روایتی از یک جنایت؛

اعترافات مادرزن در دادگاه: برای نجات دخترم، شوهرش را کشتم

زن میانسال که در دفاع از دخترش، داماد خود را با ضربه سنگ به قتل رسانده بود صبح روز گذشته در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اواخر سال ۹۶ و حدود ۱۰ ماه پس از جنایت شروع شد. زن ۲۵ ساله‌ای به‌ نام ناهید با مراجعه به کلانتری ۱۰۱ تجریش عنوان کرد که او و همسرش سرایدار یک مجتمع مسکونی در خیابان الهیه هستند اما همسرش اصغر ۳۳ ساله چند روزی است که از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.

پس‌ از اظهارات ناهید مأموران تحقیقات و بررسی را آغاز کردند و در همان ابتدا متوجه تناقض گویی‌های ناهید شدند. اما در ادامه مأموران به برادر ناهید ظنین شدند و رفتارهای او باعث شد تا او به اداره آگاهی احضار شود. حسن پس از حضور در اداره آگاهی در بازجویی‌ها به قتل شوهر خواهرش اعتراف کرد و گفت که من اصغر را به قتل رسانده‌ام و جسدش را در اطراف قزوین دفن کرده ام. با این اعترافات حسن بازداشت شد و برای تکمیل تحقیقات بازجویی‌های فنی ادامه پیدا کرد. اما مدتی بعد حسن ناچار شد پرده از راز پنهانی خانواده‌اش بردارد و واقعیت را فاش کند. وی در حالی که مادرش را به‌عنوان قاتل دامادشان معرفی کرد، گفت: من برای آنکه مادرم اعدام نشود قتل را گردن گرفته‌ام. بدین ترتیب زن ۵۵ ساله به اتهام قتل بازداشت شد و بلافاصله به قتل با جزئیات آن اعتراف کرد.
رسیدگی به این پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری صبح دیروز در حالی برگزار شد که مادر مقتول از طرف خودش و نوه‌اش درخواست قصاص متهم را کرده است.
در ادامه جلسه دادگاه نرگس که متهم به قتل است در جایگاه قرار گرفت و گفت: آن شب جشن تولد نوه‌ام بود با اصرار دخترم ناهید به اتفاق پسرم به خانه‌شان که اتاقی سرایداری در یکی از مجتمع‌های الهیه بود رفتیم. جشن تولد نوه‌ام برگزار شد و شب آنجا ماندیم. صبح پسرم برای انجام کاری از خانه خارج شد اما به یکباره ناهید و اصغر با هم دعوا کردند. دعوای آنها آنقدر بالا گرفت که اصغر گلوی ناهید را گرفت و آنقدر فشار داد تا صورت دخترم سیاه شد چند بار به سمتش رفتم تا دخترم را نجات دهم اما زورم نرسید و از ترس اینکه دخترم خفه شود با سنگ ضربه‌ای به سر اصغر زدم که همان لحظه او روی زمین افتاد و دیگر نفس نکشید. یک لحظه من و ناهید شوکه شده بودیم و نمی‌دانستیم که چه باید بکنیم. همان موقع ناهید با پسرم تماس گرفت و موضوع را به او گفت من و حسن با هم جسد اصغر را به اطراف قزوین بردیم و همانجا هم دفنش کردیم. من بواقع قصدم کشتن دامادم نبود و فقط می‌خواستم مانع کشته شدن دخترم شوم.
پس‌ از او حسن که به اتهام مشارکت در قتل بازداشت است، گفت: من قصد داشتم مانع دستگیری و قصاص مادرم شوم اما در بازجویی‌ها نتوانستم حقیقت را کتمان کنم. باور کنید از آن روز که این اتفاق افتاده حالم خیلی بد است. من مهندس عمرانم اما چون سرمایه‌ای برای تأسیس دفتر کار نداشتم کارگری می‌کردم. ما یتیم بودیم مادرم من و ۳ خواهرم را با سختی بزرگ کرده و برای همین دلم نمی‌خواهد که او کشته شود.
در ادامه ناهید که به اتهام اختفای ادله جرم بازداشت شده به قاضی گفت: شوهرم از زمانی که مواد مخدر مصرف می‌کرد بارها من را کتک زد و آزارم می‌داد. آن روز هم وقتی به پشت بام رفتم و دیدم با یکی از دوستانش در حال مصرف شیشه است بشدت عصبانی شدم و به او اعتراض کردم که من را بشدت کتک زد و گلویم را فشار داد که یک لحظه فکر کردم دیگر نمی‌توانم نفس بکشم و همان لحظه ضربه مادرم باعث شد تا نجات پیدا کنم. همسرم حتی چندباری هم من را جلوی مادرش کتک زده بود و اگر مادرشوهرم نبود کشته می‌شدم. در مورد اینکه واقعیت را پنهان کردم هم باید بگویم که از ترس دستگیری و قصاص مادرم چیزی نگفتم او هم برای ما مادر بود و هم پدر و نمی‌توانستم اعدام شدن او را قبول کنم.
در پایان هم وکیل متهم در دفاع از موکلش گفت: موکل من قصد قتل نداشته و تنها می‌خواسته مانع مرگ دخترش شود از این‌رو جا دارد دادگاه توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته باشد.
پس‌ از اظهارات متهمان و وکیل پرونده قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.

Share