دلیل اصلی مرگ مشخص نشد؛

روایت درگذشت دکتر شریعتی از زبان پسر؛ پیکر پدرم مومیایی و به طور موقت در سوریه دفن شد

دلیل اصلی مرگ را هم سکته یا لخته شدن خون عنوان کردند. این در حالی بود که جسد ایشان کالبدشکافی نشد. در نتیجه به دلیل اینکه کالبدشکافی صورت نگرفت دلیل اصلی مرگ مشخص نشد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از آرمان، ۲۹ خرداد روز درگذشت دکتر علی شریعتی بزرگترین متفکر تاریخ معاصر ایران است. متفکری که پس از۴۱ سال که از مرگش می‌گذرد همچنان زنده است و همچنان روشنفکران جامعه به تحلیل و بررسی اندیشه هایش می‌پردازند. این در حالی است که اندیشه‌های دکتر شریعتی مرز نمی‌شناسد و چپ‌ها و راست‌ها هر کدام تلاش می‌کنند از آبشخور اندیشه ایشان ارتزاق کنند. دکتر شریعتی از نگاه سطحی به مدرنیته انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است. احسان شریعتی فرزند شریعتی در رابطه با پدر چنین می‌گوید: «تجربه معنوی و انسانی شریعتی می‌تواند حتی برای نسل جوان، صرف نظر از اینکه چه نوع اعتقاد دینی و ایدئولوژیکی داشته باشند جالب باشد» از نظر احسان شریعتی در برخورد با اندیشه شریعتی باید میان ابعاد و زوایای گوناگون فکری وی تفکیک کرد و آن‌ها را از منظر انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی در نظر داشت. به نظر وی درک شریعتی از توحید هستی باید در پرتو نوسازی اندیشه مذهبی و درک توحیدی از انسان و جهان با نوعی جهان بینی جدید مورد تأمل قرار گیرد. وی شریعتی را متفکری متعلق به حوزه پدیدارشناسی دانسته و تفاوت نگرش شریعتی را در جایگزین کردن درک‌ها و برداشت‌های دگر اندیشانه در گذر زمان از مقولاتی همچون عقل و اجماع می‌داند که دو عنصر علم و زمان جای آن را گرفته‌اند. در ادامه متن گفت وگو با دکتر احسان شریعتی را به مناسبت درگذشت دکتر علی شریعتی از نظر می‌گذرانید.

درباره درگذشت دکتر شریعتی روایت‌های متفاوتی وجود دارد و برخی معتقدند در پشت پرده اتفاقاتی رخ داده که در نهایت منجر به درگذشت دکتر شریعتی شده است. درگذشت دکتر شریعتی در چه شرایطی صورت گرفت و واقعیت ماجرا چه بود؟

دکتر شریعتی در حدود۱۸ ماه در رژیم پهلوی در سلول انفرادی قرار داشت و دلیل اصلی آن نیز این بود که قصد داشتند از ایشان مصاحبه بگیرند. هدف اصلی ساواک نیز این بود که در این مصاحبه دکتر شریعتی از گذشته خود اظهار ندامت و پشیمانی کند که دکتر شریعتی زیر بار این مصاحبه نرفتند و آن را انجام ندادند. با این وجود به دلیل معاهده الجزایر دکتر شریعتی از زندان آزاد شدند. الجزایری‌ها در جریان انعقاد معاهده الجزایر به ایران سفارش کرده بودند که دکتر شریعتی را از زندان آزاد کنند. به همین دلیل نیز شاه دستور داد که دکتر شریعتی از زندان آزاد شود. با این وجود پس از آزادی ایشان رژیم پهلوی با دستبرد به نوشته‌های ایشان مقالات دکتر شریعتی را در برخی از روزنامه‌ها منتشر کردند. این مقالات در راستای اظهار ندامت دکتر شریعتی از گذشته خود بود که در زندان موفق نشده بودند به این هدف برسند. در چنین شرایطی دکتر شریعتی که ممنوع المصاحبه و ممنوع‌القم بودند تصمیم گرفتند که از کشور خارج شوند. این در حالی بود که دکتر شریعتی ممنوع الخروج بود. با این وجود دکتر شریعتی با پسوند فامیلی که داشتند موفق شدند پاسپورت بگیرند. پسوند فامیلی ایشان نیز «مزینانی» بود. این اتفاق درست در زمانی رخ داده بود که رضا براهنی از کشور خارج شده بود و به آمریکا سفر کرده بود و در کنگره این کشور علیه دولت شاه سخنرانی کرده بود. در نتیجه ساواک به دنبال این بود که این وضعیت برای دکتر شریعتی نیز به وجود نیاید و ایشان اتفاقات زندان و شیوه سرکوب مخالفان توسط رژیم پهلوی را برای افکار عمومی جهان افشا نکند. به همین دلیل مادر من را یعنی خانم پوران شریعت رضوی را به گروگان گرفتند و اجازه ندادند از کشور خارج شود تا به دکتر شریعتی بپیوندد. فردای این روز اعلام شد که دکتر شریعتی فوت شده است. روایت این بود که ایشان دم در افتاده بودند و پس از اینکه به بیمارستان منتقل شده بودند فوت کرده‌اند. دلیل اصلی مرگ را هم سکته یا لخته شدن خون عنوان کردند. این در حالی بود که جسد ایشان کالبدشکافی نشد. در نتیجه به دلیل اینکه کالبدشکافی صورت نگرفت دلیل اصلی مرگ مشخص نشد.

شما در آن زمان کجا بودید؟

من در آن زمان در آمریکا بودم. ما وکیل گرفتیم و تلاش کردیم که جنازه دکتر شریعتی در اختیار رژیم پهلوی قرار نگیرد. به همین دلیل به انگلیس رفتیم و در آنجا مومیایی کردیم و سپس به عنوان امانت جنازه را در سوریه دفن کردیم. از نظر ما مرگ دکتر شریعتی مشکوک بود. با این وجود ما به دلیل اینکه رابطه دولت انگلیس با رژیم پهلوی خوب بود نمی‌توانستیم این مسأله را با پلیس انگلیس مطرح کنیم. این در حالی بود که مأمورانی نیز از ایران برای پیگیری مرگ دکتر شریعتی به انگلیس سفر کرده بودند. به همین دلیل نیز دوستان به ما گفتند که خود را معطل این قضیه نکنید و بهتر است جنازه را از انگلیس خارج کنیم که از دسترس دولت انگلیس و رژیم پهلوی خارج شود. در نتیجه جنازه دکتر شریعتی پس از مومیایی شدن در سوریه به خاک سپرده شد. با این وجود ما به دلیل اینکه ساواک دربه در به دنبال ایشان بود نسبت به مرگ دکتر شریعتی مشکوک بودیم.

آیا در سال‌های پس از انقلاب اسلامی تلاش کردید جنازه دکتر شریعتی به ایران بازگردانده شود؟

بله، ما پیگیر این قضیه بودیم و بحث‌های زیادی نیز در این زمینه در بین مسئولان کشور وجود داشت. با این وجود بخش‌هایی از بدنه حاکمیت با انتقال جنازه دکتر شریعتی به ایران موافق و در مقابل بخش‌هایی نیز مخالف این انتقال بوده‌اند. حتی در یک مقطع زمانی مجلس شورای اسلامی نیز بودجه‌ای برای بازسازی آرامگاه دکتر شریعتی در نظر گرفت که در نهایت نیز این اتفاق رخ نداد. در سال‌های اخیر نیز کشور سوریه وضعیت نامناسبی داشته و جنگ داخلی در این کشور اجازه نداده که این مسأله دوباره پیگیری شود.

در شرایط کنونی خانواده دکتر شریعتی قصد انتقال جنازه ایشان را به کشور ندارند؟

ما همواره به دنبال این اتفاق بوده و در امروز هم هستیم. با این وجود این اتفاق باید با احترام و به شکل آبرومندانه‌ای صورت بگیرد. دکتر شریعتی وصیت کرده‌اند که در حسینیه ارشاد دفن شوند. به همین دلیل اگر جنازه ایشان به ایران منتقل شود در حسینیه ارشاد دفن خواهند شد. در گذشته برخی از سلطنت‌طلبان عنوان کرده بودند که دکتر شریعتی وصیت کرده‌اند که در سوریه دفن شوند که اشتباه است و ایشان چنین وصیتی نداشته‌اند. جنازه دکتر شریعتی تنها به دلیل شرایط نامناسب سیاسی در سوریه به صورت امانت دفن شده است و دلیل دیگری برای این مسأله وجود نداشته است.

آیا این مسأله صحت دارد که دکتر شریعتی عنوان کرده‌اند که آثارشان را مهندس بازرگان، محمـــدرضاحکیمی و آیت‌الله مطهری که دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به دکتر شریعتی داشته‌اند ویراستاری کنند؟

این مسأله بیشتر یک تعارف بوده که دکتر شریعتی نسبت به آقای حکیمی به دلیل احاطه ایشان بر تاریخ اسلام و مسائل فقهی و اسلامی عنوان کرده‌اند. آقای حکیمی نیز بعدا عنوان می‌کنند که ما ایراد اساسی در آثار باقی مانده از دکتر شریعتی مشاهده نکردیم که قصد داشته باشیم آنها را اصلاح کنیم. این مطلب را آقای اسفندیاری که شاگرد آقای حکیمی بودند عنوان کردند.

اگر امروز دکتر علی شریعتی زنده بود و در جامعه ما حضور داشت حامل چه گفتمانی بود؟ همچنین چه گفتمان‌هایی را به حال مردم مضر تشخیص می‌داد و به مبارزه با آنها می‌پرداخت؟

هنگامی که ما خود را نئوشریعتی خطاب می‌کنیم در واقع به دنبال این مساله هستیم که اگر گفتمان شریعتی در شرایط فعلی حضور می‌داشت دارای چه کارکردهایی بود و تلاش می‌کرد چه گفتمان‌هایی را مورد نقد قرار بدهد. دکتر شریعتی همان طور که در دوره‌های مختلف زندگی خود نشان داده همواره تلاش می‌کند با توجه به ضروریات عصر خود گفتمان خود را جلو ببرد. شریعتی در دهه پنجاه گرفتار عصر و نسل خود بود که باید همدلانه درباره پارادایم‌های فکری نسل خود که همانا مبارزه قهرآمیز بود سخن می‌گفت و گرنه منزوی می‌شد. شریعتی اگر امروز حضور داشت به طور قطعی به دنبال دردهای جامعه می‌گشت و سپس تلاش می‌کرد پاسخ‌های مناسبی برای این دردها پیدا کند. یکی از رموز موفقیت شریعتی توانایی برقراری ارتباط با توده‌های مردم و تأثیرگذاری در بین توده‌ها بود. شاید بتوان شریعتی را توده‌ای‌ترین روشنفکر ایرانی لقب داد. هیچ روشنفکری در ایران به اندازه شریعتی نتوانست بر توده‌ها تأثیر بگذارد. این شیوه امروز هم پاسخگواست و به نوعی نیاز جامعه تلقی می‌شود. هم اکنون یکی از معضلات فضای روشنفکری ایرانی عدم برقراری ارتباط با توده‌های مردمی است. زبان روشنفکر امروزی به نوعی برای توده‌ها غیرقابل فهم شده است. جالب اینجاست که برخی از روشنفکران این عدم ارتباط با توده‌ها را نادیده می‌گیرند و به آن توجهی نمی‌کنند. این در حالی است که یک روشنفکر از طریق ارتباط تنگاتنگ با توده‌ها می‌تواند در جامعه خود تأثیرگذار باشد. مساله بعدی که مورد توجه شریعتی و نئوشریعتی‌ها قرار خواهد گرفت مساله نواندیشی و سنت اندیشی خواهد بود. شریعتی در قبل از انقلاب این بحث را آغاز کرده بود که نواندیشی چه خصوصیاتی دارد و سنت اندیشی دارای چه ویژگی‌هایی است. با توجه به اینکه ادبیات و ایدئولوژی دهه پنجاه زیر سوال رفته است هم اکنون این مساله باید به زبان جدیدی و با ادبیات خاص دوران کنونی مطرح شود. در مرحله اول باید تشخیص داد که چه گفتمانی در سطح جهانی و محلی می‌تواند به این مساله کمک کند. امروزه لیبرالیسم جاذبه بیشتری در جهان پیدا کرده و مدعی است که موفق شده برای مسائل جهان راه حل‌های مناسب‌تری پیدا کند. این یک واقعیت است که دموکراسی‌های غربی نسبت به توتالیترهای شرقی از موفقیت‌های بیشتری برخوردار بودند. در شرایط کنونی نیز این کشورها با ابزارهای تکنولوژیکی که در اختیار دارند بهتر می‌توانند مفاهیم فکری خود همچون دموکراسی و یا لیبرالیسم را اشاعه و تبیین کنند. بنابراین ما در عصر حاضر با نوعی استعمار جدید که توسط تکنولوژی هدایت می‌شود مواجه شده‌ایم که ماهیت آن برای ما نیاز به کنکاش و بررسی عمیق دارد. شاید اگر شریعتی امروز حضور ‌داشت به بررسی و تبیین این «استعمار جدید» می‌پرداخت. در زمینه جهان اسلام هم اگر شریعتی امروز حضور ‌داشت شاید به دنبال گفتمان تقابل با ارتجاع می‌رفت. هم اکنون کشورهای مختلف جهان اسلام دچار بحران‌های عظیمی شده‌اند که در گذشته ابعاد آن شناخته شده نبود. هم اکنون بسیاری از کشورهای اسلامی درگیر جنگ‌های داخلی و کودتا هستند. به همین دلیل نیزهمه این مسائل نیاز به بررسی و تأمل توسط روشنفکران دارد.

Share