مجید انصاری:

رابطه اصلاح‌طلبان با رهبری عملا قطع است | هماهنگی لازم بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد

عضو مجمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت گفت: به‌نظر می‎رسد هماهنگی لازم بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد. به همین سبب امروز یک مطالبه جدی در سطح نخبگان و حتی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفته که تغییر تیم اقتصادی را طلب می‎کند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا حجت الاسلام مجید انصاری عضو مجمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت و معاون حقوقی رئیس جمهور در دولت یازدهم در مصاحبه با روزنامه ایران شرکت کرده است.

بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

*هر علامتی که نشان‏دهنده نوعی یأس و ناامیدی در جامعه باشد، زنگ خطر است و این زنگ خطر را مسئولان باید بشنوند. ما با مشکلاتی در کشور مواجه هستیم که باید هرچه سریعتر جبران شود. بعد از انتخابات، منتخب مردم باید این امکان را داشته باشد که به وعده خود عمل کند. دستگاه‎های نظام و همه قوای کشور، احزاب و گروه‎ها و نهادهای درون حاکمیت باید به انتخاب مردم احترام بگذارند و به رئیس جمهوری کمک کنند که بتواند به وعده‎های خود عمل کند. اما با کمال تأسف می‎بینیم که اینگونه نیست. برخی از نهادها و اشخاص و جریانات هنوز هم در حال و هوای انتخابات هستند. گویی که مردم اصلاً انتخابی نکرده‌اند.

*با وجود اینکه مقام رهبری بارها گفته‎اند که نباید مدیریت دوگانه‌ای که در حال القا است حاکم شود اما باید اذعان کنیم که برخی از نهادها و مراکز قدرت از جمله سازمان رسانه‎ای رسمی کشور این مدیریت دوگانه را همواره القا و تشدید کرد‌ه‌اند. دولت بدون رسانه در دنیای امروز نمی‎تواند به وظایف خود عمل کند. تنها کشوری که دولت و قوه‎ مجریه آن رسانه مستقیم شامل رادیو و تلویزیون برای گفت‌و‌گوی مناسب ندارد، ایران است. رسانه ملی خود تشخیص می‎دهد که کجای حرف رئیس جمهوری را پخش کند، کدام اقدامات دولت را ارائه کند و چگونه آن را نقد یا سانسور کند.
* وقتی حرف می‎زنیم از ما می‎پرسند که شما تا کی می‏‌خواهید از گذشته صحبت کنید. اما مگر می‎شود تخریب‌هایی که در اقتصاد ملی در طول دولت‎های نهم و دهم صورت گرفت و هزینه‎های سنگینی برای اداره کشور به بارآورده را نادیده بگیریم؟ بخش عمده‎ای از تحریم‌‏ها ناشی از اقدامات گذشتگان بود که همه انرژی دولت یازدهم صرف رفع آن و بحث برجام شد. گرچه امروز برخی می‎گویند برجام چه ثمری برای کشور داشت. حداقل ثمرش این بوده که ۴ سال وضع فعلی را به تأخیر انداخته بود. وضعیتی که امروز ترامپ برای ایران به وجود آورده را باید در همان سال ۹۲ تجربه می‎کردیم.

*به‌نظر می‎رسد هماهنگی لازم بین تیم اقتصادی دولت وجود ندارد. به همین سبب امروز یک مطالبه جدی در سطح نخبگان و حتی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفته که تغییر تیم اقتصادی را طلب می‎کند. البته ممکن است که برخی از این فشار ناشی از تبلیغات باشد اما واقعیت دارد. وزارت خزانه‌داری امریکا به اتاق جنگ علیه اقتصاد ایران تبدیل شده و طبیعی است در مواجهه و مقابله با جنگ اقتصادی تیمی جسور، دانا، هماهنگ و فداکار لازم است تا در این میدان بتواند بموقع عمل کند. اگرچه برادران ما در تیم اقتصادی دولت از توانایی خوبی برخوردارند، اما می‎شود افراد توانمندتر و پرانرژی‌تر را در مقطع حساس کنونی انتخاب کرد. البته این نقیصه به‌طور جدی در دولت یازدهم هم وجود داشت.

*نقصانی که به چشم می‎خورد این بود که دولت انگار زبان دفاع از خود نداشت و در بخش اطلاع‌رسانی بسیار ضعیف عمل می‎کرد. ما شاهد بودیم رقبای دولت که برخی از آنها نهادهای رسمی حکومت هم هستند، ده‌ها سایت خبری داشتند و مستقیم و غیرمستقیم شبانه‎روز دولت را بمباران تبلیغاتی می‎کردند. صداوسیما هم به‌طور رسمی این کار را انجام می‌داد. حتی برخی از تریبون‎های نمازجمعه که تریبون رسمی وابسته به حاکمیت است، وظیفه خود می‎دانستند که نقد کنند و حتی برخی فراتر رفته و به تخریب دست بزنند. در چنین شرایطی دولت نیاز داشت که همه وزیران مدام با مردم حرف بزنند. اگر صداوسیما به‌طور جدی رسانه خود را در اختیار آنان قرار نمی‎داد، باید سایت تأسیس می‌کرد. باید با خبرنگاران و رسانه‎های همراه نشست خبری برگزار می‎کرد. نه اینکه وظیفه دفاع را صرفاً برعهده شخص رئیس جمهوری یا معاون اول او بگذارند.

*ضعف دیگری که گاهی به چشم می‎خورد ناهماهنگی در تصمیمات است. بعضاً دیده می‎شود آقای رئیس‎جمهور دستوری می‌‏دهند و وزارتخانه‌ای خلاف آن را اجرا می‌کند. مردم انتظار ندارند در موضوع واحد صداهای متفاوت بشنوند.

*به نظرم دولت در بعضی جاها بخصوص در اوایل دولت یازدهم بیش از حد نجابت به خرج داده است. من به‌عنوان کسی که از برخی مسائل گذشته مطلع بودم، می‌دانم که هزینه برخی اقدامات خودسرانه یا بلندپروازانه در عرصه جهانی و ناهماهنگی‎هایی که بعضاً در دخالت‎‎های بیجای برخی در سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی ما وجود داشت، چقدر به دولت آسیب رساند.دولتمردان از این وضعیت گلایه می‎کردند. وزیر امور خارجه از فلان دستگاه گلایه می‎کرد که با دخالتش موجب کندی کار او شده یا دستگاه بانکی و وزارت اقتصاد و گمرک، صنایع و نیرو و… از برخی اقدامات تخریبی و کارشکنی‌ها معترض بودند. اما وقتی به همین افراد می‎گفتیم با مردم حرف بزنید و آنها را محرم بدانید و مشکل خود را با آنها در میان بگذارید، قبول نمی‎کردند و می‎گفتند که ملاحظه نظام را بکنیم و باعث اختلاف‎افکنی نشویم. سرریز آن اتفاقات امروز این می‌شود که همه بگویند مقصر اصلی مشکلات، دولت است.

*می‌گویند آقا تنهاست و ایشان را با تنهایی علی (ع) مثال می‎زنند. این افتخار نیست که گفته شود رهبری در ایران تنهاست. چه کسی این را گفته؟ چرا به این موضوع دامن می‎زنند؟ رهبری همه اختیارات کشور را در دست دارد. سه قوه طبق اصل ۵۷ قانون اساسی زیر نظر ایشان است. معنای ناخواسته القای این موضوع این است که رهبری ضعیف است و تدبیر و اداره کشور درست نیست. ما ساختار قانون اساسی مناسبی داریم. اگر همه به درستی عمل کنند و رقابت‌های کودکانه حزبی و دستگاهی و گروهی را کنار بگذارند، حتماً مشکلات کشور برطرف می‌شود.

*دو گروه به مثابه دو لبه قیچی علیه جریان اصیل اصلاح‎طلبی و بزرگان اصلاحات و بویژه شخص آقای خاتمی مشغول تخریب و توطئه هستند. یکی از آنها، جریان خارج از کشور و ضدانقلاب و مشخصاً رسانه‌های منافقین هستند. برداشت آنها این است که جریان اصولگرا نفوذ خود را در جامعه از دست داده و جریانی که هنوز نفوذ اجتماعی دارد و بین مردم از محبوبیت برخوردار است و به قول خودشان هنوز می‎تواند سوپاپ اطمینان نظام و نقطه اتکا امید مردم باشد، جریان اصلاحات است.
این یک واقعیت است که آقای خاتمی با اینکه ممنوع‎التصویر و ممنوع‏‌الجلسه و ممنوع الخروج و… بودند اما پخش یک دقیقه کلیپ دعوت ایشان از مردم برای حضور در انتخابات همه تبلیغات انتخاباتی جناح رقیب را بهم ریخت. جریان خارج از کشور که با اساس نظام مخالف هستند و قصد براندازی نظام را دارند، فکر می‎کنند باید براندازی دو مرحله‎ای را انجام دهند. مرحله اول اینکه اصلاحات را مورد حمله قرار دهند و آن را بی‎اعتبار نزد مردم جلوه دهند و بعد از آن نظام اسلامی را ساقط کنند. آنها به این انگیزه اصلاحات را می‎کوبند و تخریب اصلاحات در کانون توجه آنهاست. فلذا هر اقدامی که آقای خاتمی از سر دلسوزی برای این نظام انجام می‎دهد شروع به هجمه تبلیغاتی علیه او می‎کنند. به موازات آنها جریان افراطی و تندرو در داخل کشور است که براساس برداشت غلطی که از سال ۸۸ شکل گرفته و اصلاحات را منحرف و فتنه‎گر می‎دانند، با انگیزه‎های بعضاً خیرخواهانه و انتقادی یا بعضاً از روی حسادت و احیاناً از سوی عناصر نفوذی دشمن در میان آنان، مدام اصلاح‎طلبان را می‎کوبند و شخصیت‎های بانفوذ و محبوب مردم را تخریب می‎کنند.
البته جریان سومی هم در داخل کشور وجود دارد و آن جوانان تندرو و احساسی اصلاح‎طلب هستند، بدون اینکه از محذوراتی که اصلاح‎طلبان و آقای خاتمی با آن روبه‎رو هستند، مطلع باشند. آنان انتظارات فراتر از توان و یا مصلحت ملی از آقای خاتمی و اصلاحات دارند.

* چرا باید رابطه اصلاح‎طلبان با رهبری انقلاب کمرنگ یا قطع باشد؟این رابطه عملا قطع است.نمی‎خواهم آسیب‎شناسی کنم اما شخصیت بزرگ و متفکر و محبوب اصلاحات مثل آقای خاتمی می‏ تواند با دنیا حرف بزند. ایشان ظرفیتی برای نظام است و هشت سال رئیس جمهوری بود. جمعیت زیادی از اصلاح‎طلبان افرادی تحصیلکرده، توانا و با تجربه هستند که برای حل مشکلات کشور طرح و برنامه دارند. اینها عملاً ارتباط‎شان با حاکمیت قطع است. باید این امکان وجود داشته باشد که دور هم بنشینند و اوضاع کشور را آسیب‌شناسی کنند، راه حل ارائه دهند و آنها را با رهبری انقلاب در میان بگذارند. چه در ملاقات حضوری و چه در نامه‎های دلسوزانه. نمی‎گویم که نامه سرگشاده بنویسند و فضای تبلیغاتی درست کنند. ولی حداقل باید ارتباط وجود داشته باشد. فقط هم رهبری نیست. با قوه‌ قضائیه هم باید جلسه داشته باشند. این قوه بی‎نیاز از دریافت نظرات اصلاحی مردم نیست. اصلاح‎طلبان باید بتوانند با مجلس هم ارتباط داشته باشند.

Share