ماجرای کتک خوردن یک فقیه برجسته از همسرش
چهار پنج نفر جمع شدند و خدمت شیخ جعفر کاشف الغطاء آمدند و گفتند: آقا ما داستانى شنیدهایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مىزند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوىالبنیه هم هست، گاهى که عصبانى میشود، حسابى مرا می زند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، روزنامه کیهان در مطلبی نوشت: مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیع بوده است، در حدی که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کردهاند که فرموده بود: اگر تمام کتابهاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینهام دارم، همه را بیرون مىدهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود.
اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند.
اینقدر در مقام جستوجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالیقدر گاهى که به داخل خانه مى رود، همسرش حسابى او را کتک مىزند.
یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند و گفتند: آقا ما داستانى شنیدهایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مىزند؟!
فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوىالبنیه هم هست، گاهى که عصبانى میشود، حسابى مرا می زند. من هم زورم به او نمىرسد.
گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی دهم. گفتند: چرا؟
گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون مىآیم و در صحن امیرالمومنین میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می خوانند، مردم در برابر من تعظیم می کنند؛ گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت می آیم در خانه کتک می خورم، هوایم بیرون مى رود! این چوب الهى است، این باید باشد.
کتاب نفس؛ شیخ حسین انصاریان،ص ۳۲۸
دیدگاه