راه و رسم شهادتطلبی در دهه پیشرفت و عدالت
دیار میرزا -: مسئلهی اصلی جنگ وقتی به پدیدهی دفاع مقدس و شهدا نگاه میکنیم، مهمترین مسئله جستجوی الگوی عمل شهدا و نسلی است که انقلاب کبیر اسلامی و دفاع مقدس را آفریده است، باید با رجوع به آن شرایط و انسان آفرینندهی آن فضا یعنی انسان انقلاب کبیر اسلامی و به تعبیر دقیقترمردم انقلاب […]

دیار میرزا -:
مسئلهی اصلی جنگ
وقتی به پدیدهی دفاع مقدس و شهدا نگاه میکنیم، مهمترین مسئله جستجوی الگوی عمل شهدا و نسلی است که انقلاب کبیر اسلامی و دفاع مقدس را آفریده است، باید با رجوع به آن شرایط و انسان آفرینندهی آن فضا یعنی انسان انقلاب کبیر اسلامی و به تعبیر دقیقترمردم انقلاب کبیر اسلامی دید چه ویژگیهایی این واقعه را آفریده است؟ نسبت ما به مثابهی نسلهای آیندهی انقلاب کبیر اسلامی با این واقعه چیست؟ و چه تکالیفی را بر ما بار میکند؟
کارهای غلط ما
حالا ما چه میکنیم؟ نگاه به جنگ به مثابهی نوستالوژی، گذشتهی زیبا و…. و نسبت به شهدا به صرف عناصری که میتوان صرفاً برای آنها گریست، از آنها حاجت خواست، نسبت به آنها احساس فاصله کرد، جملات برادرم چشمت و خواهرم حجابت، شهدا شرمندهایم، شاید هم رزمندهایم، بعد هم در جستجوی شهادت از نوع شهادت بچههای جنگ بود، از عدم تحقق آن ناراحت بود و غصه خورد و غر زد و کارهای بیاولویت انجام داد و….
سؤالهای مهم
چر ا هیچ وقت از خودمان نمیپرسیم چرا ما شهید نمیشویم؟ شهدا چه کردهاند که شهید شدند؟ ما امروز چه میتوانیم بکنیم که شهید شویم؟ این سؤالی بود که شهید مصطفی احمدی روشن به صورت دقیق و در اردوی جنوب، به دنبالش بود «الآن وظیفهی ما چیه؟ چطوری میشه فضای جنگ رو توی زندگی الآن مون بیاریم؟ تا الآن هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟ اون موقع شما(رزمندهها) چی کار میکردید؟ بچههاتون چیکار میکردن که شهید شدن؟…..اینا عبرته که ما یاد بگیریم. اونا خونشون رو دادن تا ما یه کاری بکنیم، هیچ کاری هم نمی کنیم…»
دعوا سر تعیین اولویتهاست
آن موقعی که شهدا رفتند بین اولویتهای مختلف انتخاب کردند. وصیتنامهی شهدا را ببینیم، پر است از این الفاظ که من بین ماندن در کلاسهای ایدئولوژی مساجد و کار فرهنگی، بین درس خواندن و کنار خانواده بودن و تلاش برای گذاران زندگی آنها و…. آمدن جبهه را انتخاب کردم علی الخصوص سالهای آخر جنگ. این کارها هر کدامش به جای خودش کارهای خوبی است، حتی جهاد است، اما هر لحظه یک اولویت هست. اولویتی که باید با نیازهای روز انقلاب، مسائل مهم و اهم، مسائل شکنندهای که دیگر قابل جبران نیست، تواناییها و کمیت و کیفیت آدمهای فعال و… به آن رسید. همان روز هم خیلیها سرگرم درس و بحث شدند، خیلیها سرگرم خانواده شدند، خیلیها سرگرم کار فرهنگی شدند، خیلیها به کاسبی چسبیدند، فقط خود رزمندهها هم در این کشاکش نبودند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «شهادت محصولى از تلاش دستهجمعى یک مجموعهى انسان است که یک نفر شهید مىشود». (بیانات در دیدار جمعى از خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلّح و جهاد سازندگى۰۵/ ۰۷/ ۱۳۷۷) خانوادهها درگیر بودند، علما درگیر بودند، مردم پشت جبهه درگیر بودند و… این یکی میگفت فلان کار خوب را بکن، این یکی میگفت بچه بمان! ما کسی را نداریم و….
دعوا در عاشورا سر اولویتها بود!
به تعبیر امام خامنهای دعوا در عاشورا هم سر تعیین اهم و مهمها بود. «حسین بن على علیه الصّلاه و السّلام، در یکفصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلى را از وظایف گوناگون و داراى مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزى که آن روز دنیاى اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالى که این، یکى از نقاط آسیبپذیر در زندگى مسلمین، در دورانهاى مختلف است؛ یعنى اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاى اسلام، در برههاى از زمان، وظیفه اصلى را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلى است و باید به آن پرداخت و باید کارهاى دیگر را اگر لازم شد فداى آن کرد؛ و چه چیز فرعى و درجه دوم است و هر حرکت و کارى را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد. درهمان زمانِ حرکت ابا عبد اللَّه علیه السّلام، کسانى بودند که اگر با آنها در باب این قضیه صحبت مىشد که «اکنون وقت قیام است» و مىفهمیدند که این کار، به دنبال خود مشکلات و دردسرهایى دارد، به تکالیف درجه دو مىچسبیدند؛ کمااینکه دیدیم، عدّهاى همین کار را کردند. در میان آنهایى که با امام حسین علیهالسّلام، حرکت نکردند و نرفتند، آدمهاى مؤمن و متعهّد وجود داشت. اینطور نبود که همه، اهل دنیا باشند. آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیاى اسلام، آدمهاى مؤمن و کسانى که مىخواستند طبق وظیفه عمل کنند، بودند؛ امّا تکلیف را نمىفهمیدند؛ وضعیت زمان را تشخیص نمىدادند؛ دشمن اصلى را نمىشناختند و کار اصلى و محورى را با کارهاى درجه دو و درجه سه، اشتباه مىکردند. این، یکى از ابتلائات بزرگ دنیاى اسلام بوده است. امروز هم ممکن است ما دچار آن شویم، و آنچه را که مهم است، با چیز کم اهمیّتتر اشتباه کنیم. باید وظیفه اساسى را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد. روزى در همین کشور ما، مبارزات ضدّ استعمارى و ضدّاستبدادى و ضدّ دستگاه کفر و طاغوت، مطرح بود؛ اما بعضى، این تکلیف را تشخیص نمىدادند و به کارهاى دیگر چسبیده بودند. احیاناً اگر کسى تدریسى داشت، اگر تألیفى داشت، اگر یک حوزه کوچک تبلیغى داشت، اگر هدایت جمع محدودى از مردم در کارهاى دینى بر عهده او بود، فکر مىکرد اگر به آن مبارزه بپردازد، آن کارها معطل خواهد ماند! مبارزه به آن عظمت و به آن اهمیت را ترک مىکرد، براى اینکه از این کارها بازنماند! یعنى اشتباه در شناختنِ آنچه لازم بود، آنچه مهم بود و آنچه اهمّ بود. بدیهى است که حسین بن على علیهالسّلام، اگر در مدینه مىماند و احکام الهى را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت را بیان مىکرد، عدّهاى را پرورش مىداد. اما وقتى براى انجام کارى به سمت عراق حرکت مىکرد، از همه این کارها بازمىماند: نماز مردم را نمىتوانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمىتوانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل مىشد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایى که در مدینه بودند، مىماند. اینها هرکدام وظیفهاى بود که آن حضرت انجام مىداد. اما همه این وظایف را، فداى وظیفه مهمتر کرد. حتّى آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیتاللَّه و در هنگامى که مردم براى حج مىرفتند، این، فداى آن تکلیف بالاتر شد…. لذاست که براى تکلیف اهمّ، حرکت مىکند و تکالیف دیگر را و لو مهم فداى این تکلیف اهمّ مىکند. تشخیص مىدهد که امروز، کار واجب چیست؟ هر زمانى، یک حرکت براى جامعه اسلامى متعیّن است. یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید مىکند. آن را باید شناخت. اگر در شناخت دشمن اشتباه کردیم، در جهتى که از آن جهت، اسلام و مسلمین خسارت مىبینند و به آنها حمله مىشود، دچار اشتباه شدهایم. خسارتى که پیدا خواهد شد، جبرانناپذیر است. فرصتهاى بزرگ از دست مىرود». (بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار علما و روحانیان ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱) کسانی هم جلوی اباعبدالله میایستادند همه آدمهای بدی نبودند فقط ابن عمر و ابن زبیر نبودند که به پرداختن به تکالیف یا شیوههای دیگر ترغیب میکردند. محمدبن حنفیه و ابن عباس مفسر قرآن، عبدالله بن جعفر طیار شوهر زینب کبری و…. بودند که به مسیرهای دیگری میخواندند.
درگیریهای تلخ سالهای آخر جنگ
این اتفاقاتی که سالهای آخر جنگ افتاده است درس بزرگی برای شرایط این لحظهی انقلاب ماست. همه جا کشاکش بود، خانوادههای ما ممانعت میکردند. هیئتهای عزاداری ما پر بود، جبههها نیرو نداشت، در بیمارستانهای پشت جبهه بین رزمندگان با پرستاران و دکترها و مردم عادی بر سر هزینههای جنگ مشاجره بود، اعزام سپاهیان محمد رسول الله (ص) صدهزار نفر میآمدند ورزشگاه آزادی شعار جنگ جنگ تا پیروزی میدادند، ولی فقط چند هزار نفر میرفتند جبهه. روشنفکران مدام نامه مینوشتند که وضعیت جنگ به صلاح نیست و قابل تداوم نیست. علما مدام در مقابل امام میایستادند و مشاجره میکردند، حتی قائم مقام رهبری انتقاد میکرد. مراجع تقلید برای پایان جنگ چلّه میگرفتند، مسئولین سیاسی و نظامی کشور مدام بر طبل ما نمیتوانیم میکوبیدند، بخشهایی از مردم مدام نقزنی میکردند، فضای شهر جوری شده بود که برای رزمندهها قابل تنفس نبود، حتی بچههای معترض به وضعیت پشت جبهه امثال حاجی بخشی و دهنمکی و…. دستگیر میشدند، یک نفر ایستاده بود میگفت «جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم» همهی اینها که جمع شد، یک شب محبور شد گفت: «من جام زهر را نوشیدم»
بابهای جدید مبارزه
اما در همان پیام، مهمتر از آن خط آینده را نشان داد و اعلام کرد که عرصههای جدید مبارزه را گشود. «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است … ما درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم ….ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله و سلم – را در جهان استکبار ترویج نماییم…ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی ، حتی اگر با مبارزهی قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می کنیم….به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید، که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصا امریکا را بر خود حرام کنید. … مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست، و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه ، بحث قیام و راحتطلبی ، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. ..ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خطّ اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم…. ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم…ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم…جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد .. و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید…مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست.»
بعد از پیام قطعنامه هم زمینههای لازم دیگر برای نبرد جدید را با اقداماتی نظیر پیام بازسازی، تأسیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تأسیس بسیج دانشجو و طلبه، منشور برادری، مواضع جهان اسلامی و طرح نبرد اسلام ناب و اسلام آمریکایی در پیام شهادت عارف حسینی، منشور هنر متعهد، پاکسازی روحانیت در منشور روحانیت و فروردین ۶۸ و در نهایت مسیر آیندهی انقلاب در وصیت نامه همت گماشت.
جنگی که بود….
جنگ تمام شد، اما حزب الله شروع جنگ جدید را نفهمید، فضای کشورهم در حال تغییر بود، به جای این که جنگ نمایش این وظیفه شناسیها و شناخت تکلیف در لحظه باشد، تبدیل به وسیلهی تخدیر و فرار از مسئولیتهای روز شد، نوعی شهادتطلبی مسئولیتگریزانه کلید خورد. رهبری میگفت سازندگی، مقابله با تهاجم فرهنگی، نوسازی معنوی، عدالتخواهی، نهضت علمی، مقابله با جنگ نرم و… فضای غالب به مسائل دورهی دیگر میپرداخت. فرزند زمان خویش نبود، و افقش با افق جامعه و رهبری فاصله داشت. در صورتی که اساساً مسئله چیز دیگری بود. نتیجه ای شد که ظرف یک سال شد آنچه شد.
تلاش مخلصانه در راه خدا (انجام تکلیف هر زمان و پاسخ به نیاز هر لحظه)
حال تکلیف ما نسبت به شهید و نقش آفرینی او چیست؟ رهبر معظم انقلاب خود زیباتر از همه به این نکته اشاره کرده اند. «این درس بزرگ را شهید، با حضور خود، با کرامت خود، با اجر عظیمى که بدو وعده داده شده است بطور پیوسته به ما که هنوز در پشت حصارهاى مادیت و خودپرستى زندانى مىباشیم، مىدهد و ما را به جهاد، به هجرت إلى اللّه، به تلاش مخلصانه در راه خدا که همان انجام تکلیف هر زمان و پاسخ به نیاز هر لحظه است، فرامىخواند. (پیام به مناسبت روز تجلیل از شهدا و ایثارگران در هفتهى دفاع مقدس ۰۶/ ۰۷/ ۱۳۷۴) اینجا زمان قیام بالسیف، قعود کردن و دعا کردن و …. حرام است، زمانی هم که نباید سلاح دست گرفت هر دوره مسئولیتهای خاص خودش را دارد، مثل زندگی اهل بیت که یک حقیقت است که در دورههایم ختلف با اقتضائات خاص زمانی و مکانی رو به رو شده است. دعوای اهل بیت با خیلی از فرقهها اساساً همین جا بود مثلاً دعوا با زیدیه و سادات حسنی و اسماعیلیه و صوفیه!
از مرز ظریف کفر و ایمان می گفت
از آدم و دامهای شیطان می گفت
در کرب و بلا حسین را می کشتند
در گوشه ی حجره شیخ عرفان می گفت
ضرورت تشخیص درست نیاز لحظهی تاریخ و اصلی و فرعی کردن
الآن نیز همین گونه است. به تعبیر رهبر انقلاب: «در همهى قضایا باید اینجورى عمل کرد. باید درست دید، درست سنجید، درست محاسبه کرد. مواظب باشیم در تشخیص اشتباه نکنیم؛ قضایاى اصلى را با قضایاى فرعى جابهجا نکنیم؛ چیزهاى بزرگ، حوادث بزرگ و مهم را کوچک نبینیم و در مقابل، حوادث کوچک را بزرگ بینگاریم؛ باید درست تشخیص بدهیم». (۱۳۸۹/۱۰/۱۹بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی) «بنده همیشه این جمله را به دوستانم تکرار مىکردم؛ الان هم به شما مىگویم که هر انسانى باید تلاش کند، نیاز لحظه را بشناسد و آن را برآورده کند. اگر نیاز این لحظهى تاریخ را نشناختید و آن را برآورده نکردید و فردا فهمیدید، کار گذشته و دیر شده است؛ مثل یک خط تولید که همینطور حرکت مىکند و تکنسینها و کارگران و مهندسان و متخصصان در جاى خودشان قرار گرفتهاند. وقتى این ابزار جلو شما مىرسد، اگر کارى را که باید انجام دهید، انجام ندادید، دیگر از دست رفته است؛ ابزار بعدى یک چیز دیگر است. تاریخ و زمان و نیازهاى جامعه اینطورى است؛ و این آن چیزى است که جوان – بخصوص دانشجو – از عهدهى آن برمىآید؛ مىتواند آن را بداند و مىتواند عمل کند؛ چون انرژى دارد؛ فعال است؛ چشمش باز است؛ ذهنش باز است؛ آینده هم متعلق به اوست؛ براى خودش هم کار مىکند.آینده متعلق به شماست.» (بیانات در دیدار از دانشگاه صنعتى شریف ۰۱/ ۰۹/ ۱۳۷۸) باید کاری را اولویت داد که قوام جامعهی اسلامی به آن است. «باید وظیفه اساسى را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد» (بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار علما و روحانیان ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱)
عکس العملهای دشمن یک راه شناخت اولویت
یکی از مهمترین شاخصهای تشخیص اهمیت از دیدگاه ایشان نیز میزان عکس العمل دشمن است. «همیشه با عکسالعملهاى دشمنان میتوان اهمیت کارها را تشخیص داد؛ این یکى از راههاى تشخیص اهمیت مطالب، اهمیت اقدامات و اهمیت موضوعات است.» (بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی ۱۳۸۹/۱۰/۱۹) اساساً تلاشی که این در خط رویارویی با دشمن را شامل باشد، جهاد به حساب میآید. «جهاد یعنى چه؟ هر تحرکى اسمش جهاد نیست. تحرکى با خصوصیاتى اسمش جهاد است. یکى از خصوصیات این تحرک که اسمش جهاد است، این است که انسان بداند این در مقابل دشمن است؛ یعنى بداند در مقابل یک حرکتِ خصمانه و غرضآلودى است که دارد انجام میگیرد. حرکتى که در مقابل یک چنین جهتگیرى خصمانه وجود دارد، یکى از شرائط اصلى جهاد است. جهت دومى که در مفهوم جهاد حتماً بایستى ملاحظه بشود، استمرار و همهجانبگى است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. اینجور تحرکى اسمش جهاد است.» (بیانات امام خامنه ای در دیدار فعالان بخشهاى اقتصادى کشور۱۳۹۰/۰۵/۲۶) این معنا فراتر از معنای نظامی است و عرصههای مختلفی را در برمیگیرد. « جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نیست؛ جهاد این است که انسان خود را همیشه در میدان حرکت و مبارزه با مانعها و مانعتراشها ببیند، احساس تکلیف کند، احساس تعهد کند؛ این میشود جهاد؛ جهاد اسلامى این است. جهاد گاهى با جان است، گاهى با مال است، گاهى با فکر است، گاهى با دادن شعار است، گاهى با حضور در خیابان است، گاهى با حضور در پاى صندوق رأى است؛ این میشود جهاد فىسبیلاللَّه؛ و این است که یک ملت را رشد میدهد، طراوت میدهد، تازگى میدهد، امید میدهد و یک ملت پیش میرود». (۱۳۸۹/۰۸/۲۶بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان)
ضرورت تسری اولویتها
این جا زمان شناسی مهم است، همان قدر که در دورهی جهاد نظامی، ترک جهاد و سرگرم شدن به کار علمی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی موضوعیت ندارد، زمانی که سخن از جهاد فرهنگی یا جهاد سازندگی یا جهاد علمی یا جهاد اقتصادی، جنگ فقر و غنا یا … میشود، در نوستالوژی جنگ ماندن یا سرگرم شدن به تکالیف درجهی دو اشکال دیگر جهاد موضوعیت ندارد. البته طبیعتاً در هر دورهای که اولویت با عرصههایی از جهاد است، تکلیف عدهای است، که به جهاد در عرصههایی که اولویت اول نیست بپردازند، اما فضای اصلی نخبگان و کشور باید به سمت حوزهی اصلی جهاد و تخاصم بپردازد. این گونه نباشد که اولویت اول رهبری پیشرفت و عدالت و اولیت اول مملکت اقتصاد مقاومتی باشد، حزب الله درگیر گیس و گیس کشیهای سیاسی بین جبههی کذا و کذا که هر یک بخشی از آرمانها را ملاک گرفتهاند، یا این که درنوستالوژی شهادت از جنس شهادت دوران دفاع مقدس، یاکارهای بی اولویت دیگر باشند. حال که اساساً نگاه دین به شهادت این نیست.
نگاه دینی به شهادت
شهادت در این نگاه یک واقعه در زندگی نیست که پایان یک عمر تلاش و مجاهدت است. «شهادت واقعی، آن نیست که ناخواسته به سراغ انسان میآید. آن را ما قرارداد میکنیم و اسمش را شهادت میگذاریم. شهادت آن است که شما به سراغش میروید. زحمت میکشید و تلاش میکنید و به آن دست پیدا میکنید» (بیانات مقام معظم رهبری در دیار با خانوادههای شهدا، جانبازان و آزادگان در مصلای ارومیه ۱۳۷۵/۶/۲۷) «شهادت یک پاداش است؛ پاداش کارهای خوب، یا پاداش دل پاک و صاف است.» (بیانات مقام معظم رهبری در دیار با خانوادههای شهدا، جانبازان و آزادگان در مصلای ارومیه ۱۳۷۵/۶/۲۷) «هنر آن است که بىهیاهوهاى سیاسى و خودنماییهاى شیطانى براى خدا به جهاد برخیزد و خود را فداى هدف کند نه هوى، و این هنر مردان خداست.» (صحیفه امام، ج۱۴، ص: ۴۷۸، ۱ تیر ۱۳۶۰)
در این منطق روحیهی شهادت طلبی به کارهای نظری صرف اولویت دارد: «این روحیه در ملت ما پیدا شده بود که خودشان را با شوق و اشتیاق مىخواستند فدا بکنند. آنچه ما را غلبه داد این روحیه بود؛ فلسفه نبود، جهانبینى نبود، اسلامشناسى نبود؛ هیچ این حرفها نبود. این روحیه که در ملت پیدا شد و این تحرکى که پیدا شد یک مطلب غیبى بود» (صحیفه امام، ج۶، ص: ۴۹۲، ۱۷ فروردین ۱۳۵۸)، «زنان و مردان و کودکان نمونهاى که در زیر بمبارانها و از بستر بیمارستانها سرود شهادت سر مىدهند و با دست و پاى قطع شده بازگشت به جبهههاى انسانساز را آرزو مىکنند، فوق آنچه ما تصور مىکنیم و فلاسفه و عرفا به رشته تحریر در مىآورند و هنرمندان و نقاشان عرضه مىکنند، مىباشند.
آنچه آنان با قدمهاى علمى و استدلالى و عرفانى یافتهاند، اینان با قدم عینى به آن رسیدهاند و آنچه آنان در لابلاى کتابها و صحیفهها جستجو کردهاند اینان در میدان خون و شهادت در راه حق یافتهاند«. (صحیفه امام، ج۱۸، ص: ۷۴، ۶ شهریور ۱۳۶۲)
در این منطق مسر و زندگی شهادتطلبانه موضوعیت دارد نه نتیجهی آن، ممکن است حتی این نتیجه صورتش به خون غلطیدن هم نباشد. «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً» (۲۳الاحزاب).
عن الحسن بن علی بن ابی طالب (ع)، قال سمعته یقول ما یضر الرجل من شیعتنا أی میته یموت أکل السبع أو احتراق بالنار أو إغراق بالماء أو صلب أو قتل هو و الله صدیق شهید. هیچ نوع مرگی به شیعیان ما ضرری نمیرساند، خورده شدن به وسیلهی درندگان، سوزانده شدن در آتش، غرق کردن در آب، به صلیب کشیده شدن یا به قتل رسیدن او به خدا سوگند صدیق و شهید است ». )مشکاهالأنوار ص ۲۸۸ الفصل الخامس فی ذکر ما جاء فی المؤمن)
تداوم خون شهید
این جا مهم ترین سوال این است، مسئولیت ما نسبت به خون شهید، پیگیری راه اوست. خوب است در نگاه امام و رهبری به بازخوانی ان پبردازیم.
تلاش مخلصانه، همت بلند ، مجاهدت و ایثار
هرگز نباید گمان کرد که جبههى کفر و ظلم و استکبار و مادىگرى، از تلاش خصمانهى خود براى آسیب رساندن به انقلاب که امروز در قالب نظام جمهورى اسلامى متبلور است دست برداشته است؛ ولى شک نیز نباید کرد که امروز و همیشه، تلاش مخلصانهى حقطلبان، و همت بلند ملت ایران و در پیشاپیش همه، مجاهدت و ایثار مخلصان و از جان گذشتگان و جوانان مؤمن و پاکنهاد، بر هر دشمنى پیروز خواهد شد و هر توطئهاى را خنثى خواهد کرد و نیروى عظیم ایمان و ایثار در همهى میدانهاى خطیر، سخن اول و آخر را خواهد گفت. (پیام به مناسبت بزرگداشت روز شهیدان در دههى فجر انقلاب اسلامى ۱۵/ ۱۱/ ۱۳۷۷)
هموار کردن پیمودن راه شهدا بر خود
شهیدان عزیز ما گشایندگان آن راهی هستند که همهی ما باید پیمودن آن را برخود هموار کنیم. (پیام به مناسبت سومین سمینار سراسری مسئولان بنیاد شهید -۱۳۶۴
دفاع با همهى وجود از حاکمیت اسلام
درس بزرگ شهیدان عزیز که لحظهیى نباید از آن غفلت شود آن است که جان را و همهى آنچه را که براى ما عزیز است، باید هرگاه که لازم شود، سپر بلاى ارزشهاى اسلامى کنیم و با همهى وجود از حاکمیت اسلام که مایهى عزت و شرف و آزادگى است دفاع نماییم. (پیام تجلیل از شهیدان و ایثارگران انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى و خانوادههاى معظم آنها در ششمین روز از دههى فجر۱۷/ ۱۱/ ۱۳۷۰)
تحمل سختیها برای حاکمیت دین خدا در کشور
شهداى ما براى خدا مجاهدت کردند؛ در راه خدا به شهادت رسیدند؛ براى حاکمیت دین خدا در کشور که مایهى سعادت دنیا و آخرت است سختیها را تحمّل کردند. … این راه شهداست.(بیانات در دیدار جمعى از خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلّح و جهاد سازندگى ۰۵/ ۰۷/ ۱۳۷۷)
اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.
بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار. (پیام به مناسبت گردهمایی سالانهی مسئولان بنیاد شهید- ۱۳۶۴)
عدم سر خم کردن مقابل سلطه گران
تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سر خم نکنند. (پیام به مناسبت دههی مبارک فجر- ۱۳۶۹/۱۱/۱۸)
حراست از آرمانهای آنها
ما از زبان شهید دو پیام میشنویم که اولین آن، پیام شهادت و سپس حراست از آرمانهای آنهاست. (در جمع خانوادههای شهدای ساری- ۱۳۶۳/۲/۱۹)
عدم تحت تأثیر قرار گرفتن، رشوه گرفتن، تسلیم قدرتمندان شدن، باج دادن به استکبار
ملتی که شهیدپرور باشد، ملتی که توانسته باشد برای جوانان خود، برای مردان خود، قضیهی کشته شدن در راه خدا را حل کند، آیا تحت تأثیر قرار میگیر؟ آیا رشوه میگیرد؟ آیا تسلیم قدرتمندان میشود؟ آیا به استکبار باج میدهد؟ ابداً. (بیانات در دیدار جمعى از خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلّح و جهاد سازندگى۰۵/ ۰۷/ ۱۳۷۷)
تحقق آرمانهای شهدای انقلاب با حرکت و تلاش
یقیناً برای ملت ما از این مسئله برتر و بالاتر چیزی نیست که بتواند آرمان شهدای انقلاب را با حرکت خود و تلاشی که خواهد کرد، محقق کند. (در مراسم افتتاح نخستین جشنوارهی فرهنگی، هنری شاهد در حسینیهی ارشاد ۱۳۶۷/۱۱/۱۸)
خود را مسئول حراست از دستاوردهاى انقلاب دانستن
اکنون همه باید خود را مسئول حراست از دستاوردهاى انقلاب که در حقیقت دستاورد خون شهیدان ماست بدانیم و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکنیم. (پیام به خانوادههاى معظم شهدا در هفتمین روز دههى فجر ۱۸/ ۱۱/ ۱۳۶۹)
پاسداری از خون شهید (حفاظت از هدف حاکمیت دین خدا )
همه باید پاسدار خون شهید باشند و از آن حفاظت کنند. حفاظت از خون شهید یعنى چه؟ یعنى ببیند این جوان، این خانواده، این پدر و مادر، این همّتها و روحیههاى عظیم و شکستناپذیر، دنبال چه هدفى رفتند؟ آن هدف را از جان خودتان بیشتر محافظت کنید. شهداى ما براى خدا مجاهدت کردند؛ در راه خدا به شهادت رسیدند؛ براى حاکمیت دین خدا در کشور که مایهى سعادت دنیا و آخرت است سختیها را تحمّل کردند. (بیانات در دیدار جمعى از خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلّح و جهاد سازندگى ۰۵/ ۰۷/ ۱۳۷۷)
ضرورت قویتر شن تصمیمها باهر شهادت
شهادت یک هدیهاى است از جانب خداى تبارک و تعالى براى آن کسانى که لایق هستند. و دنبال هر شهادتى باید تصمیمها قوى تر بشود. (صحیفه امام، ج۱۰، ص: ۴۴۰ ، ۱۱ آبان ۱۳۵۸)
خاموش نشدن خون شهید تا سوزاندن درخت استعمار و عمال آن
ما کشته دادیم و رنج بردیم لکن هر قطره خون آنها خونهایى را در رگ جوانان غیرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش کشیدن عمال روسیاه آن. (صحیفه امام، ج۳، ص: ۳۶۰، ۴ فروردین ۱۳۵۷)
نگاهبانی پیروزی تا حکومت الله و ظهور بقیه الله
هان اى شهیدان، در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشید که ملت شما پیروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته، واى معلولان عزیزى که حیات جاوید را با نثار سلامت خود بیمه کردهاید، مطمئن باشید که ملت شما مصمم است پیروزى را تا حکومت اللَّه و تا ظهور بقیه اللَّه- روحى فداه- نگهبان باشد. (صحیفه امام، ج۱۴، ص: ۸۰ ، ۲۲ بهمن ۱۳۵۹)
ضرورت تعقیب راه شهد با هوشیاری
آنها خدمت خودشان را کردند و براى این ملت سرمایههایى بودند که از دست رفت، لکن راهى که آنها رفتند باید ما هم با هوشیارى آن راه را تعقیب کنیم.
(صحیفه امام، ج۱۵، ص: ۲۳، ۱۱ تیر ۱۳۶۰)
عدم فغان از کمبود و تحریم و تهدید و زندگی با صبر و عزت
و مبارک باد بر خانوادههاى عزیز شهدا، مفقودین، و اسرا، و جانبازان و بر ملت ایران، که با استقامت و پایدارى و پایمردى خویش به بنیانى مرصوص مبدل گشتهاند که نه تهدید ابرقدرتها آنان را به هراس مىافکند، و نه از محاصرهها و کمبودها به فغان مىآیند، و نه از خیانت و وحشیگریهاى صدام دیوانه و افسارگسیخته رو به زوال در زدن شهرها و ویران کردن خانهها و مساجد و بیمارستانها و مدارس خم به ابرو مىآورند، و چون گذشته به راه خود، که همان راه اسلام عزیز و عزت و شرف و انسانیت است، ادامه مىدهند؛ و زندگى با عزت را در خیمه مقاومتِ صبرْ بر حضور در کاخهاى ذلت و نوکرى ابرقدرتها و سازش و صلح تحمیلى ترجیح مىدهند. (صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۱۹۷، ۱۶ بهمن ۱۳۶۵)
عدم برزمین گذاشتن سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف
هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید؛ و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا را شعار خود سازید؛ و خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بىپناهى که تمامى عزت ما رهین منت و خدمت آنان است، و شهیدان و جانبازان و اسرا و مفقودین نیز از همین قشرند، دور نسازید (صحیفه امام، ج۲۰، ص: ۳۸، ۸ اردیبهشت ۱۳۶۵)
عدم ترس از حصر اقتصادی
یک ملتى که شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اینها از دخالت نظامى مىترسند؟ اینها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشیم، این عدهاى که، سى و چند میلیونى که در این ایران زندگى مىکنیم، یک دیوارى دور ایران بکشند و ما را در همین ایران حبس بکنند، ما این را ترجیح مىدهیم به اینکه درها باز باشد و چپاولگرها بریزند به مملکت ما. (صحیفه امام، ج۱۲، ص: ۳۷۸، ۱۴ خرداد ۱۳۵۹)
جهاد خدمت گزاری
من امیدوارم که همه ملت ما و همه افردى که در سرتاسر کشور ما هستند، خدمتگزار باشند به این کشور و خدمتگزار باشند به جمهورى اسلام. و خدمتگزارى آنها همان مجاهده در راه خداست. و من امیدوارم که همه آنها با مجاهدین در راه خدا شریک و سهیم باشند، براى اینکه آنها هم مجاهده مىکنند (صحیفه امام، ج۱۳، ص: ۵۱۶، صبح ۲۰ دى ۱۳۵۹)
ضرت آمادگی برای نبرد حسینی با ابرقدرتها، ایستادن نسل بعد درمقابل کفر جهانی با سرافرازی
ملت مقاوم ما از روز اول مبارزهاش مىدانست که با تمام قدرتها و ابرقدرتها دست به گریبان است و باید بداند که تمام ایادى داخلى و خارجى قدرتها و ابرقدرتها خصوصاً امریکاى جنایتکار براى شکست ما از تمام امکاناتش استفاده خواهد نمود، ولى چاره چیست که کوه مصیبتها در مقابل حیثیت اسلامى- ایرانى ما چون کاهى است و مردم ما باید خود را آماده این درگیرى حسینى تا پیروزى کامل بنمایند، که مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگى سیاه است. و ما امروز به انتظار شهادت نشستهایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند و بار مسئولیت استقلال واقعى را در تمامى ابعادش به دوش کشند و با افتخار پیام رهایى مستضعفین را در جهان سر دهند. ( صحیفه امام، ج۱۴، ص: ۴۰۸، ۱۵ خرداد ۱۳۶۰)
عدم باک از تحمل سختیها
ملتى که براى رضاى حق تعالى انقلاب کرد و براى ارزشهاى معنوى و انسانى بپاخاسته است، چه باک دارد از شهادت عزیزان و آسیب دیدن نور چشمانش و تحمل سختیها و مَکارِه، که جنت لقاء اللَّه که فوق تصور عارفان است، مَحفُوف به مکاره است. چه مىگویم! این جنت اولیا، مکاره را در کام ملت ما شیرینتر از عسل کرده. (صحیفه امام، ج۱۹، ص: ۴۹۷، ۳ اسفند ۱۳۶۴)
صرف تمام عمر برای حفظ اسلام
آنها همه عمر خودشان را صرف کردند تا اسلام را حفظ کنند و ما هم تمام عمرمان را باید صرف کنیم تا اسلام را که به دست ما سپرده [شده] است، حفظ کنیم. (صحیفه امام، ج۱۵، ص: ۱۳۵، ۹ شهریور ۱۳۶۰)
ضرورت حفظ آزادی و استقلال با چنگ و دندان
شما این همه شهید دادید تا آزادى و استقلال را به دست آوردید و باید با چنگ و دندان این آزادى و استقلال را حفظ کنید. (صحیفه امام، ج۱۵، ص: ۴۴۳، ۲۵ آذر ۱۳۶۰
دیدگاه