعنی آنقدر که پشت مرتضوی ایستاد؟
در حق مرتضوی اجحاف شد. گزارش تحقیق و تفحص متوسط ۸۰۰روز طول میکشد ولی گزارش تامین اجتماعی ۱۴۸ روز آماده شد و این نشان میدهد قرار بوده است گزارش زود تمام شود و به صدمین روز دولت آقای روحانی برسد.
نظرتان در رابطه با همکاری مشایی و بابک زنجانی چیست؟
اصلا مشاییشناختی از زنجانی نداشته است. سایت آینده آنلاین گزارشی نوشت که بابک زنجانی هم از مصلحی دستور میگرفت و هم از مشایی، چرا این دو نفرکه با هم رابطه خوبی نداشتند. باید با زنجانی همکاری داشته باشد؟ بنابراین به این نتیجه میرسیم که بابک زنجانی ارادی کار میکرد. ولی احساس میکنم برخورد با بابک زنجانی فراتر از این حرفها باشد و مصلحت انتشار نداشته باشد. یکی از کارشناسان گفت بعد از بابک زنجانی هیچ گروهی سعی نمیکند تحریمها را دوربزند و برخی از دور نخوردن تحریمها سود میبرند و میخواهند به جمهوری اسلامی فشار بیاورند که هرطوری شده مذاکرات را به نتیجه برسانند.
و حرف آخر؟
حذف احمدینژاد شکستهای پیاپی اصولگرایان را در پی خواهد داشت یعنی نه در مجلس و نه در ریاست جمهوری پیروزنخواهند بود.
دیدگاه