پوران گلفام: فرهاد خیلی مذهبی بود

درباره روایت‌هایی که در سال‌های اخیر از فرهاد می‌شود؛ «فرهاد» آنها، «فرهاد مهراد»

سال‌ها پیش اسفندیار منفردزاده درباره فرهاد گفته بود: «پیش از انقلاب نیز مذهبی بود و نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد، همچون دیگر ترانه‌ها همه احساس و قدرت خود را در «محمد» فروریخت تا شاید به «وحدت» بپیوندد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار در فرهیختگان نوشت:

معمولا پس از مرگ هنرمندان یا چهره‌های مطرح سیاسی شاهد گرم شدن بازار بیان خاطرات از او توسط دوستان‌شان هستیم. گاه این تعاریف در مدح مرحوم است و گاه در ذم. اما در سالیان اخیر شاهد وجود جریانی در داخل و خارج ایران هستیم که قصد تخریب یا تطهیر برخی هنرمندان را دارند. این تخریب یا احیانا تطهیر عموما با ساخت مستندها و بیان خاطرات در آن مستندها شکل می‌گیرد و درکنارش با استفاده از گفت‌وگوهای تصویری یا مکتوب و در یک اقدام هماهنگ سعی در ارائه یک تصویر تازه از هنرمند می‌کنند؛ تصویری که واقعی نیست و بیشتر در راستای اهداف هنری یا بیشتر سیاسی آن افراد یا گروه‌هاست.

یکی از هنرمندانی که در سال‌های اخیر درباره‌اش صحبت‌های زیادی به‌میان آمده و بازخوانی بدون مجوز ترانه‌هایش باعث به‌وجود آمدن حاشیه‌هایی نیز شده، فرهاد مهراد است. از ۹ شهریور ۱۳۸۱ که فرهاد در فرانسه دفن شد تا امروز، هنوز هم درباره او، ترانه‌هایش، خصوصیات اخلاقی و حاشیه‌های زندگی خصوصی‌اش صحبت‌های زیادی می‌شود. بسیاری از دوستانش در آن‌سوی آب‌ها نمی‌خواهند تصویر واقعی فرهاد ارائه شود. در داخل هم علاقه و اراده‌ای وجود ندارد برای معرفی چهره خواننده‌ای که از یک‌طرف و پیش از انقلاب درگیر اعتیاد سنگینی بوده و از طرف دیگر سابقه دوستی با حسین الهی قمشه‌ای و شهید آوینی را داشته است. به‌تازگی تنظیم تازه‌ای از قطعه «نجواها» توسط اسفندیار منفردزاده همراه با یک کلیپ منتشر شده که به‌صورت هدفمند با القای معنایی متفاوت از متن و نیت خواننده منتشر و پخش شده است. البته این اولین‌بار نیست که دوستان خارج‌نشین فرهاد سعی در مخدوش نشان دادن تصویر فرهاد دارند.

 فرهاد مذهبی

به‌گفته خانواده و دوستان فرهاد، او مذهبی بوده است. البته مذهبی منطبق بر اصول خود فرهاد و اعتقاداتی که ریشه در نگاه انسانی او داشته است. از فرهادی که باعث آشنایی شهید آوینی و همسرش با اندیشه‌های امام‌خمینی(ره) می‌شود، کمتر صحبت به‌میان می‌آید. از ارتباط نزدیک و گاه معلمانه فرهاد نسبت‌به شهید آوینی آگاهانه حرف زده نمی‌شود. از فرهادی که جمله «طوری زندگی کنید که انگار فردا می‌میرید» از حضرت علی را همیشه تکرار می‌کرده و نهج‌البلاغه می‌خوانده است، برخی نمی‌خواهند چیزی گفته شود. سال‌ها پیش اسفندیار منفردزاده درباره فرهاد گفته بود: «پیش از انقلاب نیز مذهبی بود و نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد، همچون دیگر ترانه‌ها همه احساس و قدرت خود را در «محمد» فروریخت تا شاید به «وحدت» بپیوندد… بعد از انقلاب فرهاد تغییر نکرد. خوشحال بود از اینکه اندیشه‌ای که باورش داشت به قدرت رسیده بود. در آن راه مطالعه کرده بود، نهج‌البلاغه را خوانده بود و آن را می‌شناخت.» البته منفردزاده بعدها دیگر هیچ‌وقت این ویژگی‌ها را برای فرهاد عنوان نکرد و سعی کرد خاطرات دیگری از او تعریف کند.

پوران گلفام، همسر فرهاد در گفت‌وگو با مسعود پدرام درباره ویژگی مذهبی فرهاد می‌گوید: «فرهاد خیلی مذهبی بود، ولی به سبک خودش. من مثلا اگر به او می‌گفتم خدا را دوست ندارم یا مسلمان نیستم، او هیچ وقت تعصب نداشت که به من چیزی را ثابت کند، اما اگر کسی به اعتقاداتش توهین می‌کرد، در مواقعی بسیار بداخلاق می‌شد. دوستی داشتیم که بسیار آدم خوبی است و فرهاد هم شخصیتش را دوست داشت، اما مذهبی نیست و با فرهاد مباحثی درمورد پیامبر و قرآن داشتند. یک‌بار که حرفی درمورد حضرت‌علی(ع) گفت و مسخره کرد، فرهاد بلند شد و گفت دیگر در حضور من از این صحبت‌ها نکنید و از اتاق بیرون رفت. خانواده‌اش مذهبی بود، اما اعتقاداتش از روی مطالعه بود. قرآنش را دیدید که حاشیه‌هایی بر آن نوشته است. همین‌طوری چیزی را قبول نمی‌کرد.»

گلفام در این گفت‌وگو درباره نماز خواندن فرهاد چنین گفته است: «یک‌بار نمازش را در پارک، زمانی که داشت راه می‌رفت خواند، چون می‌دیدم ساکت است، فهمیدم دارد عبادت می‌کند. مثل بقیه نماز نمی‌خواند. یک‌بار یک نماز دورکعتی صبحش خیلی طول کشید رفتم در اتاق و گفتم چه کار می‌کردی؟ گفت فکرم پراکنده بود. او نمازش را وقتی به‌عنوان نماز قبول داشت که از خودش جدا شده بود.» اینها واقعیاتی است که درباره فرهاد وجود داشته و متاسفانه به دلایلی ازسوی گروه‌های مختلف گفته نشده است.

 واقعیت و فرهاد

افرادی مانند شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده سعی دارند فرهاد را فردی معرفی کنند که خوش‌قلب بوده، اما از محتوای آثاری که می‌خوانده مطلع نبوده است. شهیار قنبری در کتاب «فرهاد و دوستان» و در فصل «علامت سوال فرهاد» می‌گوید: «تهران. زمستان ۱۳۵۷. حکومت نظامی تهران. قلهک. خانه‌ اسفندیار منفردزاده. به جایی پا می‌گذاریم که دوستان، همان گروه درخشان، شهیار شاعر، منفردزاده آهنگساز و فرهاد آوازخوان دور هم جمع شده‌اند. همکاری تازه‌ای در کار نیست. ضلع‌های آن مثلث که ژورنالیست‌ها طلایی خطابش می‌کردند، رو در رو، مشغول بحث و جدل و گله هستند. شهیار قنبری آن شبِ بی‌واژه و نت و آواز را برایمان روایت می‌کند. شب تلخی بود. برای اینکه سر هم فریاد می‌زدیم. تا ساعت ۵صبح. فرهاد می‌گفت چرا به من نگفتید پس پشت آن ترانه‌ها چه فکری بود؟ حق من بود که بدانم. شاید اگر می‌فهمیدم، تصمیم دیگری می‌گرفتم. من اما تعجب کرده بودم که چطور چنین چیزی را مطرح می‌کند.» قنبری سعی دارد تصویری از یک خواننده بدون اختیار و نگاه ارائه دهد که آنچه ترانه‌سرا و آهنگساز برایش ساخته‌اند را خوانده و حتی متوجه نشده که چه خوانده است.

اینکه با فرهاد در دهه ۶۰ و ۷۰ رفتار خوبی نشده و آهنگ‌هایش را با دلایل دم‌دستی و گاه مغرضانه رد می‌کردند هم از آن واقعیت‌هایی است که باید به آن پرداخت؛ وقتی در سال ۱۳۷۲ موسسه فرهنگی باران به فرهاد پیشنهاد می‌دهد برای نخستین‌بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران کنسرت برگزار کند و فرهاد از این برنامه استقبال می‌کند و وزارت ارشاد وقت، پس از یک‌سال و با پیگیری‌های فراوان همکاران موسسه، مجوز برگزاری کنسرت در تهران را با شرایط خاص عجیبی صادر می‌کند. شرایطی مانند اینکه تبلیغات ممنوع باشد، تصویر فرهاد جایی منتشر نشود، بلیت کاغذی فروخته نشود و آهنگ گنجشکک اشی‌مشی هم نباید خوانده شود- درصورتی‌که پس از مرگ فرهاد این آهنگ بارها و به مناسبت‌های مختلف از صداوسیما پخش شد- ازجمله موارد بیان‌شده وزارت ارشاد بود. جالب است که این شرایط پذیرفته می‌شود و سالن سینما سپیده پس از اتمام فروش ۷۲۰ بلیت ظرف سه‌روز در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۷۳ برای اولین‌بار پس از انقلاب میزبان فرهاد در ایران می‌شود. هرچند قرار بود گنجشکک اشی‌مشی را اجرا نکند، اما آن آهنگ را هم خواند. نکته مهم این کنسرت این بود که باوجود مشکلات مالی فراوان فرهاد اما او تمام درآمد این کنسرت را برای مدرسه‌سازی به یک سازمان خیریه اهدا کرد.

اعتیاد فرهاد هم واقعیت دیگری بوده که پیش از انقلاب وجود داشته و بارها به آن پرداخته شده است. او سال‌ها بعد داستان اعتیادش را این‌گونه برای پوران گلفام، همسرش تعریف کرده است: «فردی مرا به خانه‌ای برد و من برای نخستین‌بار به حُقه لب زدم. صاحبخانه در کارش خیلی مهارت داشت، نه آنقدر زیاد داد که حالم را بد کند و نه آنقدر کم که اثر نکند. مثل این بود که پستانک کودکی‌ام را بعد از سال‌ها دوباره پیدا کردم. وقتی از خانه بیرون آمدیم، آن فرد پرسید حالت چطور است، گفتم من درد می‌کردم و حالا دیگر درد نمی‌کنم. او نمی‌فهمید چه می‌گویم. من برایش توضیح دادم که من دیگر نه کتاب می‌خواهم، نه دوست می‌خواهم و… حالا فقط می‌خواهم کنار این جوی آب تا صبح بخوابم. دو شب بعد باز به همان خانه رفتم، بعد از یک ماه صاحبخانه به من گفت تا حالا ندیده بودم آدمی مصرفش آنقدر زود بالا برود.» البته بعدها فرهاد به کمک دکتر صادق صلحی‌زاده اعتیادش را برای همیشه ترک کرد.

 فرهاد و الهی قمشه‌ای

یک واقعیت دیگر درباره فرهاد که کمتر به آن پرداخته شده، رابطه‌اش با استاد الهی قمشه‌ای بوده است؛ اینکه فرهاد پیش از انقلاب در جلسات هفتگی حسین الهی قمشه‌ای حضور داشته و این حضور به دوستی این دو انجامیده است. الهی قمشه‌ای در این جلسات به شرح آثار شاعران ایران ازجمله حافظ، مولانا و سعدی می‌پرداخت. ظاهرا خواهر فرهاد در اداره ترجمه وزارت امور خارجه همکار الهی قمشه‌ای بود. فروزنده مترجم زبان عربی و الهی قمشه‌ای مترجم انگلیسی بود.

آنطور که استاد الهی قمشه‌ای گفته است، بیشتر گفت‌وگوهای او و فرهاد درباره نکته‌هایی شکل گرفت که دیگران ساده از کنارش می‌گذشتند. مثلا فرهاد می‌پرسید چرا ترجیع‌بند هاتف اصفهانی را معروف‌ترین ترکیب‌بند ادب فارسی می‌دانند، می‌گفت من معتقدم ترجیع‌بند سعدی پخته‌تر و بهتر است. الهی قمشه‌ای می‌گوید فرهاد تنها در یک حالت عصبانی می‌شد؛ زمانی‌که کسی از ظالمی تعریف و تمجید می‌کرد. در چنین مواقعی به‌سرعت واکنش نشان می‌داد.

گویا در آن سال‌ها او و فرهاد به فکر تصحیح کلیات سعدی افتاده بودند و فرهاد وقت زیادی را صرف این کار کرد، اما به‌دلایل نامعلوم این طرح نیمه‌تمام باقی ماند. استاد الهی قمشه‌ای در سال ۱۳۶۹ نمایشنامه ریچارد دوم شکسپیر را ترجمه کرد و آن را به فرهاد داد، نظر فرهاد به پرده اول از صحنه سوم این نمایشنامه جلب شد. بدین ترتیب کلام آهنگ خیال خوشی شکل گرفت.

فرهاد اهل مطالعه بوده و کتاب‌های زیادی در حوزه متافیزیک، روانشناسی و ادبیات می‌خوانده است. یکی از وجوه فرهاد که کمتر به آن پرداخته شده، همین روحیه آموختن و از آن‌سو معلمی او بوده است. فرهاد به‌گفته اطرافیانش همان‌قدر که به آموختن علاقه داشته، به آموزش هم گرایش داشته و از دراختیارگذاشتن اطلاعاتش دریغ نمی‌کرده است. یکی از دوستان او به‌نام خسرو لاری درباره اهل فضل بودن فرهاد گفته است: «فرهاد خیلی کتابخوان بود. همیشه خورجینی همراهش بود، پر از کتاب‌های قطور. برای هر سوالی پاسخی داشت و دوستان اسمش را گذاشته بودند «دایره‌المعارف متحرک». بحث‌ها و صحبت‌هایی که با آهنگسازان می‌کرد و من شاهدشان بودم، بسیار جالب بود. نکاتی را می‌دانست که حتی موسیقیدان‌های تحصیلکرده از آن بی‌اطلاع بودند. به‌باور من اطلاعات فرهاد درباره انواع موسیقی کلاسیک و غیرکلاسیک از بیشتر آهنگسازها و موزیسین‌ها بیشتر بود. میان تمام خواننده‌هایی که من می‌شناختم، فرهاد فیلسوف خواننده‌ها به‌حساب می‌آمد. شاید میان آهنگسازان، افراد دانشگاه رفته و باسوادی پیدا می‌شد، اما هیچ‌کدام از خواننده‌ها مانند فرهاد نبودند.»

Share