بابک زنجانی کیست ؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از روزنامه ابتکار: در آخرین سال‌های ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نام یک سرمایه دار ایرانی با جنجال‌هایی همراه و در فضای رسانه ای ایران و جهان مطرح شد. تاجری که هم هم نفت می‌فروشد وهم باشگاه فوتبال می‌خرد. هم شرکت هواپیمایی دارد و هم سهامدار بانک است. […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از روزنامه ابتکار: در آخرین سال‌های ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نام یک سرمایه دار ایرانی با جنجال‌هایی همراه و در فضای رسانه ای ایران و جهان مطرح شد. تاجری که هم هم نفت می‌فروشد وهم باشگاه فوتبال می‌خرد. هم شرکت هواپیمایی دارد و هم سهامدار بانک است.

جست‌وجوی نام بابک زنجانی در اینترنت مطالب و عکس‌های فراوانی را به مخاطب ارائه می‌کند که بعضا سوال‌برانگیز بوده و حتی قابل باور نیست.نام وی بیشتر از زمانی که در لیست تحریم‌های آمریکا و اروپا قرار گرفت مطرح شد و همه می‌پرسیدند که وی کیست؟ آیا از نیروهای دولتی است و یا وابستگی به فعالیت‌های دولت دارد؟در فهرست تحریم‌های اروپا با اشاره به تاریخ تولد ۱۲ مارس ۱۹۷۱ بابک زنجانی آمده است:”بابک زنجانی در حال کمک به نقض مقررات مربوط به تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه ایران و در حال فراهم کردن کمک‌های مالی به دولت ایران است. زنجانی یکی از عناصر کلیدی ایران در معاملات نفتی و نقل و انتقال پول‌های نفتی ایران است. زنجانی مالک گروه سورینت در امارات بوده و برخی از شرکت‌های تحت مدیریت وی به عنوان کانالی برای پرداخت نفتی ایران مورد استفاده قرار می‌گیرند.”زنجانی در ۱۱ آوریل ۲۰۱۳ نیز در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار گرفت. دیوید کوهن، معاون وزارت دارایی آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در این باره گفت:”ما در خنثی کردن تلاش‌های ایران از طریق بابک زنجانی بیرحمانه اقدام خواهیم کرد.”یک مقام ارشد دولت آمریکا نیز گفت:”زنجانی و شبکه بین‌المللی شرکت‌ها و بانک هایش مسئول اختفای معاملاتی به ارزش میلیاردها دلار هستند که از جانب ایران انجام داده اند. او از شرکت‌هایی مانند آی اس او در مالزی استفاده کرده تا میلیون‌ها بشکه نفت ایران را خریداری کند و به بازار عرضه کند. او همچنین از جانب ایران با اتکا به نهادهای مالی خود میلیاردها دلار مبادله ارزی انجام داده است.”اما بخش زیادی از مطالب منتشر شده درباره زنجانی یا همان (ب.ز) با پسوند”گفته می‌شود” عنوان می‌شوند. این گفته‌ها و شنیده‌ها که شامل عبارت‌هایی مانند”میلیاردر ایرانی”،”دلال نفتی”،”بانکدار بزرگ”،”غارتگر بیت‌المال” و… مطرح می‌شوند در فضای رسانه‌ای غیر رسمی کاربرد بیشتری دارند.شهرت وی که به تازگی با خرید باشگاه ورزشی راه‌آهن تهران و حضور در عرصه فوتبال بیشتر شده پیش از اینکه فوتبالی باشد نفتی است، موضوعی که خودش آن را رد می‌کند.بابک زنجانی در گفت وگوبا ایسنا تلاش کرد علاوه بر شفاف‌کردن برخی موضوعات برای نخستین بار در یک رسانه‌ رسمی درباره فعالیت‌های اقتصادی‌اش سخن بگوید.مدیرعامل شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم که بیش از تعداد سال‌های عمرش شرکت تاسیس کرده و یا دارد، از ساخته شدن داستان‌های پیچیده درباره‌اش اظهار تعجب کرده و تاکید دارد: «اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شاید دو بار هم نتوانند آن داستان‌های ساختگی درباره من را دوباره تعریف کنند».زنجانی در این مصاحبه هر چند درباره برخی مسائل و عکس‌ها از جمله دوستش که هم‌نام وزیر اسبق نفت است، پخش فیلمی از او در مجلس هنگام استیضاح وزیر کار دولت دهم و مواردی از این دست سخن گفت اما تمایلی برای باز کردن برخی مسائل نداشت و بیشتر تلاشش این بود که عنوان کند: «هیچ‌یک از اتهام‌هایی که به من زده می‌شود پایه و اساس ندارد و تاکنون هیچ مرجع رسمی در این زمینه با من صحبت نکرده است.»

بخشی از گفت‌وگوی ایسنا با «بابک مرتضی زنجانی» مدیرعامل شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم در ادامه می‌خوانید:
اتهامات ساختگی است
این اتهامات همه ساخته افکاری است که هیچ کس دلیل و اثباتی برای آن‌ها ندارد و هر کس هر طور که داغ‌ترمی‌تواند آن‌ها را عنوان می‌کند. خیلی از این اتهامات از سوی کسانی گفته شده که حتی اینجانب را یک‌بار هم ندیده‌اند وحتی یک بار هم از من درباره اتهام‌ها سوال نکرده‌اند. فقط در اخبار و رسانه‌ها نقل سفره‌ها شده‌ام و به میلیاردها دلار سوءاستفاده متهم می‌شوم. علاوه بر سایت‌ها و شبکه‌های خارجی می‌بینم بعضاً مسئولان تمام این اتهام‌ها و شنیده‌ها دهان به دهان را مستند کرده و در نهایت یک داستان پیچیده‌ای درست کرده‌اند که اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شاید دو بار هم نتوانند آن داستان‌های ساختگی را دوباره تعریف کنند.
از امارات شروع کردم
من سال‌هاست که کار تجارت بین‌المللی و فعالیت اقتصادی می‌کنم و در این تجارتم بارها گرفتار شده و بالا و پایین شده‌ام. ازسال ۱۳۷۹ به صورت حرفه‌ای شروع به ایجاد شرکت‌های داخلی و خارجی کردم تا جایی که سال ۱۳۸۱ چیزی حدود ۱۱شرکت ایجاد شده داشتیم که نیاز به منابع مالی داشت و تصمیم گرفتم موسسه مالی در خارج از ایران ایجاد کنم تا بتواند با جذب منابع ارزان قیمت شرکت‌های تحت پوششم را تامین مالی کند. این کار در امارات آغاز شد و با تاسیس یک موسسه مالی کلیه ال‌سی‌ها و انتقال پول و منابع با همکاری بانک‌های خارجی آغاز و منابع ارزان قیمت تهیه و در اختیار شرکت‌هایم قرار می‌گرفت تا جایی که در بیش از شش کشور سرمایه‌گذاری اساسی انجام شده بود و حتی نیازی به بانک‌های داخل کشور برای اخذ تسهیلات و هر گونه کمک نداشتم. تا اینکه جمع شرکت‌ها و موسسات تحت پوشش من به ۶۴ شرکت داخلی و خارجی رسید و نیاز به یک شرکت هلدینگ برای ساماندهی و یکی شدن در کلیه شرکت‌ها بود که با ایجاد هلدینگ سورینت و انتقال سهام تک تک شرکت‌های ایجاد شده سمت و سوی بهتری گرفت که هم‌اکنون در ایران و دیگر کشورهای دنیا با ۱۷ هزار نفر پرسنل مشغول ارائه تجارت و خدمات هستیم.
آغاز معاملات نفتی
اصلا من مسئولان نفت را هم نمی‌شناختم. شاید یکی از شبهه‌هایی که نام مرا در معاملات نفتی وارد کرده همین اشتباه بوده است. الان توضیح می‌دهم که رابطه من با این شرکت‌ها و فروش نفت به چه صورت بوده است.در بدو کار خریداران نفت از آن شرکت به بانک مراجعه و طی جلساتی با مسئولان بانک صحبت می‌کردند که اگر بخواهند این نفت را خریداری کنند ما چگونه می‌توانیم مدیریت منابعی برای آن انجام دهیم تا اینکه برای تعداد هشت کشتی نفت ال‌سی‌های مدت‌دار ۶۰ تا ۹۰ روزه از مشتریان به بانک ارسال و اینجانب آن را هماهنگ کردم و به شرکت مذکور ابلاغ شد. ال‌سی‌ها همه تایید شده و بدون اشکال بود و شرکت نفت هم همه آنها را بررسی و تایید کرد و وقتی فروشنده محصول (شرکت نفت) آماده بارگیری شد متوجه شدیم کشتی‌های آن در تحریم رفته و پرچم ندارد و نمی‌تواند حمل را انجام دهد. من هماهنگ کردم کشتی‌هایی تهیه و سریعاً به محل مورد نظر فروشنده منتقل شد و این بارگیری که در زمان خود بسیار حساس و خطرناک بود و تمام چشم‌ دشمنان دنبال جلوگیری از این کار بود با موفقیت انجام شد. به این ترتیب بیمه کشتی‌ها هم با این روش به مشتری و خریدار تحویل شد و بانک باید مدارک کشتی‌ها را معامله اسناد می‌کرد و پول را در مهلت مقرر وصول و به حساب مشتری خود می‌ریخت که در مدارک ارسالی متوجه شدیم ارسال کننده بار شرکت ملی نفت ایران بوده و گیرنده آن در مدارک شرکت هنگ کنگی که این مدارک با توجه به اطلاعات داخل آن قابل معامله نبود که با تلاش و روش‌های بسیار سخت مدارک تعویض و معامله اسناد در بانک انجام شد. سپس آن ال‌سی‌ها باید در مهلت مقرر وصول و به حساب شرکت ریخته می‌شد و حدود ۵۰ روز زمان نیاز بود. با توجه به نیاز مالی شرکت هنگ‌کنگی بر این اساس من مبلغ ۲۴۰ میلیون دلار و یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو وام در اختیار این شرکت قرار دادم تا مشکلاتش را حل کند تا بعد از ۵۰ روز که ال‌سی نقد شد از محل آن بازپرداخت انجام شود.شرکت این منابع را برای خرید دارو و غذا و پیمانکاران استفاده کرد تا اینکه سررسید ا‌ل‌سی رسید و مبلغ ال‌سی‌ها در زمان خود بدون هیچ تاخیری به حساب واریز شد و بانک با توجه به اینکه تسهیلات داده شده‌اش هر چه بیشتر در حساب مشتری بماند سود بیشتری بگیرد طلبی بابت عودت تسهیلات خود طلب نکرد و قرار شد هشت درصد در سال سود بانکی دریافت کند. جمع کل بار نفتی فروخته شده شرکت هنگ کنگی که متعلق به شرکت نفت بود کلاً یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون یورو بود و بیشتر نبود.
به درخواست کمک پاسخ دادم
‌ در همان برهه بود که از مسئولان همان شرکت متوجه شدم تعدادی کشتی با بار میعانات گازی سال‌ها در جنوب کشور مانده و جایی برای تخلیه آن وجود ندارد و کشتی‌های آن‌ها چون مشکل پرچم ندارد باید زودتر در محلی تخلیه شود حتی تقاضای کمک برای اجاره مخزن نیز کرده بودند. به همین دلیل هماهنگی کردم که این کشتی‌ها به یکی از کشورها انتقال یابند. این انتقال ۶۰ شبانه روز مسئولان کشتیرانی، وزارت نفت و من را درگیرخود کرد چون بار محصول با توجه به سال‌ها ماندن، بوی بد و گوگردی بسیار داشت که هیچ کشوری آمادگی و اجازه تخلیه آن را نمی‌داد. بالاخره با هزاران دردسر این بار خالی و کشتی‌ها آماده خدمات به کشور شدند. در آن زمان حداقل چهار بار از سوی دادگاه آن کشور به جرم آلودگی محیط زیست متهم شدم. با وجود اینکه هر روز فشارهای سیاسی علیه ما بیشتر می‌شد اما این بار به مدت شش ماه در مخازن نگهداری شد در حالی که کل مبلغ بیمه، تخلیه، بارگیری و نگهداری آن که بالغ به ۱۵۰ میلیون دلار بود را خودم پرداخت کردم و هیچ وقت نتوانستم آن را دریافت کنم.
ورود به لیست تحریم ها
از حدود هفت‌هشت ماه پیش اتحادیه اروپا مجموعه ما و شخص مرا تحریم کرد و دلیلش نیز این بود که بنده را مهره اصلی جمهوری اسلامی در دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت می‌دانستند و عنوان می‌کردند کارهای اساسی انجام شده مانع از اجرای تحریم‌هاست. از آن به بعد شروع کردند یک به یک حساب شرکت‌های ما را در خارج از کشور بستند. هر شرکتی در خارج از کشور به اسم من بود و یا منسوب به من حساب‌هایش را بستند و مدیران خارج از کشور ما را نیز یک به یک صدا کرده و اذیتشان کردند.در آن زمان اداره سوئیفت پیامی به بانک ارسال کرد و مدت ۱۵ روز وقت داد تا منابع خود را در بانک‌ها به هر جا که لازم است انتقال بدهیم چون بعد از ۱۵ روز ارتباط سوئیفت بانک قطع می‌شد. منابعی که بالغ بر ۱۳.۵ میلیارد یورو بود به دلیل این عملیات گیر افتاده بود و هیچ بانکی حاضر نبود منابع را دریافت کند. به همین سبب مسئولان، سهامداران و هیات مدیره بانک علیه من حساس شدند.
انتقال به داخل کشور
اینجا یک نکته وجود دارد؛ انتقال پول به داخل همه را به این فکر می‌اندازد که من باید پولی را حمل می‌کردم و به کشور می‌آوردم اما این چنین نیست من باید ذی‌نفع پول را از نام بانک تغییر می‌دادم به هیمن دلیل تصمیم گرفتم ذی‌نفع این منابع را به شرکتی غیر قابل تحریم در کشور مانند صندوق تامین اجتماعی برای حفظ و نگهداری نتقل کنم تا شامل تحریم و قفل منابع نشود. برای همین منظور با سازمان تامین اجتماعی برای خرید تعدادی از شرکت‌های آن تفاهم کردم.
شاید خرید این شرکت‌ها بهتر از این بود که پول در کشور بیرونی قفل شود که متاسفانه پس از انتقال پول از طریق بانک مسکن و حساب تامین اجتماعی دچار مسائل سیاسی مجلس و رئیس جمهور شد که بحران را بیشتر کرد تا جایی که بانک‌ها و مسئولان همه نگران و ترسیده بودند و هر روز می‌خواستند این موضوع را ابطال کنند و هر روز یک نظریه در خصوص این منابع می‌داند. من هم وسط همه مشکلات از این در به آن در می‌زدم چون جوابگوی صدها مشتری بانک و مسئولان کشورها بودم. متأسفانه موضوع مجلس آن‌قدر بزرگ جلوه داده شد که آمریکا هم من را تحریم کرد و خزانه‌داری آمریکا دقایقی زیاد را در خصوص اینجانب و کارهای انجام شده‌ و کمکم به ایران به عنوان بی‌سابقه‌ترین فعالیت‌ها یاد کرد به طوری که اکنون ۲۷۲ اتهام در خارج از کشور در این زمینه در پرونده من نوشته شده است. کلی هم اتهام در داخل کشور به دلیل کمک حرفه‌ای و واقعی و درست به وجود آمده است.
جانم را در کف دستم گذاشتم
ما نه در خرید و نه در فروش نفت نقشی نداشته‌ایم. ما در این عملیات جان خود را کف دستمان گذاشتیم و فکرمی‌کردیم جایزه هم به ما بدهند. برای فروش بار ۱۲ کشتی نفت ایران کمک کردیم و زمینه آن را فراهم ساختیم، پولش را هم گرفتیم. منافع ما هم فقط همان هفت در هزار کارمزد انتقال پول نفت ایران به داخل کشور بوده است یعنی چیزی حدود ۱۵۰ میلیون دلار. این در حالی است که تمام بانک‌های چینی و کره‌ا‌ی برای انتقال پول بیش از ۲۰ درصد کارمزد دریافت می‌کنند در صورتی که من زیر یک درصد کارمزد داشته‌ام. اگر من هم ۲۰ درصد می‌گرفتم کارمزد بیش از سه‌چهار میلیارد یورو بود و این همه خسارات را هم کسی ادعا نمی‌کرد اکنون تمام کارهای اقتصادی من آسیب دیده است؛ از ۱۰ سال پیش تاکنون کار اقتصادی می‌کنم و مربوط به چند ماه و چند سال پیش هم نیست، فقط از خرید هواپیمایی قشم ما شش سال می‌گذرد کی آن زمان کار نفت وجود داشته که من از طریق آن ثروتمند شده باشم؟!
ارتباط یا همنام وزیر اسبق نفت
ایشان با ما دوست است و با وزیر اسبق نفت ایران هم هیچ رابطه خانوادگی ندارد. کاسبی خاصی هم با ایشان ندارم. فقط در گذشته یکی از هتل‌های وی را در کیش خریداری کردم و از آنجا هم همدیگر را شناختیم و چند مسافرت هم با هم رفتیم. ایشان هم به کشور بسیار کمک کرده همان سال خیلی‌ها به اسم لباس شخصی‌ها مردم را اذیت کردند و ایشان کسی بود که برای جان مردم روی موتور این‌ور آن‌ور می‌دوید اما از شانسش مثل فروش نفت ما هر کس یک چیزی درباره‌اش می‌گوید در حالی که انسانیت و کمک‌های ایشان برای خیلی‌ها پوشیده است. من در سال ۱۳۸۸ و در جریان شلوغی‌ها اصلا در داخل کشور نبودم و عکس‌های منتشر شده من با اسلحه نیز مربوط به اربیل عراق است. مجموعه‌ای در عراق داریم که در آنجا کار نفتی می‌کند. آنجا نفت را تبدیل به گازوئیل کرده و از کردستان عراق به افغانستان ترانزیت می‌کردیم. آن زمان هم از سر مرز تا اربیل همه مسلح بودند و من هم همین‌طور.
دیدار با سعید مرتضوی
با آقای مرتضوی دو سه بار جلسه داشتیم. در جلسه اول قرار شد در ازای واریز مبالغی ۱۱۷ شرکت تامین اجتماعی را بخریم. این ماجرا برخورد کرد به ماجرای فیلمبرداری دیدار من با فاضل لاریجانی. خیلی از مواردی که درباره ما مطرح شد البته واقعیت نداشت. بنده با فاضل لاریجانی هم پنج دقیقه بیشتر صحبت نکردم. آقای مرتضوی یک روز به من زنگ زد و گفت که به تامین اجتماعی بیایم. او من را در اتاقی نگه داشت و گفت آقای لاریجانی در اتاق بغلی است و با شما کار دارد. گفتم چه کار دارد؟ گفت می‌خواهد با شما آشنا شود، شاید بتواند در هیات مدیره این شرکت‌ها به شما کمک کند. ما نمی‌دانستیم در آنجا دوربین کار گذاشته‌اند. من که وارد اتاق لاریجانی شدم مرتضوی رفت بیرون. من که نشستم آقای لاریجانی دو سه کارت به من داد و گفت اگر یک موقع در مشاوره شرکت‌ها کمک خواستید مجموعه من می‌تواند به شما کمک کند. همین! بیشتر از این هم نشد، تشکر کردم و گفتم اگر این شرکت‌ها را گرفتیم به شما هم زنگ می‌زنیم. بعد ناگهان آقای مرتضوی داخل اتاق شد و گفت چی شد؟ انجام شد. ان‌شاءالله که کارتان به هم وصل شده است و ما هم از یکدیگر خداحافظی کردیم و فردای آن روز فیلم این ماجرا در مجلس پخش شد و مثل بمب ترکید.
باشگاه راه آهن را نجات دادم
همه شرکت‌هایی که الان داریم را خودم درست کرده‌ام و حتی یکی از این شرکت‌ها نیز از دولت به ما نرسیده است. تنها مجموعه‌ای که از خصوصی‌سازی به ما رسیده، همان باشگاه راه‌آهن است که مالک قبلی آن به زندان افتاده بود و ما باشگاه را با پرداخت ۲۰ میلیارد تومان بدهی از جمله بدهی بازیکنان نجات دادیم. هر کسی فکر می‌کند باشگاه راه‌آهن رانتی به ما رسیده بیاید هزینه سالیانه آن را از این تاریخ به بعد بدهد ما مجانا این رانت را تقدیم می‌کنیم تا سالی ۲۰ میلیارد تومان در آن خرج کند.اگر به من پیشنهاد خرید پرسپولیس شود، حتما چنین کاری را انجام می‌دهم چرا که بسیار ماهرتر از افراد فعلی می‌توانم نظم و انضباط را در پرسپولیس ایجاد کنم. باشگاه راه‌آهن هم‌اکنون بسیار کم حاشیه است و یکی از دلایل ضعف پرسپولیس حاشیه‌های زیاد اطراف آن است که باید کم شود.
این پول‌ها از آمده؟
سرمایه‌ام را خرد خرد درآورده‌ام. تا کنون هیچ بانکی در ایران به ما هزار تومان پول و یا وام نداده است. ما در امارات مجموعه بانکی درست کردیم که آن مجموعه از بانک‌های دیگر سپرده‌گیری می‌کردند و این مجموعه با یک تا دو درصد منابع خود را در اختیار هلدینگ ما قرار می‌دهد. الان ما ۱۱ تا ۱۲ میلیارد یورو بدهی خارجی داریم که هر سال ۱.۵ تا دو درصد سود در مقابلش پرداخت می‌کنیم.
من یک بسیجی اقتصادی ام
من به عنوان یک سرباز بسیجی در جبهه اقتصادی کار می‌کنم. شانس‌هایی بوده که خدا در اختیارم گذاشته و از آن‌ها استفاده کرده‌ام. حداقل سه یا چهار بار هم ورشکسته شده‌ام. بنده در دوران سربازی راننده رئیس بانک مرکزی وقت بودم. در آن‌زمان هم توانستم به کشورم کمک کنم و روزانه ۲۰ میلیون دلار را می‌بردم بیرون در بازار می‌فروختم تا قیمت ارز در بازار نوسان نداشته باشد آن موقع هر دلار ۳۰۰ تومان بود و زمزمه افزایش قیمت آن مطرح بود.در نهایت فکر می‌کنم که راز موفقیتم در تشخیص حلال و حرام و لطف خدا و اعتقاد به کشور جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است.

Share