یادداشت / رضا سیف پور

برای آینده فرزندمان چه کنیم؟

یک پدر و مادر باهوش و البته آموزش دیده سعی می‌کند به مدد مشاورین توانمند، ابتدا تصویری واقعگرایانه از آینده برای خود و فرزندانش ترسیم نماید و سپس با درک درست از نیازهای شغلی و مهارت‌های لازم برای آن عصر و با شناختی درست از توانمندی‌ها و استعداد فرزند خود به آموزش و پرورش درست او همت گمارد

  • رضا سیف پور / مدرس سوادمالی و فنون مذاکره:

یکی از سؤالات مهمی که این روزها ذهن هر خانواده‌ای را به خود مشغول کرده است این است که «آینده فرزندانمان چه می‌شود؟» این موضوع، بخصوص با مشاهده وضعیت فعلی اشتغال و نابسامانی‌های اقتصادی تشدید می‌شود. جالب اینکه این سؤال بسیار مهم را به راحتی می‌توانیم ذیل مفهوم سواد مالی بررسی و تحلیل نماییم. در واقع هدف اصلی علم «سواد مالی» تأمین آینده‌ای مناسب برای خود و خانواده است و چه چیزی برای آینده مهم‌تر از اشتغال فرزندان؟ نتیجه پژوهشی با محوریت سنجش سواد مالی ساکنین گیلان و عوامل مؤثر برآن که به تازگی به سرپرستی اینجانب انجام شده نشان می‌دهد که حدود ۴۶ درصد از خانواده‌های گیلانی هنوز برنامه مشخصی برای آینده فرزندان خود ندارند و مابقی هم بیش از هرچیزی به فکر کار بیشتر و پس انداز یا خرید ملک و زمین با هدف انتقال آن به فرزندان خود هستند تا اموری دیگر، اما آیا این می‌تواند نوید دهنده آینده‌ای روشن برای فرزندانمان باشد؟ بی گمان خیر. پس چه باید کرد؟

در اینجا می‌خواهم ذهن شما را به سال‌های پیش ببرم. خیلی سال پیش. آن موقع که هنوز در کاب های درسی ما حکایت‌های جذاب و آموزنده بسیاری بود. می‌خواهم ذهن شما را به سمت یک حکایت قدیمی سوق دهم. حکایت وزیر دانا و پادشاه مغرور!. پادشاهی که برای فرزند خود تنها ملک و دارایی برجای گذاشت و وزیری که در هنر آموزی فرزند خود کوشید و به جای ثروت انبوه، به او فن و هنر آموخت. حتماً یادتان هست که در حکایت‌ها آمده دوران سلطنت آن پادشاه هم بالاخره به سر آمد و شاهزاده قصه ما، چون به غیر از خرج کردن مهارت دیگری نیاموخته بود، پس از اندک زمانی تمام سرمایه را به هدر داد و فرزند وزیر که در آن ایام به مدد درایت و دور اندیشی پدر مهارت‌ها و هنرهایی مفید آموخته بود توانست با سعی و کوشش، هر روز بر دارایی و ثروت خود بیافزاید و ایام خوشی را برای خود رقم زند. بی گمان این یک داستان همچون همه داستان‌های عالم از زبانی تمثیلی برخوردار است و قرار است تا با بیان این تمثیل‌ها ما را به اصل ماجرا نزدیک کند. اصل ماجرا هم این است که بهترین هدیه هر پدر و مادری برای آینده فرزندان آموزش درست و مهارت افزایی است. تاکید می‌کنم؛ «آموزش درست و مهارت افزایی».

یک پدر و مادر باهوش و البته آموزش دیده سعی می‌کند به مدد مشاورین توانمند، ابتدا تصویری واقعگرایانه از آینده برای خود و فرزندانش ترسیم نماید و سپس با درک درست از نیازهای شغلی و مهارت‌های لازم برای آن عصر و با شناختی درست از توانمندی‌ها و استعداد فرزند خود به آموزش و پرورش درست او همت گمارد و تلاش کند تا در کنار بحث رایج مدرک تحصیلی، برای مهارت افزایی و آموزش تخصصی فرزند خود براساس نیازهای آینده از هم اکنون برنامه ریزی نماید. حال سؤال من این است؛ شما برای آینده فرزند خود چه کار کرده‌اید؟ اساساً چقدر با آینده و نیازهای شغلی حداقل ده الی پانزده سال آینده کشور ما آشنا هستید؟ آیا می دانید در دو دهه آتی چه مشاغلی به احتمال قوی از بین می‌روند و چه مشاغل جدیدی وارد بازار کار می‌شوند؟ اساساً چقدر با مفاهیم جدید سواد و مهارت‌های فردی در عصر حاضر، فارغ از مدرک تحصیلی و سیستم آموزش رسمی آشنایی دارید؟ گمان می‌کنم پاسخ این سؤالات چندان امیدوارکننده نیست. اگر اینطور است هم اکنون خود شما باید به آموزش یک سری از مفاهیم مرتبط با سواد مالی که به تأمین آینده خود و خانواده‌تان مربوط می‌شود بپردازید و سپس هرچه سریعتر با مشورت افراد کاربلد برای آینده روشن فرزندان عزیزتان برنامه ریزی نمایید.

ارتباط با نویسنده: ۰۹۱۱۱۳۸۱۷۰۲

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share