نگاهی به فیلم آرگو؛ روایت هالیوود از حواشی تسخیر لانه‌ی جاسوسی

پنجه کشیدن به چهره‌ی شیطان

دیارمیرزا: دانشجویانی که در آن روز تاریخی یعنی ۱۳آبان پنجاه‌وهشت دست به تسخیر سفارت آمریکا زدند آرمان‌های خودشان را داشتند. دولت کارتر را به مرز فروپاشی رساندند و همزمان با سلب روحیه‌ی ابر قدرتی از آمریکا و مخدوش کردن آن، برای امپریالیسم جهانی خط و نشان کشیدند. چنان زخمی روی صورت آمریکا انداختند که هنوز هم بعد از گذشت سی و چند سال اثرش پاک نشده است…

«این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده». این جمله‌ای است که در ابتدای فیلم آرگو خودنمایی می‌کند. فیلمی که در همان برخورد نخست بدیهی است بر اساس تخیلات چند ذهن خیال‌پرداز ساخته شده و هدفی غیر از ساخت یک تریلر خوش ساخت را در خود پنهان کرده است. آن هم در چنین مقطع حساسی از تاریخ سیاسی ایران.
بن افلک که بیشتر او را به عنوان بازیگری ضعیف می‌شناسیم و پیشتر به خاطر نوشتن فیلمنامه‌ی ویل‌هانتینگ نابغه جایزه‌ی اسکار بهترین فیلمنامه را گرفته بود کسی است که این فیلم ضد ایرانی را کارگردانی کرده و خود نیز در آن بازی کرده. داستان آرگو بر گرفته از ماجرای سندسازی سی آی ای در رابطه با تسخیر لانه جاسوسی است. سندی که بر طبق آن این نهاد جاسوسی آمریکا مدعی می‌شود در جریان تسخیر سفارت موفق شده برای نجات شش نفر از کارکنان سفارت، یکی از جاسوسانش (که در فیلم خود افلک نقش‌اش را به عهده دارد) 20121029102147cb-ben-affleck-argoرا به عنوان یک مستند ساز که قصد دارد فیلمی تخیلی با نام آرگو در مناطق کویری بسازد راهی ایران کند و به این واسطه آن شش نفر را نجات دهد! از این نظر انتخاب اسم آرگو که نام کشتی‌ای در اساطیر یونانی و متعلق به شماری از پهلوانان اسطوره‌ای‌ست نیز بر همین ماجرا دلالت دارد و نشان می‌دهد دنیای تخیل مخصوصا از نوع هالیوودی آن تا چه حد دنیای بی مرزی است. اما آمریکایی‌ها این نظام تخیلی هالیوودی را خیلی بیشتر از آن‌چه ما فکر می‌کنیم جدی گرفته‌اند و از همین رو هم بوده که بعد از نمایش فیلم آرگو در جشنواره‌ی تورنتوی امسال دولت کانادا در یک هم‌زمانی به ظاهر اتفاقی(!!) سفارتش در ایران را تعطیل کرد و کارگردان خوش سلیقه‌ی این فیلم نیز این اقدام را ستود. اما آن‌چه بیش از همه‌ی این‌ها در رابطه با سندسازی‌های آرگو ناراحت کننده به نظر می‌رسد این است که در این فیلم، ملت انقلابی ایران مردمی تصویر شده‌اند که از خود اراده‌ای ندارند و در یک کلام وحشی صفت هستند و نه آرمان‌خواه و آزادی طلب.
به هر حال این نخستین بار نیست که هالیوود دست به ساخت فیلمی در ضدیت با ایران و در مسیر سند سازی برای تاریخ آن زده است. هر چند شاید این از معدود دفعاتی باشد که می‌شنویم هالیوود فیلمی درباره‌ی تاریخ سیاسی معاصر ایران به خصوص تاریخ سیاسی پس از انقلاب ساخته. از طرف دیگر وقتی می‌شنویم کمپانی برادران وارنر فیلمی در رابطه با ایران ساخته ناخودآگاه اولین گزینه‌ای که در ذهن شکل می‌گیرد این است که قرار است با فیلمی ضد ایرانی مواجه شویم. چرا که نام این کمپانی بیشتر از هر چیزی یاد آور معروف‌ترین فیلم ضد ایرانی یعنی سیصد و در رتبه‌ی بعدی فیلم بدون دخترم هرگز است. ایرانیان در طول تاریخ چند هزارساله‌ی خود و اساسا از همان وقتی که نگارندگان یا بهتر بگوییم تحریف کنندگان کتب آسمانی وظیفه‌ی تاریخ نویسی را بر عهده داشتند با ماجرای سند سازی تاریخی آشنا شده‌اند و از دستشان هم کار زیادی بر نیامده. اما مطمئنا این که بیگانگان بخواهند با ذهنیتی خیال پرداز برای تاریخ همین چند ده‌سال پیش‌مان سند سازی کنند دردی است که به قول معروف اصلا خوردنی نیست. در واقع این بار نه خبری از چهره‌ی شخصیت‌های تاریخی است نه خبری از شاهان هخامنشی. این بار ماجرا ماجرای تسخیر سفارت آمریکا یا همان لانه‌ی جاسوسی است. ماجرایی که چه درون نظام جمهوری اسلامی چه بیرون آن، همیشه اسباب مناقشه بوده است. چرا که این اتفاق هزینه‌های زیادی برای نظام جمهوری اسلامی در برداشته و اساسا از همان جا بوده که رابطه‌ی میان دولت‌های ایران و آمریکا برای همیشه شکرآب شده! و صد البته که همین اتفاق، ماهیت ضدامپریالیستی نظام ما را تثبیت کرده است. دانشجویان و دانش آموزانی که در آن روز تاریخی یعنی ۱۳آبان پنجاه‌وهشت دست به تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آن زدند آرمان‌های خودشان را داشتند و برای تحقق آن‌ها از هیچ کاری دریغ نمی‌کردند. از دیوار بالا رفتند و باغ سفارت آمریکا واقع در خیابان طالقانی امروز را تسخیر کردند. در اوج ناباوری و در برابر چشم‌های حیرت زده‌ی جهانیان۴۴۴روز بر عقایدشان پافشاری کردند، دولت کارتر را به مرز فروپاشی رساندند و همزمان با سلب روحیه‌ی ابر قدرتی از آمریکا و مخدوش کردن آن، برای امپریالیسم جهانی خط و نشان کشیدند. چنان زخمی روی صورت آمریکا انداختند که هنوز هم بعد از گذشت سی و چند سال اثرش پاک نشده است. حالا مجبورند برای ترمیم آن به تخیل پردازی و هالیوود پناه ببرند. اساسا آمریکایی‌ها هر وقت خواسته‌اند عقده‌ای از معضلات خود فرو بگشایند همین کار را کرده‌اند. یعنی یا دست به دامن کمیک بوک‌ها شده‌اند یا دست به دامن هالیوود. هم‌چنین است که ساخته شدن فیلم آرگو بیش از هر چیزی نشان‌گر این نکته است که حادثه‌ی گروگانگیری سفارت، عارضه و تکانه‌ای جبران ناپذیر در ساختار ذهنی دولت آمریکاست. عارضه‌ای که هیچ وقت نتوانست به فراموشی تن دهد. زیرا چنان‌چه در واقعه‌ی ۱۱سپتامبر شاهد بودیم آمریکایی‌ها برای جبران عارضه‌ی روانی و شکست‌های خود حتی اگر لازم باشد در یک لشکر کشی بزرگ کشورهای افغانستان و عراق را تسخیر می‌کنند. اما تن به ترومای روانی نمی‌دهند. ترومایی که با شکست خورد معجزه وار واقعه‌ی طبس همچنان بر روان آمریکا سنگینی می‌کند و لابد چاره‌ای نیست جز پناه آوردن به دنیای تخیلات هالیوودی. از این منظر آخرین ساخته‌ی ضد ایرانی کمپانی برادران وارنر و بن افلک کارگردان را باید اعترافی دانست بر پذیرفتن یک شکست دیپلماتیک از سوی آمریکایی‌ها در ماجرای تسخیر سفارت. واقعا هم کسی فکرش را نمی‌کرد عده‌ای نوجوان و جوان بتوانند چنین حرکت عجیب و عظیمی انجام دهند و سرنوشت دو ملت را این‌چنین دست‌خوش تغییر کنند. همین هم هست که اساسا اتفاق تسخیر لانه‌ی جاسوسی از پایه، برای آمریکایی‌ها اتفاقی هالیوودی به نظر می‌رسد و images1سوژه‌ای جذاب است برای پرداختن در نظام روایت‌های هالیوودی. اما این‌که هالیوود در ساخت این ماجرا این همه دست دست کرد و با این که این همه سال از خبر ساخته شدن این فیلم می‌گذرد تازه امسال و بعد از کلی تغییر دادن فیلمنامه و مدیر پروژه و کارگردان دست به ساخت آن زده ناظر به اهمیت موضوع و فقط نشانه‌ی این می‌تواند باشد که هالیوود هنوز نتوانسته موضع گیری درستی در برابر این اتفاق بکند و پرداختن به آن را چون تحریک کردن زخمی می‌داند که توامان دردی لذت بخش به همراه خواهد داشت و ضمنا یادآور شکنجه‌ای فراموش نشدنی خواهد بود. از طرف دیگر هنوز هم که هنوز است ماجرای انقلاب ایران و قرار گرفتن آن در معادلات سیاسی جهان و خاورمیانه و پذیرفتن آن از سوی اهالی حاکم بر قدرت‌های جهانی به خصوص آمریکا امری غیر قابل هضم و شوکی عجیب به نظر می‌رسد. از همین رو هم هست که در پاره‌ای از صحنه‌های فیلم آرگو انقلاب ایران به صورت انیمیشن بازسازی شده است و این مساله را در یک نظام نشانه شناسیک، کاملا می¬توان ناشی از این حقیقت در نظر گرفت که انقلاب ایرانی برای آمریکایی‌ها یک امر تخیلی، واقعیتی باورناپذیر و اتفاقی نادر است. در واقع فیلم آرگو نشان از این دارد که نظام سلطه‌ی جهانی از طرفی انقلاب ایران را می‌پذیرد و توامان نمی‌پذیرد. اما آن‌چه از آن با عنوان سندسازی تاریخی فیلم آرگو یاد می‌کنند مساله-ای است که هرچند با تخیلات هالیوودی و به صورت غیرحقیقی بازنمایانده شد اما باید پذیرفت که از مهم‌ترین مسائل مورد مناقشه‌ی در اتفاق تسخیر لانه جاسوسی بوده و هست. در واقع اتفاق مورد نظر یعنی خارج شدن و در واقع فرار کردن شش نفر از دیپلمات‌های سفارت آمریکا که موضوع اصلی فیلم آرگو نیز هست از نقاط تاریک این پرونده سیاسی‌ است که هنوز هم بعد از گذشت یک عمر از آن دوران، در سایه روشن باقی مانده. تا جایی که عده‌ی زیادی از تحلیگران تاریخ سیاسی و حتی معاندین، ماجرای خارج شدن دیپلمات‌ها را ناشی از اختلاف نظر میان تیم تسخیرکننده‌ی سفارت آمریکا یا همان پیروان خط امام می‌دانند و در جریان آن نام یکی از اعضای اصلی انقلاب پنجاه و هفت را مطرح می‌کنند و بر ماجرایی صحه می‌گذارند که در طی آن شخص یاد شده موفق شده به‌وسیله‌ی یک آمبولانس عده‌ای از دیپلمات‌ها را فراری دهد. این‌جا است که این نقاط تاریک را باید پاشنه‌ی آشیل تاریخ سیاسی انقلاب بدانیم و بر لزوم روشن شدن هرچه بیشتر آن تاکید کنیم. زیرا از همین پاشنه‌ی آشیل است که نظام سلطه‌ی هالیوود به خود اجازه می‌دهد دست به چنین سند سازی‌هایی بزند و در مقابل ما نتوانیم موضعی جز سکوت و یا حداکثر صدور بیانیه اتخاذ کنیم. هر چند که بعد از ساخته شدن این فیلم بسیاری از مقامات ایران در محکومیت فیلم جعلی آرگو سخن گفته‌اند اما بدیهی آن است که سخن گفتن تنها کافی نیست و باید با ساخت فیلم‌هایی که این ماجرا را به گونه‌ای حقیقی باز می‌نمایاند جوابیه‌ای در خور به چنین فیلمی صادر کرد./لوح وادب

Share