روایت متفاوت کیوان بهمنش از یک طرح جنجالی

 مجادله فرسایشی موافقان و مخالفان طرح انتقال آب دریای کاسپین به فلات مرکزی ایران

شاید بهتر باشد نمایندگان استان‌های شمالی در مقابل این طرح، مطالبات زیر را یکصدا سر دهند: طرح نجات مردمان شمال کشور از بحران زباله‌ها و احداث طرح‌های زباله سوز!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا  کیوان بهمنش طی یادداشتی نوشت:

شاید بهتر باشد برای درک بهتر این نوشتار، با استفاده از آموزه‌های معلم بزرگ مدیریت استراتژیک، دکتر لشکر بلوکی، یک داستان معروف را یک بار دیگر با هم مرور کنیم:

گروهی از محققان پنج میمون را در قفسی گذاشتند و در وسط قفس یک نردبان که بالای آن مقداری موز گذاشته شده بود قرار دادند. هربار که میمونی از نردبان بالا رفت، دانشمندان میمون‌های دیگر را با دوش آب سرد خیس کردند. پس از مدتی، هر میمون که از نردبان بالا رفت میمون‌های دیگر میمونی را که از نردبان بالا رفته بود را کتک زدند. پس از مدتی، هیچ میمونی دیگر جرات اینکه از نردبان بالا رود را نداشت، گرچه وسوسه او بسیار عمیق بود.

محققان تصمیم گرفتند یکی از میمون‌ها را با میمون جدیدی عوض کنند. میمون تازه اولین کاری که می‌کند به سمت موز از نردبان بالا می‌رود. ولی ناگهان بقیه میمون‌ها روی او می‌ریزند و او را محکم کتک می‌زنند.

پس از چند بار کتک خوردن، میمون تازه وارد فرا می‌گیرد که نبایستی از نردبان بالا برود، اما هرگز نمی‌داند چرا؟

میمون دوم جایگزین می‌شود و همان وضع ادامه می‌یابد. میمون اول هم در کتک زدن میمون دوم همکاری می‌کند. میمون سوم جایگزین می‌شود و همان وضع کتک زدن ادامه میابد. میمون چهارم جایگزین می‌شود و همچنان کتک زدن هر میمونی که از نردبان بالا می‌رود ادامه دارد. میمون پنجم هم جایگزین می‌شود و کتک زدن و کتک خوردن همچنان ادامی میابد.

حالا آنچه مانده میمون‌های جدیدی هستند که حتی هیچکدامشان دوش آب سرد را هرگز تجربه نکرده‌اند، ولی همچنان هر میمونی که از نردبان بالا می‌رود را کتک می‌زنند. اگر ممکن بود از میمون‌ها پرسش شود چرا آنانی را که از نردبان بالا می‌روند را کتک می‌زنند، جواب می‌توانست این باشد: من نمی‌دانم، همه همین کار را می‌کنند!

جمله‌ای که متاسفانه برای همه ما آشناست!

دکتر لشکر بلوکی در خصوص تحلیل داستان فوق عنوان داشته‌اند: هر فرد یا جامعه‌ای «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌های خود درک و تحلیل می‌کند.

حال اجازه دهید با الهام از تحلیل بالا، نگاهی داشته باشیم به یکی از مهم‌ترین چالش‌های این روزهای میهن عزیزمان، یعنی مجادله فرسایشی بین موافقان و مخالفان طرح انتقال آب دریای کاسپین به فلات مرکزی ایران.

چند وقتی است که موضوع بالا تبدیل شده است به یک کارزار بالماسکه و تبدیل جامعه به دو الیت همیشه موافق و مخالف که مهمترین آسیب اش از بین رفتن اعتماد ملی است به عنوان مهمترین عنصر در زیست اجتماعی و در این آسیب آنچه که روز به روز بیشتر در جامعه ما رخ می‌دهد، از بین رفتن مرجع علمی صاحب نظر در حوزه‌های مختلف است.

نگارنده بیشتر از آنکه به دنبال مختصات فنی این طرح باشد، بیشتر به دنبال دلایل متقن علمی نزد مخالفان این طرح بوده ولی هر چه و بیشتر جستجو کرده، بر میزان تعجب اش افزوده شده است.

این حجم از مخالفت از ناحیه کسانی که خود را کنشگران محیط زیستی می‌نامند، لازمه آن آگاهی کامل از مختصات طرح باید باشد، ولی آیا به راستی این آگاهی موجود است؟

براستی مخالفان این طرح چقدر از جزئیات این طرح می‌دانند؟

اینکه کلی گویی های “خواست اندیشی” گونه خویش را به عنوان دلایل علمی برای مخالفتمان بیان کنیم، یعنس همان نکته‌ای که در داستان ایتدای این نوشتار بیان شد:

«واقعیات پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌های خود درک و تحلیل کردن»!

کلی گویی هایی همچون؛

* هر متر مکعب انتقال این طرح پانزده هزار میلیارد تومان هزینه دارد!

یا نمی‌دانند پانزده هزار میلیارد تومان چه مقیاس پولی بزرگی است یا نمی‌دانند یک متر مکعب آب چقدر است!

*صنایع صیادی از بین می‌رود!

طنزی خنده دار است، در پایین‌تر دلیلش را خواهم گفت!

* جنگل‌های هیرکانی به خطر می افتد!

بی تردید نگرانی مهمی است ولی آیا به واقع اینگونه است؟ به این موضوع خواهم پرداخت.

* اراضی کشاورزی شنزار می‌شوند!

این را هم طنز بدانید، چرایی‌اش را خواهم گفت.

موارد بالا مهمترین دلایل مخالفت با طرح مورد بحث است!

اما نکته مهم ماجرا؛ برای اینکه بدانیم هیاهو و غوغای غوغاسالاران نگرانی فنی نیست بلکه خواست اندیشی های فردی است و نگران این نکته بودن که آیا در این وضعیت نمی‌شود از آب گل آلود اطلاعات دروغ ماهی درشت گرفت!؟

قرار است دویست میلیون متر مکعب آب انتقال یابد و به روایتی چهارصد میلیون.

برای اینکه بدانیم این عدد چقدر آب است باید عرض کنم احتمالاً اول ورودی جاده سنگر مخازن گنبدی شکل شرکت نفت را دیده‌اید!؟

هر کدام از این مخزن‌ها معمولاً گنجایش بیست هزار متر مکعب را دارد.

پس حجم آب انتقالی این طرح ملی می‌شود حدود بیست هزار عدد از این مخزن‌ها!

حال آب موجود در دریای خزر چقدر است!؟

هشتاد هزار میلیارد متر مکعب!

یکبار دیگر بخوانید:

هشتاد هزار میلیارد متر مکعب!

فقط می‌خواهید اندک بودن آب انتقالی این طرح را بدانید باید عرض کنم:

سالانه سی میلیارد متر مکعب آب در دریای کاسپین بطور متوسط تبخیر می‌شود!

تاکید دارم اعداد را یکبار بی طرفانه مطالعه مجدد کنید ….

موضوع بالا را که با دلواپسان طرح در میان می‌گذارید، می گویند نمک حاصل از فرایند آب شیرین کن باعث می‌شود گیلان بشود شنزار و جنگل‌های هیرکانی را می‌خشکانید!

شاید عزیزان مخالف ندانند که امروز شرکتهای بزرگ احداث کننده پروژه‌های آب شیرین کن در مقیاس کلان، از روش «ECRO» بهره می‌گیرند و با این روش هیچ شورآبی به دریا باز نمی‌گردد و یک گرم نمک به زمین نمی‌ریزد که هیچ، بلکه در این مقیاس سالانه دو تا سه میلیون تن مواد معدنی با ارزشی به نام کیک قهوه‌ای استحصال و به فروش می‌رسد!

از این نگرانی فارغ می‌شوی، باز هم می گویند این طرح اکوسیستم دریای کاسپین را بهم می‌ریزد!

این هم کلی گویی بی منطق است چرا که لوله‌های استحصال آب از دریا با لوله گذاری از ساحل به میزان سه و نیم کیلومتر وارد دریا می‌شوند و آب از نقطه سه و نیم کیلومتر دورتر از ساحل از درون دریا استحصال می‌شود!

این را که می گویی، می گویند مشکل حقوقی بین المللی با کشورهای همسایه پیدا می‌کنید و یا کشورهای دیگر هم از ما خواهند آموخت و این کار را خواهند نمود!

در مقابل این دلنگرانی هم باید گفت؛ عزیزان امروز ترکمنستان و قزاقستان هم کنار این دریا مگاپروژه های آب شیرین کن ساخته‌اند و دو کشور روسیه و آذربایجان هم بحرانی به نام آب ندارند!

و اما بحث پایانی این نوشتار که تاکید دارم باید استان‌های شمالی این تهدید را به یک فرصت تبدیل نمایند:

آپارتمانی پنج طبقه را در نظر بگیرید که بام آن روف تراس شده است و مشاع برای بهره برداری همه طبقات و واحدها. وقتی سقف مشکل پیدا کند همه طبقات طبق قانون مکلف به پرداخت هزینه‌هایش هستند و نه فقط طبقه فوقانی.

حال طبقه اول از این روف تراس بهره برداری نمی‌کند ولی هزینه‌اش را پرداخت می‌کند!

مشکل از کجاست؟ قطعاً بی عرضگی کسانی که در طبقه یکم هستند …

اکنون سقف این خانه خراب شده است. سفره‌های زیر زمینی مناطق مرکزی به شدت فروکش نموده‌اند و دیگر نظریه‌هایی همچون آبخیزداری و بهینه سازی روش‌های کشت و روش‌های مصرف آب جوابگوی این مریض در حال فوت نیست و ابتدا باید این مریض مورد جراحی قرار بگیرد و سپس رژیم‌هایی همچون نظریه‌های آبخیزداری و بهینه سازی روش‌های کشت و روش‌های مصرف آب به عنوان تغییر سبک زندگی سبب دوام و بقای این مریض شوند.

اکنون تنها یک راه بیشتر برای نجات این مریض رو به فوت وجود ندارد، آنهم تزریق آب شیرین به زمین این مناطق!

و تنها روش هم استفاده از بحرین شمال و جنوب است. جنوب در این وضعیت امکان پذیر و مقرون به صرفه نیست. پس می‌ماند شمال!!!

یعنی ما به عنوان طبقه اول باید پول خرابی سقف را بپردازیم. ولی اینکه نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم از روف تراس سقف بهره ببریم، بی عرضگی ما ساکنین طبقه اول است.

شاید بهتر باشد نمایندگان استان‌های شمالی در مقابل این طرح، مطالبات زیر را یکصدا سر دهند:

* صنایع کلان آب شیرین کن این طرح در استان‌های شمالی استقرار یابند و نه در مقصد انتقال آب دریای کاسپین! این کار هم باعث اشتغال می‌شود و هم در بحران آب پیشرو برای این استان‌ها مزیت استراتژیک ایجاد خواهد شد!

* طرح گرانبهای انتقال آب دریای کاسپین به فلات مرکزی در کنار طرح نه چندان گران نجات رودخانه‌های آلوده شمال کشور از جمله دو رودخانه زرجوب و گوهر رود!!!

* طرح نجات مردمان شمال کشور از بحران زباله‌ها و احداث طرح‌های زباله سوز!

 

Share