وحید احمدی آرا

رخت خیس گردشگران بر دیوار کلاه فرنگی؛ بخت خشک گردشگری در گیلان!

داشتم فکر می کردم که سهم گیلان از این همه گردشگر غیر از زباله و آتش ( که اخیرا به مزایای صنعت پربرکت توریسم اضافه شده) چیست؟

دیگر باید چه بشود که رگ غیرتی به جوش بیاید، ککی بگزد، صدایی دربیاید، حرفی زده شود، مطلبی نوشته…
نه. لطفا وارد این مبحث نشوید مبادا قلمی روی کاغذ بلغزد و انگشتی روی کیبورد بنوازد که عزیزان ما نسبت به مطلب نوشتن بسیار حساسند! حتی حساس تر از آتش روشن کردن ناگردشگران کم‌فرهنگ در جوار ساختمان خاطره انگیز کلاه فرنگی.
عکس آتش افروزی مسافران عزیزتر از جان و دل در کنار این ساختمان چند روزی در فضای مجازی چرخید و کسی به حرف نیامد .سکوتی شبیه سکوت شهردار رشت وقتی از او درباره ی پرداختهای میلیونی به رسانه های گمنام پرسیدیم همه جا را فراگرفت!
اما همانگونه که شهرداری لیستی منتشر نکرد این یکی هم عکسش در نیامد، گفتند عیب است، بدآموزی دارد، اصلا مساله ناموسی است!!!
اما خبرش آمد: لباسهای خیس گردشگران عاشق میراث فرهنگی روی نرده ها و دیوارهای کلاه فرنگی !!!
پرسیدیم دوستان سازمان پارکها و فضای سبز کجا بودند گفتند اسمش عوض شده گفتم: زیباسازی؟ گفتند: خدا بیامرزد دیگر زیباسازی ای در کار نیست! اسمش سخت است شما که پیمانکار سابق شهرداری هستی نمی توانی این اسم قلمبه سلمبه را یاد بگیری! گفتم حالا اسمش مهم نیست، دوستان کجا بودند ؟ گفتند: هیسسسس! رییس ناراحت میشود دستور میدهد بنرهای کنسرتتان را از بیخ و بن جمع آوری کنند تا مبادا از این به بعد مطلب انتقادی بنویسی و زحمات شبانه روزی کارکنان این سازمان را نادیده بگیری و شب عیدی معاون و مشاور و تایپیست و حسابدار را بکشانی سرکار برایت چهارصد صفحه جوابیه بنویسند و کلی پول برای رسانه های درجه ی دو و سه خرج بشود که بگویند ما امسال غوغا کرده ایم!!!بترکه چشم حسود!!!
پرسیدم دوستان سازمان فرهنگی کجا بودند که گردشگر مربوطه را ارشاد کنند که نباید لباسهای زیر و رویش را زیر و روی یک بنای فرهنگی بیاویزد.گفتند : هیسسسس! الان معاون سازمان میاید و چهارصد خط کامنت می گذارد و افشا می کند که حتما شما منافعی داشتید که الان دادتان در آمده ؟ حتما شما خشکشویی داشتید و می خواستید لباسهای زیر و روی مسافران را خودتان بشویید و اکنون که انها خودشان شسته اند و دستتان کوتاه شده امده اید اعتراض می کنید؟! راستی مرده شور کنسرت برگزار کردنتان را ببرد!
پرسیدم: دوستان عزیز سازمان میراث فرهنگی و …پریدند وسط حرفم و گفتند : هیسسسس! این یکی رفیق ماست …و بحث رفاقت جداست !
پرسیدم: دیگر همکاران شهرداری … گفتند: شهردار نیمشان را دستور داده بنشینند و جوابیه بنویسند و نیم دیگرشان در حال تحقیقند این اعدادی که در یکی از رسانه ها اعلام شده که به دیگر رسانه ها داده اند به ریال است یا به دلار؟!!! که اگر به دلار است دلیل افزایش قیمت دلار کشف می گردد و شهردار بالاخره سکوت خود را خواهد شکست و از سنگر سازمانها بیرون می آید می گوید: اصلا خوب کاری کرد روابط عمومی ما این پولا رو داد!!!چیه انتظار داشتین نگه می داشتیم این پولا رو اونجوری که پارسال قزوینو خوشگل کردیم رشت رو هم خوشگل کنیم ؟! بیخیال بابا!!!
بیخیال شدم زنک زدم گشت ارشاد بیاید مسافر مربوطه را بگیرد ببرد !!!!
داشتم فکر میکردم …که خبر آمد بوشهر در کنار گیلان و مازندران جز استانهای پرمسافر قرار گرفته است، زنگ زدم به آقای استاندار که بپرسم در بوشهر چه کرده ای که اینگونه شده …جواب نداد!
خبر آمد منطقه آزاد انزلی اینقدر مراجعه ی توریستی مسافری داشته که محترمانه از مسافران درخواست کرده بروند جاهای دیگر گیلان بگردند!زنگ زدم به رفقای منطقه آزادی بپرسم آنجا چه کرده اند و این همه مسافر که در محدوده ی منطقه ، آزادند !رختشان را چه می کنند ، جواب ندادند!
داشتم فکر می کردم کلاه فرنگی رخت آویز در معرض آتش سوزی ،اگر در استان دیگری بود الان خودمان باید بابت بازدید از آن بلیط می خریدیم و بابت سلفی گرفتن گردشگران با ستونهای آن دعوا می شد !
داشتم فکر می کردم که سهم گیلان از این همه گردشگر غیر از زباله و آتش ( که اخیرا به مزایای صنعت پربرکت توریسم اضافه شده) چیست؟
داشتم فکر می کردم …خبر آمد که ضرب العجل شهردار به شهرداران مناطق به گونه ای اثر کرده که سازمان فرهنگی مسابقه ای برگزار کرده که در آن به هر کسی که بتواند یک چاله در خیابانهای اصلی و فرعی رشت بیابد، جایزه میدهد: یک سال استفاده رایگان از غرفه های استثنایی نمایشگاه شهرداری !
داشتم فکر می کردم …خبر آمد روابط عمومی شهرداری نیز جایزه می دهد: جشنواره ی بهترین جوابیه به رسانه ها! جایزه نفر نخست: سفر به ماکویو!!!
داشتم فکر می کردم … تا آمدم همه ی این فکرها را بنویسم خبرآمد: تلگرام فیلتر شد!
خوش به حال چشمه ها و دشت ها،
خوش به حال دانه ها و سبزه ها،
خوش به حال غنچه های نیمه باز،
خوش به حال آفتاب.

ای دل من، گرچه – در این روزگار –
جامه ی رنگین نمی پوشی به کام،
باده ی رنگین نمی نوشی ز جام،
نُقل و سبزه در میان سفره نیست…

صدای آژیر بلند گشت ارشاد نزدیک و نزدیکتر می شود….جواب داد؟!

وحید احمدی آرا

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share