سندروم "خود درجه يك پندارى"

افشاگرى رضا رسولى از “معامله” بر سر انتخاب هیات رییسه شورا و شهردار رشت

چهارشنبه شب می‌بینى به “دوستِ قدیمى ات” حرف هایى میزنند که قرار نبود بزنند، تو بیشتر تعجب میکنى ولى باز هم به “مردانگى” و “معرفت” شان اعتماد میکنى و تا ٣:٣٠ صبح در کنارشان میمانى و حتى حدس هم نمیزنى که نتیجه پنج سال وفادارى در دو دوره شورا به او، این باشد!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا عضو شورای شهر رشت در صفحه شخصی اینستاگرام خود پشت پرده توافقات بین اعضای شورا در ماجرای انتخاب هیات رئیسه و شهردار رشت را افشا کرد.

رضا رسولی عضو شورای شهر رشت در مطلبی تحت عنوان سندروم “خود درجه یک پندارى” مزمن نوشت:

در یک سال گذشته در ادبیات رفتارى برخى افراد با پدیده جدیدى مواجه شدم که بعید میدانم مشابه آن قبلا در هیچ جاى دنیا دیده و شنیده شده باشد.
اینکه برخى افراد، منافع خود را محور کائنات دانسته و همه چیز، اعم از انسان ها و موجودات درجات پایین تر! را ابزارى براى رسیدن به این منافع می‌پندارند. به نظر میرسد در دایره لغات این افراد، مفاهیم انتزاعى! مانند معرفت، مردانگى، شرافت، انسانیت، اعتماد و … نیز ارزش ویژه اى نداشته و در حد لقلقه زبان و در راستاى اعمال مدیریت بر رعایا! و موجودات لو-کلَس به کار گرفته میشود…
حضرات والا در بین خودشان همه درجه بندى دارند، مثلا درجات ١/٢۵، ١/۵ و ١/٧۵!اینها فقط هزینه می‌دهند و هر از گاهى یک “آب نبات” می‌گیرند…
یکى از مهارت هاى ویژه حضرات والا، سوء استفاده از کرامت و بزرگوارى و سوزاندن جوانانى است که به علت اشتراکات ایدئولوژیک در کنارشان قرار می‌گیرند!
اگر بخواهى به علت توهم اشتراک در اعتقادات اجتماعى و سیاسى در کنارشان قرار بگیرى، باید خیلى پسر خوبى باشى و قول بدهى هرچه حضرات والا تصمیم بگیرند، تابعیت کنى. بعد تازه درجه ات یک رقمى! میشود، و می‌توانى با آنها بنشینى. جلسات اول فقط “خیر مقدم” مى گویى! بعد چاى مى آورى و پذیرایى میکنى، بعد تازه میشوى “زینت المجالس”! میشوى یک راى “٣ ام” یا “۴ ام “ِ متحرک!!! ممکن است روزى ٢٠ ساعت به قول والاحضرات “در خانه فلانى بخورى و بخوابى!!!” و در جلسات شرکت کنى ولى “اصل مطلب” در جلسه یک ساعته ى ساعت ٢ ِ شبِ سه شنبه، بدون حضور و اطلاع تو “بسته” مى شود. وقتى میفهمى که “راى” تو بدون اینکه خودت بدانى، به عنوان سمنِ معامله با یک عضوِ کاندیداى شهردارى با ریاست “تاخت” زده میشود، و معترض میشوى، “خر” ت مى کنند و “مى پیچانند” ت. و تو به خاطر ریشِ سفید و سوابق دهان پر کن والاحضرات حرفشان را قبول میکنى.
بعد در جلسات هى به حرکات و حرف هاى افراد شک میکنى، حتى چهارشنبه ظهر می‌بینى با یک جمله “آقایان نکنید این کار را”! دو نفر غش می‌کنند و عصبانى می‌شوند و تو مثل آدم هاى خوش باور بعد از جلسه مى ایستى تا دلداریشان بدهى چون فکر میکردى “برادر” ت هستند و سرِ سوزنى معرفت در وجودشان هست…
چهارشنبه غروب وقتى می‌بینى یکى از والاحضرات با همان کاندیدِ خاص، جلسه اى در خفا برگزار میکند و “کلِ مدیریت شهرى” را “معامله” مى کند، تو باز هم مثل ساده لوح ها! در جلسه مى نشینى و تازه “ماموریت” هم میگیرى!!!!!

چهارشنبه شب می‌بینى به “دوستِ قدیمى ات” حرف هایى میزنند که قرار نبود بزنند، تو بیشتر تعجب میکنى ولى باز هم به “مردانگى” و “معرفت” شان اعتماد میکنى و تا ٣:٣٠ صبح در کنارشان میمانى و حتى حدس هم نمیزنى که نتیجه پنج سال وفادارى در دو دوره شورا به او، این باشد!
اما وقتى پنجشنبه صبح از خواب بیدار میشوى، “از هجوم حقیقت به خاک مى افتى…”
میبینى جلسه اى غیر علنى تنظیم شده با دو دستور انتخاب هیات رییسه و شهردار رشت!!! “معنى و مفهوم” ِ آن این است که حضرات والا تو و دو نفر دیگر را “دایورت” کرده و “کل مدیریت شهرى” را معامله کرده اند، با “مشاعات”… شش جلسه مخفیانه با کاندیداىِ خاص و تمام! “ایشان” رئیس شوند و “اوشان” شهردار…
تازه متوجه میشوى تمام آن ژست هاى روشنفکرانه و حرف هاى قشنگ، “کشک” بوده است. تازه همه چیز سرت هوار میشود که این رفتار با کجاى آرمانهاى مترقى اصلاح طلبى و توسعه گرایى انطباق دارد؟!
بعد وقتى همه چیز را میفهمى و طبق وظیفه ذاتیت و با همت و شرافت همان “دوست قدیمى” و همان “کاندیدِ خاص”، و براى حفظ منافع عمومى، “زیرِ میز میزنى”، تازه “فرار به جلو” شروع میشود… در جمع خبرنگاران، “مهربانىِ ذاتیت” را به سخره میگیرند، در صحن علنى میشوى “بد عهد”!!! میشوى “کثیف!!!” در “الهى” مثل میدانِ تره بار معرکه می‌گیرند و گربه می‌رقصانند. عکست را در “اینستا” شان قیچى میکنند، همانطور که در اردیبهشت ٩۶ با استفاده از همه ظرفیت هاشان کردند… “آدم هاى درجه یک”اند دیگر، همه چیز و همه کس بازیچه ى منافع آنهاست!!! حتى اگر بخواهند، کلمات را هم به بازى میگیرند و معنایشان را هم واژگون مى سازند..

Share