امام جمعه اسالم:

در شأن روحانیت نیست که وارد مسائل اقتصادی شود|در مجموع سه میلیون تومان حقوق می‌گیرم

محمدجواد باقری، امام جمعه اسالم، گفت: شوخی‌هایی که با بعضی طلبه‌ها داریم و می‌گوییم مثلا فلانی خیلی علمایی است، یعنی وقتی با او حرف می‌زنیم خیلی خشک سلام می‌کند… یک اصطلاحات خاصی برای خودشان دارند و یک دفتر و دستکی راه می‌اندازند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا نام اسالم، شهرستانی که شاید بیشتر به دلیل همجواری با جاده‌ها و گردنه‌های زیبا شهرت داشته باشد، این روزها به کرات بر سر زبان‌ها می‌آید و در رسانه‌های مجازی دست به دست می‌شود. دلیل آن را هم باید در صحبت‌های متفاوت و جنجالی امام جمعه جوان این شهرستان جست‌وجو کرد.

محمدجواد باقری ارومی از جوان‌های دهه شصتی است که خطبه‌های خود را متفاوت از دیگر امامان جمعه اقامه می‌کند. او ارتباط نزدیکی با فضای مجازی دارد و معتقد است باید از فرصت این فضا برای برقراری ارتباط بهتر با جوان‌ها استفاده کرد. او در گفت‌وگوی ویدئویی که با اعتمادآنلاین داشته تاکید می‌کند عمده مطالبی را که روز جمعه قرار است برای مردم شهرستان مطرح کند در همین فضای مجازی رصد می‌کند و کارهای مطالعاتی روی آنها انجام می‌دهد و به همین دلیل درباره برخی از موضوعات سریع‌تر از بسیاری دیگر از امامان جمعه حتی در کلانشهر‌ها صحبت می‌کند.

او تاکید دارد همان حرف‌هایی را که همه امامان جمعه در کشور می‌گویند مطرح می‌کند، اما نوع بیانش به ‌گونه‌ای است که مردم آن را بهتر درک می‌‌کنند. مشروح  گفت‌وگوی اعتمادآنلاین با محمدجواد باقری ارومی، امام جمعه اسالم را در ادامه ببینید و بخوانید.

***

* به نام خدا، سلام بینندگان عزیز. در ادامه سری‌برنامه‌های «رودررو»، در خدمت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج‌آقا محمدجواد باقری، امام جمعه محترم اسالم هستیم، امام جمعه‌ای که حرف‌های متفاوتی می‌زنند و در این مدت می‌بینیم صحبت‌هایشان در فضای رسانه‌ای و مجازی می‌چرخد. خیلی خوش آمدید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم، من هم سلام عرض می‌کنم به شما و بینندگان خوب برنامه‌تان. در خدمت شما هستم.

*اولین سوال را با علایق شخصی‌تان شروع کنیم. یک امام جمعه جوان که حرف‌های متفاوتی هم می‌زند، رابطه‌اش با فضای مجازی، ورزش، موسیقی و… چطور است؟

ارتباط ما با فضای مجازی را که همه می‌بینند. موسیقی و ورزش هم یک عنصری است که در بین همه جوانان وجود دارد. اتفاقاً دیروز از یک تور رفتینگ برگشتم. به آب‌های زاینده‌رود برای رفتینگ رفته بودیم. در کل دنبال ورزش هستم، شنا را دنبال می‌کنم، به فوتبال علاقه دارم، گهگاهی بازی هم می‌کنم. موسیقی هم گوش می‌دهم.

*مثلاً چه نوع موسیقی‌ای؟

اسم ببرم؟

*بله. خواننده مورد علاقه‌تان را نام ببرید.

 آقای چاوشی و آقای خواجه‌امیری را خیلی دوست دارم.

*فیلم هم می‌بینید؟

فیلم هم زیاد می‌بینیم، منتها نه فیلم و سریالی که روتین باشد و دنبال کنم، نه. فیلم‌هایی که علاقه داشته باشم، به سینما می‌روم یا دانلود می‌کنم، گاهی ۱۰ یا ۲۰ بار بعضی از فیلم‌ها را نگاه می‌‌کنم و سیر نمی‌شوم. در یک مصاحبه‌ای هم گفته بودم فیلم «گلادیاتور» را هرچقدر ببینم سیر نمی‌شوم، فیلم بسیار جذابی است.

*فضای مجازی که می‌فرمایید در ارتباط هستید، اینستاگرام، تلگرام، توییتر…

در مورد فضای مجازی که اینستاگرام دارم، در تلگرام هم کانال داریم و شخصاً دنبال می‌کنم. توییتر هم گهگاهی یک توییت می‌زنیم. امروزه اهمیت فضای مجازی مثل نیاز ضروری هر انسانی به مایحتاج روزانه خودش است. همان‌قدر که ما به آب و غذا و خواب یا آگاهی نسبت به خیلی چیزها نیاز داریم، به فضای مجازی هم نیاز داریم.

یک فرصت بسیار خوبی است به خصوص برای روحانیت و همکاران بنده، ائمه محترم جمعه که ارتباط را با جوانان خیلی راحت بتوانند برقرار کنند. چندین مورد پیش آمده که به واسطه همین فضای مجازی مشکلات بسیار بزرگی را توانستیم حل کنیم. در یک شهر دیگر، در یک استان دیگر، شخصی مشکلی داشته و در فضای مجازی ما را پیدا کرده، به ما گفته و ما مشکلش را حل کردیم.

یک ماجرای جالبی که تقریباً یک ماه گذشته اتفاق افتاد، به مناسبت روز ازدواج- اول ذی‌الجحه روز ازدواج حضرت امیرالمونین و حضرت زهرا است- در مورد ازدواج و طلاق صحبت کردیم. جمله‌ای گفتیم که کمی جذاب بود. گفتیم امروز طلاق گرفتن از فسخ معامله پراید هم راحت‌تر است. یعنی انقدر قبح طلاق از بین رفته. قبلاً برای حفظ ساختار خانواده، زوجین تمام تلاش‌شان را می‌کردند، الان خیلی راحت به صورت توافقی که متاسفانه خیلی هم زیاد شده، طلاق می‌گیرند. به فسخ معامله پراید تشبیه کردیم، تیتر رسانه‌ها شد. صبح در یکی از رادیوهای تهران این را در سرتیترها می‌خواندند که فلانی چنین جمله‌ای گفت. یک نفر به محل کارش می‌‌رفته از رادیو ماشین این جمله را می‌شنود. در اینستاگرام مرا پیدا می‌کند، پیام می‌دهد که من خودم چندین سال است که مشکل ازدواج دارم و حل هم نمی‌شود. کسی را می‌خواهم، او هم مرا می‌خواهد، اما موانعی وجود دارد که به هم نمی‌رسیم. شماره‌ام را دادم، تماس گرفتند، طرف مقابلشان تماس گرفتند، صحبت کردند، تاحدودی راهنمایی کردیم که فعلاً در مرحله عقد و آشنایی هستند. انشاءالله برای عروسی‌شان هم یک سورپرایز دارم که حتماً هماهنگ می‌کنم و اطلاع می‌دهم.

حرف‌های جدید نمی‌زنم، همان حرف‌ها را به زبان جدید می‌گویم/ گاهی برای خطبه نماز جمعه یک هفته برنامه‌ریزی می‌کنیم

از یک شهر کوچک به نام اسالم که شاید خیلی‌ها فقط با نام آن گردنه زیبایی که به خلخال می‌رود، آنجا را بشناسند، یک امام جمعه جوان مطلبی را به زبان روز می‌گوید. اتفاقاً در همان مصاحبه رادیویی از من سوال کردند و گفتند: «شما حرف‌های جدید می‌زنید؟» گفتم: «من حرف‌های جدید نمی‌زنم، همان حرف‌ها را به زبان جدید می‌گویم». گفتند: «علما و روحانیون قدیمی معمولاً بالای منبر می‌رفتند و می‌گفتند: «قال صادق(ع)… قال باقر(ع)…» گفتم: «حرف من هم همان است، منتها من زبان ترجمه‌اش را به روز و آپدیت کردم. طوری می‌گویم که جوان بفهمد».

پیامبر می‌فرماید: «بله، وقتی طلاق جاری می‌شود، عرش خدا به لرزه درمی‌آید». حالا باید به زبان امروز بگوییم که طلاق از فسخ پراید هم هم راحت‌تر شده است. همین ارتباط که گرفته شد دوباره یک مصاحبه گرفتند و بعد از آن هم چند نفر مسائل‌شان را بیان کردند. همه اینها قدرت فضای مجازی است. اگر منِ امام جمعه، منِ روحانی با فضای مجازی ارتباط نداشته باشم، مطلبم را در اختیار رسانه‌ها قرار ندهم، خودم در فضای مجازی حضور نداشته باشم، گاهی ما برای خطبه نماز جمعه یک هفته برنامه‌ریزی می‌کنیم. مشاور داریم، تیم گروهی داریم و روی موضوعات فکر می‌کنیم.

یک موردی اتفاق افتاد- اشاره نمی‌کنم چه موردی بود- ساعت ۲.۵ شب پنجشنبه که فردا جمعه بود و من می‌خواستم بروم و خطبه را بخوانم، کل سوژه خطبه عوض شد. به خاطر اینکه آن روز یک اتفاقی افتاد. قبل از اینکه رسانه‌های ملی بخواهند بگویند، اول در فضای مجای منتشر شد و من جزو اولین کسانی بودم که نسبت به آن قضیه موضع‌گیری کردم، و بعد از من چند نفر دیگر غیر از ائمه جمعه موضع‌گیری کردند. یک اشتباه که یکی از مسئولان انجام داده بود و منجر به عذرخواهی شد. با گفتنِ منِ امام جمعه… مثلاً من نگاه نمی‌کردم، یکی، ‌دو هفته هم می‌گذشت، بعداً که می‌فهمیدیم یک اتفاقی افتاده، آب که از آسیاب افتاد می‌خواستیم موضع‌گیری کنیم، آن دیگر فایده نداشت. ولی چون در لحظه در فضای مجازی حضور داشتم توانستم این مورد را ببینم و تصمیم گرفتم و نتیجه هم بردم.

*با مردم حوزه خودتان چطور هستید؟ جوانان چقدر با فضای مجازی در ارتباط هستند؟ چقدر از طریق فضای مجازی با شما در ارتباط هستند؟

فضای مجازی یک فضای بی‌حدوحصر است. مرز ندارد که بگویم فقط در شهر و استان خودم است. یک چیز بین‌المللی است. گاهی از کشورهای خارجی هم تک‌وتوک مراجعه دارند، گاه از کشورهای عرب‌زبان یا کشورهای حوزه قفقاز که ما به آنجا نزدیک هستیم، ارتباط مجازی دارند، سوال می‌کنند، راهنمایی می‌گیرند. نمی‌توان گفت فقط در شهر خودمان. الحمدالله به واسطه روحیاتی که گفتم…

*منظورم فقط در شهر خودتان نیست. منظورم این است که مردم آنجا چقدر از طریق فضای مجازی ارتباط دارند و شما توانستید با آنها ارتباط بگیرید، آنها استفاده می‌کنند؟ به هر حال یک چیز همه‌گیر است…

ما کانال داریم، پیج داریم، مطالب به طور خودکار هر هفته در آنجا قرار می‌دهیم. به اضافه سایت‌هایی که هم در استان گیلان فعالیت می‌کنند و هم سایت‌های کشوری که مطالب را پوشش خبری می‌دهند و ما در اختیارشان قرار می‌دهیم. خیلی‌ها از طریق همین فضای مجازی جذب شدند.

به عنوان مثال، فرد به نماز جمعه می‌آید و می‌گوید من تا به حال نماز جمعه نمی‌آمدم، ولی شما که این مطلب را گفتید خوشم آمد و به نماز جمعه آمدم یا فردی از شهر خیلی دوری بود و گفت: «آرزو دارم یک روز به اسالم بیایم و در نماز جمعه شرکت کنم». ارتباط خوب است. علاوه بر فضای مجازی یکسری کارها را هم باید ارتباط رودررو و فیس‌توفیس داشته باشیم.

به عنوان مثال، در ۵ مرداد که سالروز اقامه نماز جمعه است و امسال هم چهلمین سالگرد نماز جمعه بود، در همان مسجدی که نماز جمعه اقامه می‌کنیم، مسابقه ورزشی به نام «جام آدینه» می‌گذاریم. خیلی هم ساده! یک میز پینگ‌پنگ گذاشتیم، یک فوتبال دستی از بیرون اجاره کردیم، یک دارت هم به دیوار زدیم. تعدادی از جوانان و حتی میانسالان و جوانان قدیمی آمدند. خود من هم در همه اینها شرکت کردم. یعنی هم پینگ‌پنگ و هم فوتبال‌دستی بازی کردم و هم در دارت شرکت کردم. غروب که شد، آن روز جمعیت بسیار زیادی در نماز جماعت شرکت داشتند، بعد از نماز ادامه مسابقات را هم انجام دادیم و نفرات برگزیده هدایای کوچکی دریافت کردند. همین‌ که یک روز در کنار هم بودیم، همین که یک نوجوان ۱۰، ۱۱ ساله با امام جمعه شهرش بی‌پرده ‌و شفاف حتی فوتبال‌دستی و پینگ‌پنگ بازی می‌کند، اینها خیلی تاثیرگذار است تا اینکه بخواهیم یک دفتر و دستک عریض و طویلی داشته باشیم و از چند لایه رد شوند تا بیایند و امام جمعه را ببینند. حالا امام جمعه باشد، نباشد، جلسه داشته باشد، وقت دارد، وقت ندارد…

*در مسابقات بردید یا باختید؟

هم بردیم هم باختیم. مقام نیاوردیم ولی شرکت کردیم.

*یک نکته‌ای که شاید این روزها خیلی مطرح و مورد توجه قرار می‌گیرد، میزان مخاطبان نماز جمعه است. من فیلم‌ها را که سرچ کردم، چیزی از نماز جمعه شما ندیدم، ولی یکی، دو صحنه بود که صف‌ها مثل جاهای دیگر خیلی عریض و طویل نیست و به نظر می‌رسد مردم آنچنان شرکت نمی‌کنند. فکر می‌کنید چرا مردم برای حضور در نماز جمعه تمایلی ندارند؟

البته اینکه می‌گویید مردم تمایل ندارند…

*کمرنگ‌تر شده است…

در مقایسه با کِی؟

*به هر حال به مرور زمان و به تدریج اتفاق افتاده است…

هم ریزش دارد و هم رویش دارد. نمی‌توانیم بگوییم کم شده است. باید مقایسه کنیم. بعضی شهرها از اوایل انقلاب از سال ۵۸، ۵۹ نماز جمعه داشتند. بعضی شهرها تازه نماز جمعه برایشان گذاشته شده است. مثلاً در اسالم پنجمین سالی است که نماز جمعه اقامه می‌شود. تا فرهنگش جا بیفتد، تا زیرساخت‌های لازم برای امام جمعه ایجاد شود… الان ما نه دفتر داریم نه منزل. یک ساختمانی کنار مسجد است که اگر کسی ببیند شاید فکر نکند این‌همه حرف‌های تکان‌دهنده و جنجالی که از اسالم بیرون می‌آید، از این دفتر ساده باشد. یا منزل ما یک منزل اجاره‌ای است و حتی منزل سازمانی هم نداریم. تا بخواهیم این را بسازیم و تکمیل کنیم چندین سال طول می‌‌کشد.

شهرهای بسیاری از اول انقلاب نماز جمعه داشتند و فرهنگ نماز جمعه برایشان جا افتاده است. همچنان هم پررونق است. خیلی شهرها تازه‌کارند. تا ما بخواهیم جذب کنیم و آنها را جلو ببریم، سخت است. ولی احساس من این است که نیت سوال شما این است که چه موانعی و چه چیزهایی باعث می‌شود مردم به سمت نماز جمعه نیایند. خیلی چیزها تاثیرگذار است، قسمت اولش به خود ما برمی‌گردد.

خطبه که طولانی شود مردم خسته می‌شوند

*مثلاً نماز جمعه تهران به نظر می‌آید در مواقعی پرجمعیت می‌شود…

یکسری عوامل تاثیر دارد که منطقه به منطقه فرق دارد. به عنوان مثال، در اسالم، نماز جمعه در بهار و تابستان بسیار کم است. چون این منطقه ییلاقی است، اکثر مردم در ییلاق در کوه‌ها خانه دارند. آدمی داریم که پای ثابت نماز جمعه و نماز جماعت است، هم ظهر، هم شب، حتی ماه رمضان که نماز صبح هم به جماعت برگزار می‌شود حضور داشت. ولی الان ۲ ماه است که ایشان به ییلاق رفته و برنگشته است. امثال این افراد زیاد هستند. وقتی تابستان می‌شود به منطقه ییلاقی خودشان می‌روند و استراحت می‌کنند. فصل کشاورزی عده‌ای مشغول کشاورزی هستند و به خاطر کشاورزی نمی‌توانند بیایند. ولی یکسری موانع دیگر که گاه به خود ما برمی‌گردد در بحث خطبه‌هاست. زمان خطبه و محتوای خطبه بسیار تاثیرگذار است. خطبه که طولانی شود مردم خسته می‌شوند. مطلب خطبه که کلیشه و تکراری شد، مردم خسته می‌شوند.

الحمدالله شبکه نماز جمعه یک شبه پویاست و در کل کشور، این شبکه که حدود ۹۰۰ هزار پایگاه نماز جمعه در کشور است، شبکه فعالی است. ولی بعضی ائمه جمعه خیلی خوش‌‌سلیقه و خوش‌فکر هستند، مطالب را آن‌طوری که مردم می‌پسندند بیان می‌کنند، دغدغه‌های مردم را می‌گویند، مردم از این‌گونه خطبه‌ها خوششان می‌آید. ولی اگر فقط قرار باشد به حداقل‌های نماز جمعه، که فقط مسائل عبادی است، اکتفا شود یا مسائل سیاسی خیلی کلیشه‌ای مطرح شود، مردم شاید استقبالی نداشته باشند.

به هرحال نماز جمعه یک نماز عبادی- سیاسی است. فلسفه خطبه‌های نماز جمعه در فرمایش حضرت امام رضا (ع) است که اخبار آفاق عالم به مردم رسیده شود. آنچه خیر و صلاح مسلمین است گفته شود. حتی در آن دوران که این ارتباطات و امکانات و رسانه‌ نبود، امام رضا (ع) می‌فرماید: «تریبون نماز جمعه یک جایی است که صلاح و مصلحت مسلمین به آنها گفته شود». شما در مملکت، حکومت و دولت، در رأی دادن، در شرکت در مراسم اجتماعی، کدام کار به صلاح‌تان است، کدام کار به صلاح‌تان نیست. این هم یکی از عوامل است.

یک عامل دیگر که عامل سوم می‌تواند باشد و تاثیرگذار است- و من بعد از ماه رمضان در یکی از خطبه‌ها اشاره کردم- بحث مسائل اقتصادی است. ما روایاتی داریم که گاه برخی می‌گویند شاید ضعیف باشد ولی این را به عنوان یک مساله اجتماعی هم می‌توانیم درک کنیم. کمبود و نواقص مادی و اقتصادی باعث می‌شود که روح عبادت و روح خداپرستی و روح شکرگزاری در بعضی‌ها ضعیف شود. حالا نمی‌گوییم کاملا از بین می‌رود، ولی ضعیف می‌شود. فرد می‌گوید من با خدا قهرم، نماز نمی‌خوانم، نماز جماعت نمی‌روم، نماز جمعه نمی‌روم،- این موارد را به عینه دیدم- یا فرد انقدر دغدغه و گرفتاری دارد…

به عنوان مثال، شخصی در ماه رمضان هر روز به مسجد می‌آمد، بعد از آن دیگر نیامد. دلیل نیامدنش را از او سوال کردیم. گفت: «به خدا قسم اگر همان نیم ساعت هم مغازه‌ام را ببندم چند مشتری از دستم می‌پرد. مجبورم بمانم، نمازم را فرادی در خانه بخوانم، به نمازجمعه و جماعت نرسم، ولی کار و کاسبی‌ام را نمی‌توانم تعطیل کنم.» اینها هم تاثیر دارد. اگر این مسائل حل شود، دغدغه‌های معیشتی مردم حل شود، مشکلات اقتصادی مردم حل شود، یا جوانان ازدواج کنند فکر و روح‌شان آزاد می‌شود، خیلی راحت می‌بینید که نماز جمعه‌ها هم پررنگ می‌شود. همه اینها باید دست‌به‌دست هم دهد تا این مشکلات برطرف شود.

کاسه‌کوزه‌ها را بر سر روحانیت می‌شکنند/ روحانیت را همیشه در یک هاله یا قاب شیشه‌ای دیده‌اند که نمی‌شود نزدیک شد

*فاصله بین مردم و روحانیت چقدر است؟ آیا روحانیت در حال حاضر بین مردم محبوبیت دارد؟

یک دیدگاهی در حال حاضر در جامعه وجود دارد که کاسه‌کوزه‌ها را بر سر روحانیت می‌شکنند. هر اتفاقی می‌افتد می‌گویند شما کردید. در صورتی که خیلی از کارها اصلاً به ما ربطی ندارد، ولی چون نوع حکومت ما برخاسته از حکومت علمی است و روحانیت پیشگام این انقلاب بود، مردم فکر می‌کنند نواقصی هم که وجود دارد همه به روحانیت برمی‌گردد. کمااینکه مسائلی که در حوزه دین اتفاق می‌افتد، اگر یک آدم ظاهراً دیندار یک خطا و خلافی می‌کند، مردم همه را به نام دین می‌نویسند. نمی‌گویند شخص باقری فلان خطا را کرده، می‌گویند اسلام همین است و به ‌کل قضیه تعمیم می‌دهند. قضیه روحانیت هم به همین شکل است. متاسفانه هر مشکلی که در مملکت پیش بیاید، عمدتاً هم مسائل اقتصادی است و مردم نارضایتی دارند، به ما برمی‌گردانند.

بعضی‌ها فکر می‌کنند ما زندگی پرزرق و برق و پرتجملی داریم، وضع‌مان خیلی خوب است، اعیانی زندگی می‌کنیم. ولی خیلی‌ها وقتی از نزدیک می‌بینند تعجب می‌‌کنند. یا وقتی همکلام می‌شوند، درددل می‌‌کنند، دل‌شان خالی می‌شود و برخورد خوب روحانیت را براساس تعالیم دینی می‌بینند می‌گویند ما تا به حال مثل شما ندیدیم. البته این را به همه روحانیت می‌‌گویند. ولی چون ارتباط ‌نداشتند، یک فاصله‌ای بوده، آن برخورد نزدیک اتفاق نیفتاده، روحانیت را همیشه در یک هاله یا قاب شیشه‌ای دیدند که نمی‌شود نزدیک شد. نه خیلی راحت می‌توان نزدیک شد. بیایند خیلی راحت صحبت کنند و مطالب‌شان را مطرح کنند. فضای مجازی الان خیلی از این فاصله‌ها را برداشته است. وقتی یک جوان به من پیام می‌دهد، حتی گاه عصبانی می‌شود و خشمش را به من ابراز می‌کند یا دغدغه‌اش را به من می‌گوید، معلوم است که این فاصله برداشته شده است.

مردم گاه در انتخاب کردن اشتباهاتی می‌کنند، بعد تبعاتش را می‌بینند و فحشش را به ما می‌دهند

*به نظر شما چرا از چشم روحانیت می‌بینند؟

چون شاکله و تشکیل حکومت با روحانیت بوده، پیشگامش روحانیت بوده، می‌گویند این حکومت، حکومت روحانیت است. پس هر اتفاقی هم که بیفتد، تقصیر روحانیت است. در صورتی‌که روحانیت انقلاب را تشکیل داد، جمهوری اسلامی شکل گرفت، بقیه موارد با انتخاب مردم است. حتی در تهران در شورایاری‌ها یا در شهرهای کوچک شوراهای روستا، با انتخاب خود مردم است. وقتی این همه بستر باز است، دموکراسی به طور حقیقی اجرا می‌شود. مردم گاه در انتخاب کردن اشتباهاتی می‌کنند، بعد تبعاتش را می‌بینند و فحشش را به ما می‌دهند. یا وقتی در ترافیک می‌ماند، فحشش را به ما می‌دهند. هوا آلوده می‌شود، فحشش را به ما می‌دهند. در صورتی‌که ما هم در همان ترافیک می‌مانیم. ما هم همان هوای آلوده را استشمام می‌کنیم، ما هم مرغ را کیلویی ۱۶ هزار تومان می‌خریم، ما هم گوشت را کیلویی ۱۲۰ هزار تومان می‌خریم…

*همه روحانیت همین‌طور هستند؟

نمی‌توانیم بگوییم همه. نه. همان‌طور که همه مسئولان و همه مردم یکجور نیستند.

*موارد گزینه‌ای احتمالاً شاید… موارد تک‌تک شاید به چشم مردم…

یقیناً می‌تواند اینطور باشد. مثلاً یک روحانی خاص اگر از مردم فاصله بگیرد، شاید به اندازه ۱۰هزار روحانی تاثیرگذاری داشته باشد. همان‌طور اگر یک روحانی خاص در دل مردم بیاید… در بین ائمه جمعه‌ای که جدیداً در یکی، دو سال اخیر معمولاً در مراکز استان‌ها منصوب شدند و حرکات مردمی خوبی انجام دادند، چقدر به چشم مردم آمده! مثلاً امام جمعه‌ای که با تاکسی خودش این‌طرف و آن‌طرف می‌رود، امام جمعه‌ای که نرده‌های نماز جمعه را برمی‌دارد و فاصله‌ بین مردم و مسئولان را از بین می‌برد، امام جمعه‌ای که وقتی یک اتفاقی در شهرش می‌‌افتد خودش جزو اولین اشخاصی است که در آنجا حضور پیدا می‌کند. شاید کاری از دست یک امام جمعه برنیاید و بگویند: «تو الان آمدی چکار کنی، می‌خواهی بیل بزنی درست کنی یا پولی می‌خواهی در اینجا خرج کنی؟» شاید این کارها را نکند ولی همین که حضور پیدا می‌کند دل مردم شاد می‌شود که امام جمعه مثل ما دغدغه این مشکل را داشت، در اینجا حضور پیدا کرد. اینها بسیار تاثیرگذار است. عکس آن هم به همین شکل است. وقتی کسی که خاص است، یک روحانی یا یک امام جمعه خاص است، او را در یک حفاظی ببرند و بیاورند، دور از دسترس مردم باشد، یقیناً تاثیر منفی هم می‌گذارد.

ما کار فرهنگی می‌‌کنیم اما نتیجه‌اش را نمی‌بینیم

*اظهارنظرها و بیان برخی مسائلی که از طرف شماست، مثلاً درباره موسیقی «آقامون جنتلمنه و…»، مسائل استقلال و پرسپولیس و… یا واکنش‌هایی که گاه دارید، براساس چه منطق و بینش از طرف‌تان مطرح می‌شود؟

من عقیده دارم فرهنگ یکی از زیرساخت‌های اصلی کشور ماست. در دیداری هم که در هفته دولت برگزار شد و هیات دولت محضر مقام معظم رهبری رفتند، ایشان تاکید کردند دو مساله اصلی کشور در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ است. مسائل اقتصادی چیزی است که همه مردم وضعیت [آن] را می‌بینند و شاید از منِ روحانی و منِ امام جمعه انتظار نداشته باشند که من اقتصاد را درست کنم، چون من اقتصاددان نیستم. شاید بعضی جاها پیشنهاد و انتقادی داشته باشیم، بتوانیم مطلب را بگوییم، ولی اصلاً کار من نیست، لذا نمی‌توانم ورود تخصصی پیدا کنم. نهایتاً دغدغه مردم را یا بشنوم یا خودم پیدا کنم و انتقال دهم، ولی فرهنگ به ما ربط دارد و جالب است همه روحانیون می‌گویند ما کار فرهنگی می‌‌کنیم اما نتیجه‌اش را نمی‌بینیم. مشکل کار این است که می‌گویند ایده‌پردازی ‌و تبلیغات با شما باشد، ولی هیچ امکاناتی در اختیار ما قرار نمی‌دهند. باید با دست خالی خیلی از کارها را انجام دهیم.

به عنوان مثال، در هفته حجاب و عفاف، تعدادی از مسئولان شهر را جمع کردیم، هدایای کوچکی مثل لوازم‌التحریر و لباس و… داشتیم. فردی هم از باغچه حیاطشان ۱۰ گل رز چید و به کنار دریا رفتیم. از دختران و زنانی که حجاب‌شان را بهتر رعایت کرده بودند، تقدیر کردیم. افرادی هم که می‌‌خواستند حجاب بگذارند، آنها را هم تشویق کردیم که شما هم حجاب بگذارید. یک گلی که از باغچه چیده بودیم به همراه یک هدیه کوچک به آنها دادیم. یک خاطره خوب در ذهن‌شان می‌ماند که یک عمامه‌به‌سری کنار دریا به من یک هدیه داد.

این یک کار فرهنگی است. من تا این حد از دستم برمی‌آید و انجام می‌دهم. می‌توانم این کار را در سطح بیشتری انجام دهم، مستلزم هزینه و بودجه است که در اختیار من نیست. کسانی هم که بودجه دارند یا این فکرها را ندارند یا هیچ‌وقت ورود نمی‌کنند که این کارها را انجام دهند. شاید برای خودشان دردسر یا کسر شأن می‌بینند و ورود پیدا نمی‌کنند.

مسائلی هم که دقیقاً در بحث همان «جنتلمنه…» اشاره کردید، من گفتم «جنتلمنه…» یک مشکل فرهنگی است نه یک مشکل فنی. مدتی بحث بود که فضای مجازی را ببندیم و فیلتر کنیم. البته فیلترینگ اگر کارشناسانه باشد خیلی هم خوب و لازم است. کمااینکه در خیلی از کشورهای پیشرفته هم وجود دارد چون به هر حال هر کشوری، هر جامعه و هر حکومتی خط قرمزهایی برای خودش دارد. بحث سر این بود که فرضاً ما «جنتلمنه…» را از کل فضای مجازی حذف کردیم، هر جایی در هر سایتی فایل صوتی و تصویری و متن این ترانه را برداشتیم. چه اتفاقی افتاد که یکدفعه در جشن هفته معلم، این همه مدرسه، این همه دانش‌آموز، هماهنگ و منسجم این ترانه را تکرار می‌کنند؟ جالب است بعد از آن هم نشان می‌داد در یک مراسمی چند موزیکی که اجرا کردند استقبال‌ها کم بوده، و وقتی اعلام کردند می‌خواهند موزیک «جنتلمنه…» را پخش کنند، یکدفعه سالن به هوا رفت. یعنی تا این حد جوانان اشتیاق نشان دادند.

این یک مشکل فرهنگی است. ما چه کار کردیم که به جای این همه شعر و سرود خوبی که در کتاب‌های آموزشی داشتیم- هیچ‌کدام از اینها برای دانش‌آموز جذاب و دلچسب نبوده- اینطور «جنتلمنه…» جذاب شده است؟ جنتلمنه با نوجوانان چه کار کرد که توانست انقدر زود و انقدر خوب رسوخ پیدا کند؟ آن شخصی که این ترانه را خوانده، شخصی که ویدئوکلیپش را کارگردانی کرده، کارش را خیلی خوب انجام داده است. کارش را در حد نمره بیست خودش انجام داده، در معیار خودش کار خودش را توانسته خوب انجام دهد و نفوذ کند. چرا ما نتوانستیم جلوی نفوذ را بگیریم؟ طوری که «جنتلمنه…» بیاید همه بگویند نه، ما این ترانه را گوش نمی‌دهیم، این سخیف است. چه جذابیتی داشته که همه پذیرفتند؟ چرا کارهای دیگر ما جذابیت ندارد که دیگران نمی‌پذیرند؟ این یک مشکل فرهنگی است. این را باید کسانی که جلسات و شوراها و… در اختیارشان است و تصمیم‌گیرنده هستند فکر کنند.

*بابت خطبه‌هایتان تا به حال تذکر گرفتید؟

تذکر که… پیگیر بودند چیزی که گفتید به چه صورت است؟ آیا چیزی که گفتید مقدمه و موخره داشته که معمولاً مقدمه و موخره دارد. معمولاً در رسانه همه مطلب را تیتر نمی‌کنند، یک جمله یا نصف جمله را تیتر می‌کنند و بعد کمی مبهم می‌شود که چیزی که گفت چه معنی می‌دهد؟ بعد زنگ می‌زنند و می‌پرسند که منظور از حرفی که زدی چه بود؟ ما هم اسناد موجود داریم. فایل تصویری، صوتی و نوشتاری موجود است و ارائه می‌کنیم که قضاوت کنند.

*تا به حال برایتان دردسر شده است؟

نه دردسری نیست. اگر تذکری هم کسی داده ما را دوست دارد که به ما تذکر می‌دهد. بالاخره می‌خواهند ما اگر در این راه قدم برمی‌داریم موفق باشیم. موقت نباشد که سه چهار سال یکی آمد و حرف‌هایی زد و رفت. می‌گویند اگر می‌خواهید در این مجموعه و شبکه رشد کنید و در جامعه تاثیرگذار باشید حواست بیشتر جمع باشد، یا این نکته را رعایت کن. ما هم قبول می‌کنیم.

*جدی‌ترین نقدی که به هم‌لباس‌هایتان دارید چیست؟

یک آفتی که روحانیت و علمای دین را در هر مذهب و دین و آیینی که باشند، تهدید می‌کند حسادت است. اگر چند روحانی در مجلس بنشینند و نتوانند همدیگر را تحمل کنند، بزرگ‌ترین آسیب است و این حسادت گاه باعث می‌شود دست به تخریب همدیگر بزنند. این خیلی بد است. این یک چیز اخلاقی درون طلبگی است.از لحاظ مناسبات اجتماعی و بحث‌های تبلیغی و فرهنگی، البته طلبه خوب هم زیاد داریم که واقعاً قابل تقدیر هستند. باید آنها را تحسین کرد. من خودم قبل از اینکه امامت جمعه بشوم در قم که بودیم یک گروه جهادی بود. گروه جهادی یعنی بی‌مزد و منت، یعنی برای منبر و سخنرانی پاکتی مطالبه نمی‌کردند و یا اصلاً دنبال پاکت نبودند. ده روز ماه محرم را با تعدادی از دوستان می‌رفتیم در مدارس راهنمایی که بعد دبیرستان دوره اول شد. در یکی از مناطق آموزش‌وپرورش تهران برای تبلیغ می‌رفتیم. ده شبانه‌روز با دو سه‌روز تعطیلی کمتر یا بیشتر، مثلا ۴۰، ۵۰ طلبه در یک حسینیه می‌آمدیم، هرکسی یک پتو و یک بالش داشت. شام یک سیب‌زمینی و تخم‌مرغ آب‌پز یا با یک گوجه و خیارشور، و به این صورت ۱۰ شبانه‌روز را طی می‌کردیم. به مدارس می‌رفتیم و با دانش‌آموزان صحبت و بازی می‌کردیم، بالاخره تاثیر می‌گذاشت.

روحانیت باید با مردم گره بخورد، یعنی خودش را از مردم جدا نداند/ نسل امروز اگر جوابش را ندهی جای دیگری می‌رود

چنین افرادی هم داریم که خیلی ساده در حسینیه با یک تخم‌مرغ و سیب‌زمینی آب‌پز سر روی بالش می‌گذارند، وقت و عمرش را برای تبلیغ دین می‌گذارند. برخی هم هستند تا مبلغی برایشان مشخص نشود، تا پول به حساب‌شان واریز نشود، تا بلیط هواپیما اوکی نشود، حاضر نیستند جایی بروند و سخنرانی کنند. این موارد واقعاً آسیب است. طلبه‌های خوبی که می‌بینید… مثلاً در سیل لرستان چقدر از طلبه‌ها رفتند و کمک کردند. این خاطره خوبی برای مردم گذاشت. مردم دیدند که روحانیت فقط اهل حرف‌ نیست، وارد میدان هم می‌شود و عمل می‌کند. خیلی هم خوب است. روحانیت باید با مردم گره بخورد، یعنی خودش را از مردم جدا نداند.

شوخی‌هایی که با بعضی طلبه‌ها داریم و می‌گوییم مثلا فلانی خیلی علمایی است، یعنی وقتی با او حرف می‌زنیم خیلی خشک سلام می‌کند. یا می‌گویند «آقا» هستند… «آقا» نیستند… «آقا» وقت ندارند… یک اصطلاحات خاصی برای خودشان دارند و یک دفتر و دستکی راه می‌اندازند… اینها را جمع کنید! الان نسل جوان به دنبال چنین چیزهایی نیست. اگر جوابش را ندهی یک جای دیگر می‌رود.

ما در کشور اسلامی، در کشوری که اسلام دین اصلی و شیعه مذهب اصلی است و اهل سنت و مذاهب دیگر هم هستند که ما در منطقه اسالم هم داریم، یا اینجا می‌بینیم که مسیحیت خیلی راحت تبلیغ می‌کند، البته مسیحی‌ها در جای خودشان عزیز و محترم هستند، ولی اینکه در کشور ما شروع به تبلیغ دین خودشان کنند و بسیاری از جوانان ما را به کلیساهای خانگی و کلیساهای زیرزمینی غیررسمی جذب کنند یا مکاتب عرفان‌های کاذب که جوانان را ببرند و آرامش‌های موقتی و کاذب به آنها بدهند، همان مباحثی که در دین آمده به این عنوان که مثلا می‌گویند: «رزق و روزی برایت نازل می‌شود» یا «خدا حفظت می‌کند» این را در قالب انرژی مطرح می‌کنند و می‌گویند شما این کار را انجام دهی انرژی‌های مثبت را به سمت خودت جذب می‌کنی. مثلاً یک تابلو درست کن و به خانه‌ات بگذار، بر اساس قانون جذب عکس هرچیزی که می‌خواهی به دیوار بزن و به آن فکر کن صاحبش می‌شوی. همه این مطالب در مسائل دینی ما وجود دارد. روحانیت نمی‌آید، نمی‌گوید، ارتباط برقرار نمی‌کند، یک شخص دیگر می‌آید با یک زبان دیگر و به شکل دیگر می‌گوید، جذب هم می‌کند و می‌برد. ما تا گره نخوریم و کلاس‌های ساختگی خودمان را حذف نکنیم، گرفتاریم ولی هر وقت اینها کنار رفت و توانستیم با مردم رودررو باشیم، از حضور در میان مردم نترسیم… بعضی‌ها از من می‌پرسند محافظ داری؟ می‌گویم نه. اسلحه داری می‌گویم نه. خودت رانندگی می‌کنی می‌گویم بله. می‌گویند می‌زنند، می‌برند و….

خشونت به خرج دهی معلوم است که مشت، قمه و چاقو می‌زنند

از سال ۸۱ تا الان که در حوزه هستم، در طی این ۱۷ سال موردی پیش نیامده که حتی کسی به خاطر اینکه عمامه سر من است یا ظاهرم به روحانیت می‌خورد، بخواهد به من بی‌احترامی بکند. حتی گاه شده بدون عبا و عمامه به جایی رفتم. مثلاً روزی به مترو تهران رفتم. یک خانمی رد می‌شد، شالش را روی گردنش انداخته بود و موهایش بیرون بود. بدون عبا و قبا و عمامه با یک پیراهن و یک شلوار بودم. یک ریشی هست و بالاخره فرد می‌فهمد که مذهبی هستم، چه روحانی باشم چه نباشم! همین که مرا دید خودش شالش را روی سرش کشید. بدون اینکه من حرفی بزنم بگویم چرا حجاب نداری یا شالت را روی سرت بکش. بدون اینکه چیزی بگویم، روی صندلی نشستم. ایشان هم رد می‌شد همین که دید، خودش، خودش را جمع کرد یا وقتی در جاده می‌روم عمامه سرم نیست و یک ماشین دیگر رد می‌شود، ولی بی‌حجاب است خودش حجابش را درست می‌کند. این به خاطر حُسن من است وگرنه من می‌توانم برخورد خشن کنم و بعد نتیجه عکس بگیرم. معلوم است که مشت می‌زند، قمه می‌زند، چاقو می‌زند، یک واکنشی هم نشان می‌هد.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «کونوا دُعاهَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم». بدون زبان مردم را دعوت کنید. چگونه؟ رفتار خوب کنید مردم از شما خوبی ببینند. اگر این‌گونه باشد بسیاری از مشکلات حل می‌شود.

*چرا روحانیت به ویژه روحانیت رسمی و حکومتی، خوانش و گویش متفاوتی از مطالبات مردم دارند و نیازهای اقتصادی و اجتماعی را متفاوت می‌بینند؟

البه این سوال شما به روحانیت محدود نمی‌شود، همه مسئولانی که ارتباط حضوری‌شان با مردم قطع شده به همین شکل هستند. چند سال پیش، سال ۸۵، نزد یکی از بزرگان رفتیم. قیمت یک تلویزیون ۲۱ اینچ سامسونگ حدود ۲۰۰ هزار تومان بود. ایشان قیمت تلویزیون را از ما پرسید. دوستم که همراه من بود، در کار لوازم خانگی بود، به او گفت ۲۰۰ هزار تومان. گفت: ۲۰۰ هزار تومان! تعجب کرد که قیمت تلویزیون این مبلغ است. از نظر آنها با ۲۰۰ هزار تومان یک خانه هزار متری می‌شد خرید. او فکرش در سال ۶۰ مانده بود که در آن سال با این مبلغ می‌توانست یک خانه هزار متری بخرد، ولی با این مبلغ فقط می‌توانست یک تلویزیون خریداری کند. الان هم که با این مبلغ فقط یک گیرنده دیجیتالی می‌توان خرید….

مسئولان وقتی از اتاق کولردار به ماشین کولردار بیایند، دوباره از ماشین کولردار به اتاق کولردار بروند، هیچ کجا را نمی‌بینند

چرا این ارتباط مستقیم نیست؟ اینکه بعضی مراجع یا بعضی مسئولان خودشان به میوه‌فروشی می‌روند و میوه می‌خرند از نزدیک می‌بینند که مثلا سیب کیلویی ۱۰ هزار تومان است یا گوجه‌فرنگی ۶ هزار تومان است. در این صورت خودش مشکلات مردم را می‌فهمد و در کنار خودش می‌بیند که چند نفر آمدند و مثلاً در قسمت میوه‌های دست‌چین کسی رفته و میوه‌های درهم را انتخاب می‌کند یا در فلان فروشگاه گوشت یخ‌زده می‌دهد و مردم از صبح کارت ملی به دست رفتند برای گوشت یخ‌زده صف ایستادند. اگر باشد می‌بیند.

این محدود به روحانیت نیست، خودِ مسئولان هم به همین شکل… بسیاری از مسئولان وقتی فقط با ماشین می‌آیند و با ماشین می‌روند و از اتاق کولردار به ماشین کولردار می‌آیند، دوباره از ماشین کولردار به اتاق کولردار می‌روند، هیچ‌کجا را نمی‌بینند، نمی‌توانند با مردم مستقیم ارتباط داشته باشند.

بروند و در صف مترو بشینند، در اتوبوس بشینند، در تاکسی بنشینند، حرف مردم را بشنوند. گاهی با مردم همراه و همفکر باشند و حق را به مردم بدهند، اجازه دهند مردم درددل‌شان را بگویند، در این صورت می‌فهمند مشکلات جامعه چیست. بعداً می‌توانند بر آن اساس تصمیم‌گیری کنند ولی تا زمانی که در آن فاصله و حفاظ باشند، هیچ‌وقت مسائل را درک نمی‌‌کنند.

در مجموع سه میلیون تومان حقوق می‌گیرم

*خودتان درآمدتان چقدر است؟

در مجموع چیزی که الان از حوزه علمیه و بابت امامت جمعه می‌گیرم حدود سه میلیون تومان است.

*خوب است؟ هزینه زندگی چطور می‌گذرد؟

سخت می‌گذرد. سه میلیون تومان واقعاً کفاف نمی‌دهد.

*از عهده مخارج برنمی‌آیید؟

البته این مبلغ هم تا چند ماه اخیر زیاد شده، تا قبل از این زیر یک میلیون تومان بود. تا سال گذشته همین موقع زیر یک میلیون تومان بود. این مبلغ هم اخیراً…

در مناطق محروم عنایت دارند تا ما هم خط فقر را ببینیم

*با تورم کمی بالا آمد…

مناطق ویژه و محروم عنایت‌هایی دارند که ما هم زیادی زیر خط فقر نباشیم و از دور بتوانیم خط فقر را ببینم.

در شأن روحانیت نیست که وارد مسائل اقتصادی شود

*فعالیت اقتصادی مجزا یا بیزنس حتی کوچک یا بزرگ ندارید؟

بله خیلی زیاد هستند… نه! اصلا در شأن روحانیت نیست که وارد مسائل اقتصادی شود. چون همین‌طوری متهم است وای به حال اینکه بخواهد یک کاری در زمینه اقتصادی انجام دهد که بدتر هم می‌شود. نه من هیچ گونه فعالیت اقتصادی ندارم.

منابع من، مطالعات فضای مجازی است و اخبار رسانه‌ها را پیگیری می‌کنم

*منابع اطلاعاتی‌ و خبری‌تان چه هستند؟

من خودم به‌شخصه در فضای مجازی با تحقیق… مثلاً یک مطلبی در فضای مجازی بیرون می‌آید، مانند همان تیتر خطبه‌های من. فرد بدون اینکه تحقیق کند و بفهمد که آیا واقعاً باقری این حرف را زده، چه منظوری داشته، کامل این حرف چه بوده که بشنوم… فضای مجازی لحظه‌‌ای است، گاه فلان چیز شنیده می‌شود. این «شنیده می‌شود» یعنی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، یک چیزهایی وجود دارد. این «شنیده می‌شود» باید تبدیل بشود به اینکه فلان کس تحقیقاً این حرف را گفت. وقتی این شد، می‌توان روی آن موضع‌گیری کرد، فکر کرد، نظر داد و مطلب بیان کرد. بیشتر منابع من، مطالعات فضای مجازی است و اخبار رسانه‌ها را پیگیری می‌کنم. یکسری بولتن‌هایی به عنوان تحلیل سیاسی… نه اینکه مرد فکر می‌کنند ائمه جمعه کلیشه‌ای حرف می‌زند و به آنها متن می‌دهند و می‌گویند از روی همین متن بگویید.

بولتن‌های نظامی و امنیتی منابع من نیستند/ بولتن‌هایی از شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه می‌آید

*بولتن از طرف شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه؟

بله. بولتن یعنی جمع‌بندی اخبار هفته برای کسانی که شاید وقت ندارند مطالعه کنند یا بخواهند تحلیل‌ها را یکی یکی جمع‌بندی کنند. بولتنی وجود دارد که در همه ارگان‌ها و سازمان‌ها مرسوم است. یک خبرنامه داخلی وجود دارد که مطالب در آنجا می‌آید. ولی به این معنا نیست که چیزی را که در آن بولتن وجود دارد حتماً باید بگوییم. تصور مردم این است و می‌گویند ائمه جمعه تقویم‌خوان هستند. مثلا امروز مناسبت فلان است، فلان تاریخ است، فلان مساله اتفاق افتاده، البته گفتن چنین چیزهایی لازم است ولی تحلیل و برداشت و به روز مطرح کردنشان مواردی است که به خلاقیت خود امام جمعه بستگی دارد.

*بولتن‌‌های نظامی-امنیتی هم به دستتان می‌رسد؟

نه.

* فقط بولتن‌های شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه؟

بله. آن هم چیز پنهانی نیست. منابعی را که در سایت‌ها و رسانه‌ها و روزنامه‌هاست جمع‌بندی و خلاصه‌ کردند تا ما راحت‌تر بخوانیم.

امکان غیرقانونی و زدوبند برای فعالیت‌های اقتصادی در اسالم وجود ندارد

*تا به حال پیش آمده برای یک موضوع اقتصادی در منطقه خودتان افراد بیایند و در قالب رشوه بخواهند کمک فرهنگی-اجتماعی کنند که بتوانند پوئن آن داستان را بگیرند؟

کار اجرایی دست امام جمعه نیست و اگر بخواهد چنین کاری را هم انجام دهند بی‌فایده است. کسی بخواهد کاری کند که پوئنی بگیرد بی‌فایده است. شاید در جاهای دیگر چنین اتفاقاتی بیفتد، ولی اگر کسی هم بیاید و بگوید من توانایی انجام چنین کاری را دارم یا فلان پروژه را به ما بسپارید یا فلان کار را بدهید ما انجام می‌دهیم، ما راهنمایی‌اش می‌کنیم از طریق قانونی این کار را انجام دهد. هیچ امکان غیرقانونی و زدوبند هم وجود ندارد. ما اولین اشخاصی هستیم که منتقد زدوبندیم و نمی‌توانیم بگوییم با زدوبند این پروژه را به فلانی دهید، در مناقصه یا مزایده شرکت کن، اگر موفق شدید این کار را انجام می‌دهید.

*در چند سال‌ اخیر ما از مراجع می‌شنویم که تاکید دارند بانکداری ربوی باید اصلاح شود. نباید به این شکل و شیوه باشد. به نظر شما چرا اعمال نمی‌شود؟ موانع کجاست که این روند ادامه دارد؟

درخصوص بانکداری آن چیزی که مصوب مجلس است و شورای نگهبان هم در سال ۱۳۶۰ تایید کرده و قانون بانکداری بدون ربا هم تصویب شده که در سال ۶۰ یا ۶۲- الان حضور ذهن ندارم- اکثر قراردادهای بانکی تحت عقود اسلامی است، شامل مضاربه، مشارکت و… است ولی در اجرا متاسفانه واقعیت و حقیقت عقد اسلامی انجام نمی‌شود. انتقاد و اعتراض خیلی از مراجع این است. وگرنه فرض کنید دو نفر در بیرون از بانک، یکی سرمایه‌ دارد و یکی کار دارد، کسی که سرمایه دارد، به عنوان مالک به دیگری که کار انجام می‌دهد به عنوان عامل، سرمایه‌اش را می‌دهد و سود حاصل از آن را نصف‌نصف با هم تقسیم می‌کنند. این عقد مضاربه است. پول را می‌گیرد و کار می‌کند، خریدوفروش می‌کند، در سود و زیانش هم با هم شریک هستند، بعد از کسر هزینه‌ها، سود خالصی که می‌ماند به آن نسبتی که مشخص کردند با هم استفاده می‌کنند. این یک عقد مضاربه است. مشارکت و عقدهایی که به همین شکل هستند.

نرخ بالای سودها مورد اعتراض است/ مراجع همیشه به قضیه «دیرکرد» اعتراض دارند

*من می‌خواهم شما روی خود نظر مراجع صحبت کنید.

بانک‌ها همه اینها را دارند. اگر شما بخواهید یک وامی را از بانکی بگیرید، خارج از این عقود به شما وام نمی‌دهند. اکثراً هم وام‌های مشارکتی هستند. به عنوان مثال، در ساخت منزل، در خرید خودرو، در ساخت فلان پروژه مشارکت می‌کنند، سود مشارکت بانک براساس عرف بازار مبلغی است که باید پرداخت کنید. قانون مشکلی ندارد، در اجرای قانون است که این‌گونه گفته می‌شود.

شاید نرخ بالای سودها مورد اعتراض باشد، ولی آنچه که مراجع همیشه اعتراض دارند قضیه «دیرکرد» است. درواقع می‌گویند وجه دیرکرد حکم ربا دارد و یک مبلغ اضافه است. البته در قانون عنوانی به نام «وجه التزام» وجود دارد. خارج از بانک هم اگر دونفر با هم یک قرض‌الحسنه داشته باشند، مثلاً من یک میلیون تومان به کسی قرض بدهم که در تاریخ آخر فلان ماه به من برگرداند، و از آن تاریخ بگذرد ولی قرضش را به موقع برنگرداند، اگر از این فرد شکایت شود دادگاه آن شخص را به «وجه التزام» یعنی پرداخت آن وجه، که چون شما این پول را به موقع ندادید این پول برای فرد می‌توانست منفعت داشته باشد، ملزم می‌شود و باید آن را هم پرداخت کند. این در قانون وجود دارد. منتها کلمه «دیرکرد» و اینکه نسبت به واژه «وجه التزام» شاید آشناییِ حقوقی نداریم ممکن است دیدگاه مردم این باشد که این ربوی است.

*البته میزان هم زیاد است.

هر سود و مرابحه‌ای ربا نیست. خدا در قرآن می‌فرماید: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا». خدا تجارت و معامله را حلال کرد، ربا را حرام کرد. در هر دو سود به دست می‌آید، ولی بیع و معامله براساس پویایی و تبادل تجارت است و ربا این است که فقط پول را می‌دهد و یک روزی اسکونتش را می‌گیرد. در تجارت به این شکل نیست. این موضوع اگر دقیقاً جا بیفتد خیلی از مسائل حل می‌شود.

مراجع امانتدار میراث فقه هستند

*به عنوان مثال، ما در دوره قاجاریه میرزای شیرازی را داریم که وقتی می‌گوید تنباکو و کشیدن قلیان حرام است، حتی در حرمسرای ناصرالدین‌شاه قلیان‌ها شکسته می‌شود و کسی استفاده نمی‌کند. من می‌خواهم در این مورد توضیح دهید که به نظر شما چرا وقتی مراجع تاکید می‌کنند این داستان که باید وجه ربوی بودن بانک‌ها از بین برود، اتفاقی نمی‌افتد و توجهی نمی‌شود؟ آیا قدرت‌شان کم شده؟ آیا توجهات کم شده؟ چه اتفاقی افتاده که به این امر بی‌توجهی می‌شود؟ حتی یک چیز ساده از طرف مراجع…

مراجع امانتدار میراث فقه هستند. این‌طور هم نیست که بگوییم الان در بین مراجع کسی مثل میرزای شیرازی نیست که یک فتوا بدهد و این اتفاقات نیفتد. ما آیت‌الله سیستانی را داریم که در عراق یک فتوای جهاد و مقابله با داعش دادند، حشد الشعبی تشکیل شد، نیروهای مردمی آمدند. درست است که داعش پراکنده است اما آن دولت اسلامی خودخوانده‌ای که اعلام کرده بودند از بین رفت. پس مرجعیت هنوز آن جایگاه را دارد. در کشور خودمان هم به همین شکل است.

مراجع وقتی فتوا می‌دهند، از همه بالاتر، ولی فقیه وقتی حکم حکومتی می‌دهد مورد استقبال قرار می‌گیرد و اطاعت هم می‌شود. ولی چون این مساله یک بحث تخصصی است شاید شبهه‌های مورد نظر مراجع برطرف شود، یعنی یک تیم دقیق اقتصادی که این را می‌دانند روشن کنند. در خیلی از بانک‌ها واحدها و قسمت‌هایی به نام «بانکداری اسلامی» راه‌اندازی شده برای خیلی از متدینین که شاید شبهه دارند نسبت به اینکه اگر وام می‌گیرند وام‌شان ربا می‌شود و پول حرام به زندگی‌شان می‌آید. وقتی به واحد بانکداری اسلامی می‌روند به آنها توضیح می‌دهند این عقود اسلامی است، قرارداد یا تجارتی که با بانک انجام می‌دهید چه وام بگیرید چه بخواهید سود از بانک دریافت کنید، طبق یک عقد اسلامی است و هیچ جای نگرانی ندارد. این مساله مربوط به این نیست که خدای ناکرده حرف مراجع روی زمین مانده یا احترامی یا اعتنایی به آنها نمی‌شود. نه، به هر حال مراجع همیشه محترم هستند و حرفشان از لحاظ فقهی برای ما حجت است. مساله این است که این در موضوع مشکل دارد و باید در موضوع حل شود وگرنه حکم سرجای خودش ثابت است.

بعضی‌ها پوشش به ظاهر اسلامی دارند، ولی نوع پوشش زیر همان چادر جامعه را تحریک می‌کند

*یک‌سری سوال‌ها در مورد آزادی‌ها هم بپرسم… نظرتان در مورد حجاب اجباری یا اختیاری چیست؟

حجاب یک اصل دینی است، حد و حدودش هم مشخص است و اینکه بگوییم حجاب اجباری یا اختیاری است یک بحث اجتماعی است تا یک بحث فقهی و دینی. آن وجه فقهی که مشخص است. نه تنها در اسلام، اگر در بین یهودیان ارتودکس که یهودیان مذهبی هستند هم ملاحظه کنید فکر می‌کنید شاید یکی از شهرهای مذهبی ما باشد که با آن پوشش کامل، چادرهای بلند و روبنده در شهر ظاهر می‌شوند.

یک نکته هم اینجا وجود دارد که یکسری تحریکاتی از بیرون در این زمینه صورت می‌گیرد. باید ببینیم که چرا در مورد تحریکات حجاب که شبکه‌های ماهواره‌ای به برداشتن حجاب تبلیغ می‌کنند، هیچ‌وقت این نسخه را در کشورهای عربی مثل کویت یا امارات یا بحرین یا کشورهای عربی دیگر که حجاب زنان‌شان محکم‌تر و پوشیده‌تر از زنان ماست پیاده نمی‌کنند؟ چرا روی ایران زوم کردند؟ در صورتی‌که اگر عرب‌ها را ببینید همه با برقع و روبنده و چادرهای بلند عربی هستند. چرا هیچ‌کس به آنها نمی‌گوید چادر عربی اشکال دارد؟ ولی در ایران تا کسی چادر و حجاب خوب دارد [این مطرح می‌شود]. حالا صرفاً چادر حجاب نیست، چادر حجاب برتر و بهترین حجاب است، ولی کسی که پوشش اسلامی و حد و حدود اسلامی را رعایت کرده باشد هم نوعی پوشش است. چرا از آنها ایراد نمی‌گیرند و فقط روی ایران سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ چون حجاب آنها ضرری به آن‌وری‌ها نمی‌رساند، ولی در کشور ما وقتی حجاب باشد به آنها ضرر می‌رساند. لذا می‌خواهند این حجاب را بردارند که یک بهانه‌ و فرصتی کنند تا از آن سوءاستفاده کنند.

حالا بحث مذهبی، دینی و فقهی را کنار بگذاریم. فرض کنیم خدا در دین اسلام، در هیچ دینی، هیچ‌چیزی به عنوان حجاب قرار نداده. به سراغ فطرت انسانی می‌رویم که به اصطلاح می‌گوییم در خیلی از مسائل عقل حکم می‌کند این کار خوب یا بد است. شما وقتی به یک انسان ناتوان کمک کنید، مثلاً یک پیرمرد یا پیرزنی را از خیابان رد کنید، بدون اینکه خدا این را گفته باشد، هرکسی آن را ببیند تحسین می‌کند. چون کار انسان‌دوستانه‌ای انجام داده‌اید.

برعکس اگر همان پیرزن یا پیرمرد ضعیف را که می‌خواهد از خیابان رد شود شما یک‌دفعه با ماشین یا وسیله خودتان بترسانید یا او را شوکه کنید و به هر طریق دیگری آزارشان دهید مردم شما را مذمت می‌کنند کار ضدبشری انجام دادید. اینکه چرا این پیرزن یا پیرمرد ناتوان را مورد آزار قرار دادید. پس عقل خودش تشخیص می‌دهد.

پوشش، حیا و عفت را فطرت انسان می‌پذیرد، اینکه ما پوشیده باشیم و خوب هم پوشیده باشیم. بعضی پوشش به ظاهر اسلامی دارند، چادر، مقنعه یا روسری است و حدود شرعی را کاملا پوشانده ولی نوع پوشش، رنگ پوشش، یا آرایشش به شکلی است که در زیر همان چادر جامعه را تحریک می‌کند. فرد دیگری یک مانتو و مقنعه ساده پوشیده ولی انقدر باوقار و بامتانت در جامعه حرکت می‌کند که شاید بهتر از آن چادری اثر بگذارد. همه پوشش‌های ما «لباس شهرت» شده، لباس‌های رنگارنگ و مهیج شده.

گاه به شوخی به بعضی از دوستان می‌گویم خوانندگان خارجی سالانه یک جشنواره‌ای دارند، یک بار فلان خواننده وقتی کار هنری داشته باشد نهایت دقت خود را روی پوشش و آرایش خودش می‌گذارد به آنجا می‌آید و جایزه خود را می‌گیرد و می‌رود. ولی در خیابان‌های کشور هر روز از این جشنواره‌ها می‌بینیم. یعنی همان‌طور که ملاحظه می‌کنید صد جنیفر می‌بینید، صد تیلور سوئیفت و… که همه در خیابان مانور می‌دهند و حرکت می‌کنند. واقعا اینجا چه خبر است؟ او که خودش در آنجاست به این شکل بیرون نمی‌آید، اینجا چه خبر است که ما همه باید هر روز انقدر بزک‌کرده و آرایش‌کرده بیرون بیاییم؟

جدای از همه اینها یک بحث ساختار اجتماعی مطرح است. به عنوان مثال در هند وقتی یک گاو از خیابان رد می‌شود همه ماشین‌ها می‌ایستند. چرا؟ چون گاو برای آنها مقدس است. گاو باید رد شود، بعداً ماشین‌ها عبور کنند. این را پذیرفتند که گاو مورد احترام و پرستش آنهاست. در کشور ما هم باید بپذیریم که بالاخره این حجاب جزئی از مسائل دین و مذهبی ماست. احترام بگذاریم. حالا اگر کسی نمی‌خواهد در خانه خودش رعایت کند، عقیده‌ای به محرم و نامحرم ندارد، اصلاً اعتقادی به دین اسلام ندارد. ولی وقتی در جامعه ظاهر می‌شود، باید هنجار اجتماعی را رعایت کند. بحث اجبار و عدم اجبار نیست، کسی در خلوت خودش هرکاری کند کسی یقه‌اش را نمی‌گیرد که تو چرا این کار را کردی.

نتوانستیم از ابتدا یک الگوی مناسب را برای حجاب ارائه دهیم/ چشم و دل‌مان روشن است که در گام دوم انقلاب بسیاری از این مسائل حل شود

*نحوه برخورد حاکمیت را با حجاب چطور می‌بینید؟ به نظر شما روشی که انتخاب شده برای اینکه بخواهند مردم را به حجاب ترغیب کنند خوب است؟ این مدت هم می‌بینیم که سروصدای زیادی دارند.

خدا در قرآن به پیامبر می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» ای پیغمبر! خدا به تو یک لطفی و یک رحمتی کرد، تو نرم‌خو شدی. اگر غلیظ، خشک و خشن بودی مردم از اطراف تو پراکنده می‌شدند. این صریح آیه قرآن است. خدا با پیغمبرش حرف می‌زند. یعنی مسئول جمهوری اسلامی! ای کسی که در جمهوری اسلامی کار در دست داری، این آیه قرآن را سرلوحه کار خود قرار بده.

در یک جلسه‌ای در بحث ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بود، آقایی صحبتی کرد که فصل تابستان شروع شده و ما شاهد ناهنجاری‌های حجاب خواهیم بود، آمادگی کامل داریم که با همکاری فلان و… بگیریم و ببندیم و چنین و چنان کنیم… من گفتم در اینجا وقت می‌خواهم تا مطلبی را بگویم. گفتم مطلبی که فرمودید بسیار خوب است ولی شما فقط درخصوص نهی‌ازمنکر صحبت کردید. در مورد امربه‌معروف چه گفتید؟ در صورتی‌که در قرآن هرجا بحث امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر آمده، اول امربه‌معروف و بعد نهی‌ازمنکر است. «یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَر». کسانی که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنند. شما در ابتدا باید معروف را در جامعه ترویج کنید و به مردم بشناسانید.

فرض کنید می‌خواهید یک کودک را از شیر بگیرید، کودک جز شیر هیچ غذایی را نمی‌شناسد. باید یک غذای جایگزین برایش بیاوری، چند روز بدهی، مزه‌مزه کند و خوشش بیاید، بفهمد که این از آن بهتر است و آن را رها کند. در مورد بی‌حجابی هم متاسفانه به همین شکل است. ما نتوانستیم از ابتدا یک الگوی مناسب را برای حجاب ارائه دهیم. یا تبلیغات ما کم بود یا تبلیغات مخالفان بیشتر بود و وضعیت به این شکل شده. مثلاً شما باید یک جایگزین خوب برای مانتوهای جلوباز بگذارید، برای احساسی که آن خانم از لذت پوشیدن لباس‌های رنگی می‌برد بگذارید، بعد اینها را از دستشان بگیرید.

یکسری موارد هم به مسائل اقتصادی و حمایت از تولید برمی‌گردد. بسیاری می‌گویند اگر کسی بخواهد یک چادر مشکی بخرد باید ۵۰۰ هزار تا یک میلیون تومان هزینه چادر کند. ولی یک مانتوی جلوباز در میدان هفت‌تیر شاید با ۸۰ هزارتومان بتوانید بخرید. چرا باید یک لباسی که ترویج منکر باشد خیلی ارزان و آسان با تنوع رنگ و مدل‌های مختلف در اختیار مردم باشد، ولی کسی که می‌خواهد محجبه و چادری باشد، نتواند یک چادر مناسب با قیمت ارزان برای خودش تهیه کند. مسائل زیادی است که باید کار شود، کار کارشناسی هم شود. ما امیدواریم و چشم و دل‌مان هم روشن است که در گام دوم انقلاب که حضرت آقا هم در بیانیه‌ای که صادر کردند و خطاب اول‌شان به جوانان بود و اخیرا هم فرمودند: انشاءلله ۴۰ ساله دوم از ۴۰ سال اول بهتر خواهد شد، خیلی از این مشکلات حل شود. ۴۰ سال اول شاید مرحله آزمون و خطا بود، ما درگیر با خیلی از مشکلات سخت مثل دفاع مقدس و سازندگی بودیم، ولی در این ۴۰ سال دوم از خیلی از این دغدغه‌ها رد شدیم. می‌توانیم تمرکز بگذاریم و خیلی از این مشکلات را شاید در زمان کوتاه بتوانیم حل کنیم. منتها یک همفکری و همدلی و حمایت خوب می‌خواهد.

* درخصوص حضور زنان در ورزشگاه‌ها که در این مدت هم صحبت‌های زیادی مطرح شد نظر شما چیست؟

قبلا اشاره‌هایی کردیم، جنجالی هم شد. از همان مطالبی هم بود که سوءبرداشت شد… من خودم ورزش را دوست دارم. در سال ۷۶، ۱۵ ساله بودم و اولین‌بار پایم را در یک کفش کردم و انقدر به پدرم اصرار کردم که باید دربی استقلال و پرسپولیس شرکت کنیم. ۲۰ تیر خداحافظی فرشاد پیوس بود.

لیگ و فوتبال ما حرفه‌ای شده ولی در بحث فرهنگی هیچ فرقی نکرده است/ بحث برجام و موشکی تمام شد دشمن گفت کجا دست بگذارم که اذیت شوند بحث حضور زنان در ورزشگاه را پیش کشیدند

*استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟

الان آبی‌اناری و سرخابی شدیم و دیگر فرقی نمی‌کند. الان خیلی‌ها می‌گویند چون عبایت آبی است حتماً استقلالی هستی! ولی واقعا فرقی ندارد، فوتبال خوب هرجا باشد جالب است. اولین‌بار من در سال ۷۶ در سن ۱۵ سالگی به ورزشگاه رفتم. جمعیت زیاد…

این‌طرف ورزشگاه یکی شعار می‌داد، طرف دیگر یک شعار دیگر می‌دادند و می‌گفتند: «روبه‌رو آماده باش!» اینها هم شعارها را جواب می‌دادند… شعارهای عجیب‌وغریبی، الفاظ خیلی رکیک و زشتی… تا چند سال به ورزشگاه می‌رفتم تا اینکه وارد حوزه شدم و بعد متاهل شدم و انقدر مسائل زندگی پیش آمد و مثل قبل به ورزشگاه نمی‌رفتم. سالی یک بار اگر وقت خلوت داشتم یک بازی را می‌رفتم.

گذشت و گذشت تا چند وقت پیش فروردین امسال یک بازی را به همراه یکی از دوستان رفتیم. در تونل استادیوم که وارد شدیم دیدم بوی عجیب‌وغریبی می‌آید. گفتم: «بوی قلیان می‌آید». گفت: «نه. این سیگار فلان برند است». کمی جلوتر رفتیم نشستیم روی سکوها دیدیم این بوها عوض شد تا اینکه وقت نماز شد، هنوز بازی شروع نشده بود. من وضو گرفتم وقتی می‌خواستم در قسمت نمازخانه نماز بخوانم، دیدم چند جوان در تونل هستند و چیزی استعمال می‌کنند که سیگار نیست. مواد مخدری بود که راحت در دسترس است.

دیدم محیط ورزشگاه واقعا فرق نکرده. یعنی لیگ حرفه‌ای شده، فوتبال حرفه‌ای شده، قراردادها میلیاردی شده ولی از نظر فرهنگی هیچ فرقی نکرده. امکانات همان بود، فقط صندلی‌های پلاستیکی زدند، استادیوم همان استادیوم است، شعارها همان شعارهاست، جو همان جو است. اینها نشان‌ می‌دهد که خبر خوبی از استادیوم نمی‌آید. جو مناسب نیست که من پسر ۱۰، ۱۲ ساله خودم را به استادیوم ببرم چه برسد بخواهم یک خانمی از نوامیس خود، خواهرم، مادرم و همسر را به استادیوم ببرم که فوتبال تماشا کند. جو واقعاً مناسب نیست. از یک طرفی یک توجیه و استدلال این است که اگر خانم‌ها به استادیوم بیایند، شاید آقایان حیا کنند، به احترام نوامیس خودشان که در ورزشگاه هستند، این الفاظ را نگویند. این یک استدلال است ولی نمی‌دانیم واقعاً چقدر جوابگو باشد.

مساله سوم این است که بحث ورود زنان به ورزشگاه الان بحث حقوق بشری شده است. در دی یا آذرماه سال گذشته در یکی از خطبه‌هایم گفتم زمینه حضور بانوان در ورزشگاه فراهم شود. برخی گفتند: تو گفتی زنان به ورزشگاه بروند، در صورتی‌که من گفتم: «زمینه فراهم شود». شاید فراهم‌کردن زمینه ۱۰ یا ۲۰ سال طول بکشد. آن هم چگونه؟

در حال‌ حاضر این همه ورزش بانوان داریم، فوتبال بانوان، فوتسال، والیبال، بسکتبال و… در رشته‌های زیادی زنان فعالیت دارند مدال هم می‌آورند. در چند ورزش بانوان توانستیم همان خانم‌ها را ببریم و خانم‌ها را تشویق کنند؟ اکثر تیم‌های مشهور تیم بانوان هم دارند. مثلا اگر فوتسال بانوان استقلال و پرسپولیس باشد، آیا می‌توانیم ۱۲ هزار نفر را به استادیوم سرپوشیده آزادی ببریم؟ ۱۲ هزار خانم بروند فوتسال استقلال و پرسپولیس را تماشا کنند. اگر توانستیم در گام اول برای حضور در ورزش بانوان تماشاچی خانم جذب کنیم، بعد به استادیوم‌ها یک سکوی جداگانه، ورودی- خروجی جداگانه، موقع رفت‌وآمد با آقایان برخورد نداشته باشند، اذیت نشوند، درگیر نشوند، ایجاد کنیم بعداً در این مورد صحبت کنیم که بروند یا نروند. ولی بحث من این بود! گفتم یک زمانی بحث برجام و هسته‌ای تمام می‌شود، بحث دفاع و موشکی تمام می‌شود، همه بحث‌های ما تمام می‌شود، دشمن می‌گردد ببیند کجا انگشت بگذارند که آزار دهد! گفتند روی ورود زنان به ورزشگاه… که گذاشتند و در ۲۴ تیر گفتند فوتبال ایران تعلیق!

البته بعد تعلیق را برداشتند. دوباره شرط گذاشتند که باید در بازی‌های ملی بانوان حضور پیدا کنند تا اجازه دهیم بازی ملی داشته باشید. اینجا یا ما باید به طور کامل فوتبال را جمع کنیم و کنار بگذاریم که نمی‌شود یا باید برای این مساله یک راه‌حلی پیدا کنیم. نظر شرعی مراجع کاملا محترم است، نظر شرعی مراجع باید رعایت شود. زیرساخت ‌هم باید ایجاد شود. تصمیم دست آقایان است.

احساس کردم این در آینده برای ما مشکل‌ساز می‌شود. گفتم قبل از اینکه فیفا بخواهد انگشت بگذارد و این را مساله کند، خودمان در داخل حل کنیم. بهانه دست دشمن ندهیم و زمینه را فراهم کنیم. تصمیم با دیگران است. من نه وزرات ورزش و جوانان هستم نه مشتری دارم که بخواهم فتوا دهم، نه تصمیم‌گیرنده و مجری کاری هستم. به همین اندازه که من یک دغدغه فرهنگی-ورزشی کشورم را توانستم شناسایی کنم و انتقال دهم [کافی است] حالا تصمیم‌گیری با کسانی است که متولی امر هستند.

*برنامه «۹۰» را می‌دیدید؟

آن زمانی که سرم خلوت‌تر بود معمولاً به طور مستمر می‌دیدم.

*نظرتان درباره رفتن آقای فردوسی‌پور چیست؟

بالاخره هر آمدنی یک رفتنی دارد. کما اینکه ما هم می‌آییم و می‌رویم.

* موضع خاصی ندارید؟

نه.

* این برنامه را خیلی نمی‌دیدید؟

اتفاقاً می‌دیدم. آقای فردوسی‌پور یک تحولی در بحث فوتبال ایجاد کرد. همین که فوتبال ما شفاف شد، به شهرستان‌ها آمد، بحث ورزشگاه شهرستان‌ها، بحث فوتبال و پیشکسوت‌ها را ایجاد کرد، خیلی خوب بود. حالا یقیناً هم موافق و هم مخالف داشته و هم در کارش نکته مثبت و منفی داشته است. انسان است بدون نقص نیست. ایشان هم آپشن‌های خیلی خوب یا بد داشته و نمی‌توانیم قضاوت کنیم. در مقام قضاوت هم نیستیم. هر آمدنی یک رفتنی دارد. هر کجا هست خدا موفقش کند و انشاءالله برای ورزش کشورمان موثر باشد.

مهم‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید ما غفلت مسئولان از مردم است

*به عنوان آخرین سوال، جدی‌ترین تهدید مردم ایران و کشور و نظام را در چه می‌بینید؟

برخی گفتند ترامپ آمد جنگ می‌شود و خلاص می‌شویم. خدا ترامپ را فرستاده که ما را از گرانی‌ها نجات دهد. تهدیدهای خارجی هیچ‌کدامشان هیچ‌وقت تاثیری نداشته به خصوص تهدید نظامی که اصلاً. هیچ گزینه نظامی نمی‌تواند برای ما تهدید محسوب شود چون یکی بزنند راحت ده تا می‌خورند. در چند سال اخیر هم نشان دادیم. هروقت زدند بلافاصله محکم‌تر و شدیدتر سیلی خوردند. مهم‌ترین تهدید، بدترین و خطرناک‌ترین و شاید حساس‌ترین تهدید که بتواند مردم و کشور و انقلاب، نظام و همه‌چیز ما را مورد خطر قرار دهد، غفلت مسئولان از مردم است. یعنی هروقت مسئولان از مردم غافل شدند یادشان رفت خودشان یک روز از همین مردم بودند.

خدا شهید رجایی را رحمت کند. می‌گویند ایشان در جلسه هیات دولت یا در همان ساختمان دولت، موقع غذاخوردن قاشق و چنگالش را به‌هم می‌زد- من این را شنیدم- گفتند: «چرا این کار را می‌کنی؟ شما رئیس‌جمهور هستید، این حرکت زشت است». گفت: «من این کار را می‌کنم که یادم بماند منِ رجایی کسی بودم که کنار خیابان دست‌فروشی می‌کردم، ظرف و ظروف آشپزخانه دستفروشی می‌کردم و می‌فروختم. این را می‌زنم که یادم باشد».

در داستان‌های تاریخی هم داریم کسی از چوپانی به پادشاهی رسید، یک پوستینی داشت که همیشه آن را می‌پوشید. گفتند: «چرا این را همیشه می‌پوشی؟» گفت: «برای اینکه یادم نرود روزی من یک چوپانی بودم حالا به مقام پادشاهی رسیدم».

 اگر مسئولان ما از مردم غافل شوند، این بزرگ‌ترین ضربه است. یعنی مردم ما به جای اینکه به مسئول خودشان اعتماد داشته باشند، به جای اینکه به علمای خودشان اعتماد داشته باشند، به جای اینکه به رسانه خودشان اعتماد داشته باشند، به کسی دیگر اعتماد کنند.

فرض کنید یک فرزندی در خانواده درددل خود را به جای اینکه به پدرومادرش بگوید به غریبه بگوید. این بدترین تهدید است. در این صورت این فرزند از دست رفته است. وقتی فرزندی پدرومادر خود را امین خودش نداند یا زن‌وشوهری همدیگر را امین هم ندانند و اعتماد از دست برود، بدترین ضربه به آن خانواده است. جامعه یک خانواده بزرگ است. برای کشور ما که در آستانه رشد و پیشرفت قوی‌تری هم هستیم، بدترین تهدید همین است.

اگر مسئولان از مردم غافل شدند، درد مردم یادشان رفت، یادشان رفت خودشان از کجا آمدند، حالا که به جای بالا رسیدند یادشان برود، از نشستن در کنار مردم و همراهی با مردم ابا کنند [بدترین تهدید است]. در تعالیم دینی هم داریم، شخصی با لباس خاک‌آلود وارد مجلس پیامبر شد. بعد یکی از بزرگان قریش که آن موقع بود، خودش را کنار کشید و لباس‌هایش را تکان داد که مبادا خاکی شود. پیامبر به او عتاب کرد و آیه نازل شد: «عَبَس‌َ وَ تَوَلّی‌». از آن شخص رویگردان شد. اگر اینطوری شد، اگر مسئولان خودشان را کنار کشیدند و مردم را طرد کردند، آن‌موقع باید منتظر این باشیم و بدانیم یک جایی کار خراب می‌شود.

انشاءالله که اینطور نمی‌شود. مسئولان به‌خصوص نسل جدید مسئولان که سر کار می‌آیند، نسل دوم انقلاب که در گام دوم بیایند و مسئولیت‌ها را بگیرند انشاءلله دردکشیده و متوجه درد مردم باشند.

*ممنون که زمان گذشتید. با تشکر از بینندگان عزیز که ما را همراهی کردید. تا برنامه بعد خدانگهدار.

خدانگهدار.

Share