هاشمی، خاتمی، احمدینژاد؛ داعیهداران سازندگی، اصلاحات و عدالت
دیارمیرزا:در حالیکه کمتر از سه ماه تا انتخابات ریاستجمهوری باقیمانده است بررسی میزان تحقق گفتمان انقلاب و رهبری در سه دولت سازندگی، اصلاحات و عدالتگرا دریچه تازهای را برای انتخاب گزینه اصلح در انتخابات ریاستجمهوری پیشروی مردم باز خواهد کرد.

-عدم جامعیت و نگاه تک بعدی به شئون گوناگون زندگی انسان و محدود کردن آن به مسائل اقتصادی و سیاسی
-وارداتی و غیربومی بودن این دو مدل”
اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که گفتمان اصلی که در حال حاضر مطالبه مقام معظم رهبری است. گفتمان عدالت و پیشرفت نام دارد که میتوان از آن به عنوان کارآمدترین و اصلی ترین گفتمان انقلاب اسلامی نام برد چنانچه “مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان در ۱۳۸۳/۱۰/۸ تاکید دارند که گفتمان عدالت و دقائق نظری آن به دلیل جامعیت و فراگیری و تاکید بر توزیع متناسب و عادلانه ثروت، قدرت و منزلت و ریشهداشتن در متون دینی و اصالت داشتن در رفتار پیشوایان شیعی، خصوصا حضرت علی (ع)، یکتا راهبرد کارآمدی نظام اسلامی و اساس مشروعیت آن به شمار میآید. گفتمان عدالت یک گفتمان اساسی است و جمهوری اسلامی ایران منهای آن حرفی برای گفتن نخواهد داشت، باید آن را داشته باشیم.”
با توجه به این بیانات رهبر معظم انقلاب درصدد هستیم در گزارشی جامع میزان تحقق گفتمان انقلاب و رهبری را در دولتهای سازندگی، اصلاحات و عدالتگرا که به ترتیب گفتمان توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و عدالتمحوری را به عنوان خطمشی خویش انتخاب کرده بودند، مورد بررسی قرار دهیم.
عملکرد دولت سازندگی
پس از پایان یافتن جنگ یکی از اولویتهای کشور، بازسازی کشور و ترمیم زیرساختها و خسارتهای ناشی از جنگ تحمیلی بود، براین اساس دولت، بازسازی ویرانیهای جنگ و توسعه اقتصادی را در اولویت کاری خود قرار داد و برنامههای داخلی خود را برپایه سیاسی تعدیل و توسعه صادرات در مقابل جایگزینی واردات، خصوصیسازی و جذب سرمایههای خارجی بنیان نهاد استوار ساخت.
اقدامات اقتصادی دولت سازندگی در بازسازی کشور و ایجاد زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی در قالب برنامههای اول و دوم در سالهای ریاستجمهوری “آیتالله هاشمی رفسنجانی” پیامدهای مثبت و منفی مختلفی را در عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای کشور به جا گذاشت.

اجرای برنامه توسعه اول در این دوران علاوه بر رونق بخشیدن به فعالیتهای اقتصادی، باعث ایجاد تحرک در سرمایهگذاری، تولید و اشتغال و تامین رشد متوسط سالیانه ۳/۷ درصد تولید ناخالص داخلی شد؛ اما اجرای برنامههای تعدیل اقتصادی و خصوصیسازی به تدریج با موانع متعددی مواجه شد که تبعات بسیاری را برای کشور به وجود آورد و عملا یکی از شعارهای کلیدی دولت سازندگی را که تلاش برای خصوصیسازی در عرصه اقتصاد بود با مشکل روبرو کرد.
چنانکه ما شاهد هستیم “رهبرمعظم انقلاب در دیدار با مسئولین و دستاندرکاران سیاستهای اصل ۴۴ به نوعی به همین موضوع اشاره کرده و میفرمایند: “روند گسترش بیش از حد مالکیتهای دولتی در دهههای دوم و سوم با افزایش فراوان شرکتهای دولتی و خودداری از واگذاری بنگاههای دولتی به مردم ادامه یافت و در نتیجه مالکیتهای دولتی بر خلاف اصل ۴۴ قانون اساسی در عمل روز به روز گسترش یافت و درآمدهایی که باید در خدمت تولید و گردش صحیح ثروت در کشور قرار میگرفت، صرف کارهای اسرافآمیز و بیهوده شد و اقتصاد کشور لطمه دید.”
در این دوره دگرگونیهای بزرگ ساختار در بنیادهای اجتماعی و فرهنگی کشور به وقوع پیوست، گسترش مدارس و دانشگاهها، تحول در شبکه ارتباطی درونشهری و ایجاد پیوند مستقیم میان شهرها و روستاها و نگرش تک بعدی دولت سازندگی به توسعه و اولویت اقتصادی سبب شد مشکلات اجتماعی و فرهنگی زیادی برای کشور رخ دهد که از آن جمله میتوان به شکاف طبقاتی، ترویج روحیه مصرفگرایی و تجملگرایی اشاره کرد.
در این دوران دولت جدید با نارساییهای مختلفی روبرو بود و نتوانست علیرغم سیاستهای اعلام شده در برنامه پنجساله سوم توسعه و برنامه بودجه به کارایی لازم دست پیدا کند.
در دوران اصلاحات از نظر مقوله فرهنگی گفتمان انقلاب اسلامی صدمات بسیار زیادی را متحمل شد؛ به طوری که در این دوران شاهد بودیم در جهت تبیین مفاهیمی همچون آزادی، مردمسالاری دینی، جامعه مدنی، اصلاحات و در یک جمله باز شدن فضای سیاسی تلاشهای بسیاری صورت گرفت موضوعی که سبب ازهم گسیخته شدن فرهنگ دینی، ارزشهای اسلامی و انقلابی و حرکت در مسیر اهداف دشمنان نظام و اسلام و در نتیجه تهاجم فرهنگی شد.

دولت نهم نسبت به دولتهای قبلی در به کار بردن واژههای فراموش شدهای چون عدالت اجتماعی، اقتصاد عدالتمحور، رفع تبعیضها و کاهش فاصله طبقاتی، حل مشکلات مسکن و اشتغال عملکرد موفقی را داشت اما شاهد بودیم که این سیاستها در دولت دهم به دلیل بیبرنامگی ، کمتوجهی به ساختارهای اقتصادی و افزایش تورم با مشکلات متعددی روبه رو شد.
دولت نهم و دهم در راستای توجه به مقوله فرهنگی، گفتمان انقلاب را در چارچوب کاری خود قرار داد به طوری که شاهد بودیم در این دولت سفرهای استانی اوج گرفت.
احمدینژاد به عنوان یک شخصیت عدالتمحور در دولت دهم عملکرد نامطلوبی را در چارچوب گفتمان رهبری از خود بر جا گذاشت؛ انتخاب مشایی به عنوان معاون اولی، خانه نشینی ۱۱ روزه احمدینژاد، مانور گسترده مشایی به عنوان یار نزدیک احمدینژاد بر کلید واژه مکتب ایرانی و طرح موضوعات اختلافی و بحث برانگیز مانند دوستی با مردم اسرائیل و پایان دوران اسلامگرایی و اخیرا نیز شهید نامیدن هوگو چاوز و رجعت وی همراه امام زمان(عج) و یا مصافحه با مادر چاوز، وی را ازمسیری که در سال ۸۴ قرار داشت به طورکلی منحرف کرد.


دیدگاه