هومن دادخواه

نوچه زیستی سیاسی

فضای سیاسی ما نیازمند شعور و درک سیاسی می باشد.

کمبودهای درونی عموما قابل شناسایی مستقیم نیستند بلکه در گذار از کنش ها و واکنش های فردی مان سر باز می کنند. این عدم شناسایی قطعا بدلیل بی توجهی به نیازهای روحی و تربیت ناصحیح مغز در دوران شکل گیری بنیان یک فرد است که غالبا از سمت خانواده و اجتماع در او نهادینه شده و به مرور زمان و با افزایش نیازها و در موازات آن بحران ها، در مغز دپو می گردد. مجموعه این کلیات عواملی هستند که شما را در مسیر معاشرت با فرد یاد شده دچار شگفتی و گاها انزجار می کند که نهایتا تصمیم می گیرید رشته های اتصال خود با او را برچیده و وی را از محیط پیرامون خویش بیرون برانید. شاید شما نیز به مانند من در چنین مواقعی این جملات را با خود بارها تکرار کرده اید” این دیگر که بود ؟ چه آدم هایی پیدا می شوند”. شایان ذکر است که رشد روزافزون ارتباطات و فضای مجازی این فرصت را برای اشخاص کمبودی فراهم ساخته تا بدلیل سرخوردگی های مکرر و البته گاها طبیعی از جامعه، دارای شخصیت دو بعدی و گاها چند بعدی شده که به تاسی از همان فرمول ناصحیح و کنش های ناثواب اجتماعی است که اکنون در مرحله طغیان قرار گرفته و زیرکانه راهی میدان تقابل با هنجارهای انسانی می شوند. چنین فردی تمامی هنجارها، متولیان و متقدین به آن را در تضاد با حق بقا و حیات خویش می داند لذا از همین روی با بهره گیری از کاراکترهای کاذب مجازی، سعی در وارونه جلوه دادن عناصر شخصیت ساز خود می کند.
فردی را سراغ دارم که در معاشرت با دیگران آنچنان با تملق و چاپلوسی رفتار می کند که تا سعادت آشنایی با وی را کسب نکنید، این میزان از چاپلوسی برایتان قابل تصور نیست . بعنوان مثال اگر شما یک زن و فعال سیاسی ساده باشید، در مواجه با وی اینگونه مورد شناسایی قرار می گیرید ” درود بر بانوی فرهیخته، نخبه و سبزاندیش ، خانم فلانی شما فخر تمامی زنان سیاسی عالم بشریت هستید و الگوی تمامی بانوان سیاسی …. ” حال همین فرد در جایی دیگر چنان شخصیت مخربی دارد که گویا تمامی راه های ثواب مسدود بوده و تنها یک مسیرجهت نیل به موفقیت موجود است و آن تخریب و دروغ پراکنی و انتشار شایعات بی اساس علیه سایرین است. پس دست بکار شده و با بکار بردن ادبیات چاله میدانی، فحاشی و انتشار مطالب انتقادی ضعیف و بی ارزش، در تصورات خویش در حال پیمودن مسیر موفقیت و شکستن کمر سوژه هدف می باشد.
اینگونه شخصیت ها به سرعت بعنوان افراد مشکوک مورد اتهام قرار می گیرند بدان معنی که در اولین قضاوت صورت گرفته نسبت به ایشان، پارامتر اعتماد در خصوص آنها کاربرد ندارد. این شخصیت ها نوچه زیست هستند یعنی بر اساس همان کلیات یاد شده قادر به شکل دهی به شخصیت مستقل خویش نمی باشند لذا بصورت خودکار در زیر لوای افراد دیگر قرار می گیرند و بی آنکه خود متوجه باشند وارد پروسه زندگی انگلی می شوند. گمان می کنم همگان به شرایط مورد نیاز محیط رشد یک انگل آگاه باشند.
در جوامع سیاسی کم نیستند افرادی با مشخصات و روحیات یاد شده که غالبا از ایشان بعنوان مزدور، قلم به مزد، کار چاق کن، دلال انتخاباتی و … نام برده می شود. برای مثال به اصرار چند تن از دوستان در یکی از جلسات به اصطلاح خصوصی یکی از کاندیدا حضور یافتم که از قضا همان فرد مذکور نیز همزمان با من حضور داشت. وی اظهار داشت که پیشاپیش ۳۰ مقاله تخریبی علیه کاندیدای رقیب نوشته و روزانه وارد سایت ها و مجلات خواهد نمود و جالب تر آنکه افزود شما هیچ نگرانی از بابت فعالیت های وی نداشته باشید، کاری می کنم که طرف از حجم تخریب نتواند از درب منزل بیرون بیاید. لازم به ذکر است که اغراق و بزرگنمایی توانایی های فردی نیز از جمله خصایص این اشخاص می باشد.

در این یادداشت سعی شد تا اشاره ای کلی به روند شکل گیری ساختار شخصیت افراد کمبودی و پارامترهای موثر بر آن داشته باشیم. سپس به بیان روش های مسموم و مخرب این افراد در حوزه فعالیت هایشان پرداخته و عوامل آن را بر شمردیم که هر کدام در جایگاه خود حائز اهمیت می باشند. اما به اعتقاد نگارنده مهمترین و حیاتی ترین عامل حضور و رشد این افراد در جوامع مختلف از جمله جامعه سیاسی حاضر ما، نیاز و تقاضای موجود است. در واقع این تقاضاست که عرضه را توجیه می کند. حرص و طمع جهت فتح کرسی های دولتی یا غیر دولتی از هر مسیر ممکن، کسب عناوین دهان پرکن و پر طمطراق با دست یازیدن به ابزارهای مخرب و آلوده، بدست آوردن موفقیت های مقطعی و زودگذر با اتخاذ شیوه های غیر اخلاقی، فضای سیاسی ما را جولانگاه عناصر دسته چندم و مزدوران بی چاک و دهانی نموده که دست بر قضا گاها تعیین کننده نیز می باشند. فضای سیاسی ما نیازمند شعور و درک سیاسی می باشد. چنانچه هر یک از ما به جایگاه و موقعیت اجتماعی مان واقف باشیم و اگر قدری در برابر منم ها و وسوسه های گرگ درونمان ایستادگی کنیم، بی شک بزرگترین لطف را متوجه خود ساخته ایم سپس دیگران.

تپیدن های دل ها ناله شد، آهسته آهسته
رساتر گر شود، این ناله ها فریاد می گردد

دلم از این خرابی ها بود خوش، زانکه می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد

ز بیداد فزون، آهنگری گمنام و زحمتکش
علمدار و علم چون کاوه ی حداد می گردد

عـَلـَم شد در جهان فرهاد در جان بازی شیرین
نه هرکس کوهکن شد در جهان فرهاد می گردد

دلم از این عروسی سخت می لرزد که قاسم هم
چو جنگ نینوا نزدیک شد داماد می گردد

ز شاگردی نمودن فرخی استاد ماهر شد
بلی هر کس که شاگردی کند استاد می گردد

هومن دادخواه

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share