رضا سیف پور

این «رشت» را دوباره باید ساخت!

رشت به یک «مهندسی مجدد» در اندیشه و عمل و یک تحول بنیادی در مدیریت اجرایی نیاز دارد. مهندسی مجدد به معنی آغازی‌ دوباره، فرصتی‌ دیگر برای‌ بازسازی‌ فرایندها و دوباره‌سازی‌ روش های‌ کار. بدیهیست این مهم بدون «نگاه انتقادی»، با شتابزدگی و بدون مطالعه علمی تحقق نمی یابد.

رشت شهر عجیبی است. عجیب تر از خیلی شهرهای دیگر! لااقل به این دلیل که سال هاست اتفاقات عجیبی در آن رخ می‌دهد که علی رغم صرف میلیاردها تومان هزینه از محل جیب مردم، نهایتا معلوم نمی شود که اصلا آن هزینه ها لازم بودند یا خیر؟! و بدتر اینکه اغلب آنهایی که در آن خصوص روزی تصمیم گیر و حتی تصمیم ساز بودند ناگهان یا یک چرخش مدیریتی، خود می شوند منتقد تند و تیزهمان طرح ها! با اینحال گویی جریان هزینه پول در طرح های مذکور همچنان بدون توقف ادامه دارد، گاهی برای «احداث» و زمانی دیگر برای «تخریب»! مثل همین طرح جمع آوری آب های سطحی، طرح ترافیک، طرح پیاده راه فرهنگی و یا طرح موسوم به (بی آر تی) و ده ها طرح و پروژه دیگر که بالاخره معلوم نشد آن طرح ها خوب بود یا بد؟ فایده ای داشت یاخیر؟ و این وسط گمشده اصلی «هویت» یک شهر با ماهیتی نرم و فرهنگی است که هر روز سخت تر و زمخت تر! می شود. در این سطور، در واقع مخاطب من فرد یا افراد خاصی نیستند.

همه کسانی که به نوعی امور این شهر برعهده شان است می‌توانند مخاطب این جملات باشند. از اینرو اجازه می‌خواهم قبل از اینکه در باب نگاه مدیریتی حاکم بر این کلان شهر صحبت کنم، در ابتدای سخن نگاهی دوباره به این شهر موسوم به فرهنگی، بیاندازیم. شاید در این مسیر نهایتا با من هم عقیده شوید که باید یک بار برای همیشه نگاهی جامع به رشت انداخت و فارغ از پروژه های محدود و منطقی، به این شهر به عنوان یک پیکر واحد نظر کرد و آن را دوباره ساخت. با این نگاه اکنون حق داریم از خود بپرسیم؛ چرا صد متر مربع آسفالت بدون لکه گیری یا پستی و بلندی در یک شهر فرهنگی یافت نمی شود؟! (فقط صد متر) چرا در هیچ خیابان یا محله ای به جز چند صد متر در محله پیرسرا نمی توان اثری از یک معماری واحد گیلانی و یا حتی ایرانی با مختصات مشخص به عنوان هویت شهری یافت. بماند که معماری زیبای اطراف شهرداری و سبزه میدان خود یک معماری وارداتی است که آن هم در مهندسی شهری رشت حفظ نشد؟ اجازه می خواهم از خود بپرسیم چرا هیچگاه پروژه کنده کاری خیابان های اصلی شهر پایان نمی یابد؟ چرا سیمای شهر رشت فاقد هویتی واحد است؟ چرا کمتر کسی را می توان یافت که سراغ کتابخانه ملی رشت را بگیرد و بداند که داخل آن چه می گذرد؟

چرا نمی‌توان یک رستوران یا غذاخوری در رشت نشان کرد که معرف و نماد «شهر خلاق خوراک» باشد و بتوان بی هیچ دغدغه ای سر زده چند مهمان خارجی را برای چشیدن غذاهای رشتی به آنجا برد؟ چرا کمتر ممکن است اتوبوس سریع السیری را در مسیر بین دیوارهای فلزی اصلی ترین خیابان رشت ببینیم؟ چرا در تمام ورودی خیابان‌های اصلی ما باید در مقابل چشمان پلیس راهنمایی و رانندگی ایستگاه های طولانی تاکسی با پارک های دوبله و بدتر از آن وجود داشته باشد و همیشه شاهد خیابان های گره خورده باشیم؟ چرا وضعیت پارکینگ ها و پارک کنار خیابان همانند وضعیت دستفروش ها در اصلی ترین خیابان های رشت هیچگاه روشن نشد؟ چرا پیاده راه فرهنگی ما به صحرایی از سنگ‌های خاکستری شبیه تر است تا تفرجگاه فرهنگی؟ چرا آلوده ترین رودخانه‌های جهان باید در یک شهر فرهنگی باشد؟ چرا باید آلوده ترین مدفن زباله ها در جهان، در شهری با بالاترین سطح آب های زیرزمینی وجود داشته باشد؟ چرا همه مسئولین باید اینها را بدانند و کسی دست به اقدامی عملی نزند؟

همه اینها و ده‌ها سوال دیگر را که کنار هم می‌گذاریم می‌بینیم حال رشت به عنوان یک شهر با پیشینه‌ای کهن بسیار خراب تر از آن چیزی است که فکر می‌کردیم و چه بسا خراب کردن این شهر و از نو ساختن آن به مراتب مقرون به صرفه تر و منطقی تر باشد! اگرچه عملا این هم شدنی نیست و اگر خدای نکرده کسی به این نتیجه برسد باید یکی دیگر به عجایب این شهر افزود. با اینحال، در علم مدیریت نوین، می توان شهری را از نو ساخت بی آنکه آن را ویران کرد.

به گمانم رشت (و البته بسیاری از شهرهای ما) به یک «مهندسی مجدد» در اندیشه و عمل و یک تحول بنیادی در مدیریت اجرایی نیاز دارد.

مهندسی مجدد به معنی آغازی‌ دوباره، فرصتی‌ دیگر برای‌ بازسازی‌ فرایندها و دوباره‌سازی‌ روش های‌ کار. بدیهیست این مهم بدون «نگاه انتقادی»، با شتابزدگی و بدون مطالعه علمی تحقق نمی یابد. متاسفانه آنچه در اطرافمان می بینیم عمدتا حاصل همین شتابزدگی و فقدان روش علمی است. تعجب آور نیست اگر بگوییم در شهرما اغلب اول تصمیم گرفته می شود و سپس پژوهش هایی در راستای همان تصمیم اتخاذ می گردد.

پژوهش هایی که نتیجه آن از ابتدا معلوم است و بیش از ارائه راهبرد، کارکردی نمادین دارند. این را همان طرح‌های ناتمام و بد سرانجام به ما اثبات می‌کند. اینگونه است که به نظر می‌رسد بالاخره یک بار برای همیشه باید از خود بپرسیم؛ نیازهای واقعی شهروندان ما کدام است؟ اساسا پیاده راه، بی آرتی یا تراموایی که مردم را از رشت به انزلی ببرد دغدغه چندم شهروندان است؟ جایگاه محیط زیست در زندگی ما چیست؟ در پروژه هایی که تابحال افتتاح یا طراحی کرده ایم به دنبال کسب چه اهدافی بودیم؟ مردمی که مالک آلوده ترین رودخانه های جهان هستند و کنار گوششان بمب میکروب در حال انفجار است و همچنان سکوت می کنند، بیشتر به بازسازی پیاده راه فرهنگی و بازنگری در بی آر تی نیازدارند یا ارتقای فرهنگ عمومی و فرهنگ محیط زیست؟ اساسا مختصات فرهنگی طرح های ما چیست؟ بهتر بگویم فرهنگ در کجای زندگی ما تعریف شده؟ چرا باید طرحی مثل پیاده راه فرهنگی در قلب اقتصادی رشت یعنی مجاور بازاربزرگ و گرانترین پاساژها، جایگاه اقتصادی مجموعه ای بزرگتر را به مخاطره بیاندازد؟ کدام مولفه ها و نمادها می توانند پیوند بین طرح های مختلف اجرا شده در شهر رشت را برقرار سازند؟ به عبارت دیگر نخ تسبیح این کلانشهر که تمام مهندسی ها بر محور آن صورت می گیردچیست؟ چشم انداز کلی ما از شهری مثل رشت چیست؟ ما با کدام مولفه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و … می توانیم رشت را از دیگر شهرهای هم سطح متمایز کنیم؟

بهترین الگویی که می‌توانیم برای آینده این شهر ترسیم کنیم چیست و مردم شهر چقدر از آن مطلع هستند و با آن موافقند؟ اصلا چنین الگویی وجود دارد؟ جایگاه این همه مشاور در کنار بدنه مدیریت شهری چیست؟ و اساسا این مشاوران براساس کدام مولفه ها انتخاب می شوند که طی سال های سال این همه پرسش بی جواب باقی مانده است؟ اگر با نگاهی منصفانه به موضوع بنگریم ما تنها وقتی اجازه داریم طرحی را شروع کنیم که به سوالاتی مشابه فوق پاسخ داده باشیم در غیر اینصورت چه بسا این دور مجددا تکرار شود و آیندگان مجبور باشند هزینه های طرح های شکست خورده ما را پرداخت کنند.

امروزه مدیریت یک کلان شهر بدون اتخاذ شیوه‌های علمی و بهره‌گیری از «مدیریت استراتژیک» میسر نیست لذا به مدیران محترم شهر و استان پیشنهاد می‌کنم؛ فارغ از نگاه‌های سیاسی و جهت‌گیری‌های جناحی، حال که در مقام تصمیم گیری یا اجرا تکیه زد‌ اید خود را از مشورت مشاورین واقعی و کاردان بی بهره نکنید و مطمئن باشید که این رشت را با بهره گیری از شیوه‌های جاری نمی‌توان بیش از این اداره کرد مگر آنکه پرسشهای فوق را جدی تلقی کنیم و در پی پاسخ آن برآییم.

رضا سیف پور، مدرس دانشگاه

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share