یادداشت/ سجاد ستوده

رسول مولتان؛ روایت هجرت و زندگی مجاهدانه و فرهنگی شهید رحیمی

کتاب رسول مولتان، روایت هجرت و زندگی مجاهدانه و فرهنگی شهید رحیمی در دوران پیش و ابتدای انقلاب در ایران و سپس حضور ۸ ساله در هندوستان، سفرهای کوتاه به افریقا و افغانستان، حضور نزدیک به دو ساله در پاکستان و نهایت، شهادت مظلومانه او از زبان همسرش است.

سجاد ستوده:

ساعاتی از آخرین روز سال ۹۷ و اولین روز از سال ۹۸ را مهمان روایت مریم قاسمی زهد، از زندگی مشترک ۱۸ ساله اش با شهید سیدمحمدعلی رحیمی بودم که سوره مهر آن را به قلم زینب عرفانیان منتشر کرده است.

کتاب، روایت هجرت و زندگی مجاهدانه و فرهنگی شهید رحیمی در دوران پیش و ابتدای انقلاب در ایران و سپس حضور ۸ ساله در هندوستان، سفرهای کوتاه به افریقا و افغانستان، حضور نزدیک به دو ساله در پاکستان و نهایت، شهادت مظلومانه او از زبان همسرش است.

فصل های ابتدایی کتاب به شدت خسته کننده بوده و اگر تاکید چند تن از دوستان نبود، شاید آن را نیمه کاره رها می کردم؛ خستگی ای که تجربه اش را در مربع های قرمز که حاصل قلم نویسنده همین کتاب بوده نیز داشته ام. توصیفات فراوان و اکثراً بی دلیل که ثمره‌ ای جز خسته کردن مخاطب و گاه حتی عصبانی کردنش ندارد.

اما بی شک اوج کتاب، چه از نظر نوع روایت و نیز از منظر شیوه نگارش، به فصل روایت شهادت شهید رحیمی باز می گردد. هر آن میزان که فصلهای ابتدایی خواننده را خسته می‌کند، این فصل، مخاطب را آنچنان با خود همراه کرده و به دنبال خود می کشاند که همه کاستی های فصول پیش را می پوشاند؛ انگار فصل ششم است که جور کمبودهای همه فصل ها را بر دوش می کشد و در نهایت، مخاطب را با لذتی شیرین از خواندن رسول مولتان در تنهایی تفکرش رها میکند.

تنهایی ای که گاه، پا به پای همسر شهید، پس از شهادت شهید رحیمی، پابرهنه، مداوم از خانه به اتاق کار علی می آیی و دوباره باز می گردی و در این میان، حتی حواست نیست که خونش به کف پایت چسبیده و دیرتر در ایران، پس از تشییع و تدفینش، متوجه آن میشوی.

زندگی مظلومانه شهید سیدمحمدعلی رحیمی روایت مجاهدانه انسان بزرگی است که در اوج سالهای حکومت لیبرالها و تکنوکراتهای تا دیروز انقلابی در ایران، در میان تهدیدهای خارجی و تهمت ها و ظلم های داخلی ها، بی توجه به کیسه اندوزی های انقلابی های دیروزی و مدیران و وزرا و مسئولین امروزی -در اواسط دهه ۷۰ و در دوران دولت هاشمی رفسنجانی و صدارت کارگزارانی ها- به انجام درست و مخلصانه تکلیفی می اندیشد که انگاری از ژرفنای تاریخ -همپای ابوذر- بر دوشش نهاده شده است.

اهمیت رسول مولتان جایی فراتر از آن چیزی است که تاکنون دیده شده و گاه توسط برخی ها بازگو شده است؛ آنچه که به نظرم رسول مولتان را نه در شمار کتب خاطره، که در فهرست کتاب های استراتژیک قرار می‌دهد، روایتی صمیمانه از نوعی سبک زندگی مومنانه است که این روزها جامعه انقلابی ها به شدت از آن فاصله گرفته اند؛ سبک زندگی ای که حتی در میان مدعیان سبک زندگی دینی، کمتر طالبی دارد.

این روزها که انقلابی ها نیز بدشان نمی‌آید لاکچری نمایی کنند و فزونی داشته های مادی و فریاد زدنش در صفحات مجازی را نیز آنقدرها مذموم نمی دانند، آنچه در قالب برگهای رسول مولتان، از زندگی مریم و علی میتوان دید، دقیقا گمشده خیلی از همین انقلابی هاست؛ گم شده ای که اگر به زودی یافت نشود، شاید برخی از گره‌های فراوان ارتباطی و رفتاری این جماعت با توده مردم گشوده نشود.

از زندگی شهید رحیمی مستند ۵۲ دقیقه ای با عنوان “ابوذرها نمی میرند” نیز ساخته شده که دیشب آن را نیز دیدم. مستند به نوعی تکرار بسیاری از خاطرات کتاب است اما اطلاعات خوبی در کنار کتاب در اختیار می‌گذارد؛ به روایتی دیگر، آن را کامل می‌کند. پیشنهاد می کنم که اول کتاب را بخوانید و بعد این مستند را نیز ببینید.

خلاصه آنکه به نظرم شهادت رحیمی بیش از آنکه مزد مجاهدت‌های مظلومانه اش در غربت بوده باشد، پاسخی برای اتهامات فراوانی بود که یقه سفید های خودی، همچون نیشتر بر جانش نشانده بودند.

جمله آخر هم اینکه: برای خواندن رسول مولتان حتما فرصتی فراهم کنید.

Share