مجید رحمانی

در پاسخ به شبهه افکنی جناب نوری زاد در خانه میرزا کوچک؛ دیر آمدی ای نگار سرمست!

مردم گیلان که همواره در طول تاریخ از مبارزان و آزادی خواهان ایران بشمار می آمدند؛ در نهضت مشروطیت نیز نقشی بسزایی ایفا نموده، در این دوره زیر سیطره اقدامات کنسول و قزاق‌های روس بودند و حکومت مرکزی نه‌تنها از این اقدامات در گیلان ممانعت نمی‌کردند، بلکه بعضاً آنان را موردحمایت خود قرار می‌دادند.

اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا در پی اظهارات محمد نوری زاد علیه میرزا کوچک و جنبش جنگل، مجید رحمانی، مؤلف و پژوهشگر نهضت جنگل با نگارش یادداشتی به این ادعاها واکنش نشان داد.

در یادداشت رحمانی آمده است:

جناب نوری زاد، چند روز گذشته در خانه میرزا کوچک (استادسرای رشت) حاضرشده و در یک اقدام رسانه‌ای، بیان داشتند که: چون مردم گیلان میرزا کوچک خان را دوست دارند به ایشان احترام می‌گذارند، اما با طرح سؤالی، میرزا و یارانش را متهم به یاغی‌گری و تجزیه‌طلبی نموده و اقدام حکومت را برای سرکوبی نهضت جنگل جایز دانسته و برای تبیین این تحلیل، فرض‌هایی از مبارزه مسلحانه اقوام ایرانی با جمهوری اسلامی مطرح نمود!

اگرچه ناظر به سوابق سیاسی وی و عدم تخصص ایشان در موضوع تاریخ و نهضت جنگل، مبحث مطروحه ارزش علمی ندارد و پیش‌ازاین نیز، در دوره پهلوی‌ها، با قلم افرادی همچون کسروی و ملک شعرای بهار، این اتهام نسبت به میرزا و یارانش مطرح‌شده و پاسخ‌های مستدل داده‌شده است؛ لکن نظر به تلاش برای انتشار گسترده این مصاحبه ویدئویی در شبکه‌های مجازی و نظر به تکرار این مغالطه تاریخی نسبت به نهضت جنگل، مطالبی کوتاه و موجز در پاسخ به این شبهه به عرض می‌رسانم.

در اواخر دوره قاجار؛ در پی اشغال نظامی ایران، حکومت مرکزی مقتدر در ایران وجود نداشت و در پی ضعف حکومت و فقدان اقتدار ملی، قراردادهای استعماری متعددی از جمله ۱۹۰۷، ۱۹۱۵ و ۱۹۱۹ منعقد گردید. به‌عنوان نمونه بر اساس قرارداد ۱۹۰۷ شمال ایران در اختیار روس‌های تزاری و جنوب ایران در اختیار انگلیسی‌ها قرار گرفت و حکومت ایران عملاً بر مناطق مرکزی ایران حکومت داشته است. در آستانه جنگ جهانی اول این ترک تازی‌ها به اوج خود رسیده و حکومت مرکزی در این دوره از اداره خود نیز عاجز بود، چه برسد به اینکه از منافع و امنیت مردم را تأمین نماید. ناتوانی و سرسپردگی حکومت مرکزی در استیفای حقوق ملت و حفظ استقلال کشور، مسئله‌ای بود که باعث شد تا جنبش‌هایی مثل نهضت جنگل، قیام شیخ محمد خیابانی، قیام دلیران تنگستان و قیام کلنل پسیان و… با شعار و انگیزه اصلی دفع استعمار و تجاوزات از ایران به وجود آید.

مردم گیلان که همواره در طول تاریخ از مبارزان و آزادی خواهان ایران بشمار می آمدند؛ در نهضت مشروطیت نیز نقشی بسزایی ایفا نموده، در این دوره زیر سیطره اقدامات کنسول و قزاق‌های روس بودند و حکومت مرکزی نه‌تنها از این اقدامات در گیلان ممانعت نمی‌کردند، بلکه بعضاً آنان را موردحمایت خود قرار می‌دادند. آنچه پرواضح است هدف اصلی نهضت جنگل مبارزه با متجاوزین اشغالگر و بازگرداندن استقلال ملی ایران بوده است و این موضوع مکرراً در مرامنامه، سخنرانی‌ها، مکاتبات و روزنامه جنگل مطرح‌شده است. به‌عنوان نمونه در شماره ۲۸ روزنامه جنگل این‌چنین آمده است: «ماقبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است.»

حتی «یاسنت لویی رابینو» که در اوایل قرن بیستم سرکنسول انگلیس در رشت بود در باب هدف نهضت جنگل در کتابش این‌چنین می‌آورد: «قیام جنگلی‌ها برای تقویت دولت و حفظ مملکت است، آمال قلبی جنگلی‌ها و مرام واقعی آن‌ها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ریشه‌های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است».(رابینیو،۱۳۷۲: ۲۵۷) همچنین در مرامنامه اصیل نهضت جنگل «مرامنامه جمعیت اتحاد اسلام ایران» سه شعار اصلی نهضت به‌صراحت و به ترتیب این‌گونه بیان‌شده است: «۱. حفظ استقلال و تمامیت ملکی ایران و رفع تجاوزات اجانب ۲. تحکیم مبانی حکومت ملی تصریح ۳. محافظت از اصول و قوانین مقدس اسلام با رعایت احترام به سایر ادیان.»

چنانچه اتهام تجزیه‌طلبی به میرزا و نهضت جنگل پس از تشکیل حکومت گیلان، شبهه ایجاد کرده باشد که دراین‌باره نیز حسین مکی با اشاره به رعایت مصالح کشور توسط میرزا، از قول وی می‌گوید: «قصد من و دوستان من استقلال کشور، انجام اصلاحات و تقویت حکومت مرکزی است… او (میرزا) رسماً از تجزیه گیلان اظهار تأسف کرد و وعده داد به‌محض آنکه حکومت مرکزی خود را اصلاح کند و قرارداد (۱۹۱۹ م) را لغو نماید، گیلان به وضع اداری گذشته خود بر خواهد گشت. در اینجا، میرزا شرط عقب‌نشینی از مواضع خود را به لغو جریانی مربوط می‌کند که تداوم آن منافع ملی کشور را به خطر می‌انداخته است.» (مکی ۱۳۲۴: ۳۱۸)

اگرچه عوامل داخلی و جنگ نرم و خیانت برخی خودفروخته‌ها در فروپاشی نهضت جنگل مؤثر بود، اما عامل اصلی شکست نهضت جنگل، توافق شوروی و بریتانیا پس از جنگ جهانی اول برای پایان دادن به نهضت جنگل بود. نهضتی که با ده‌ها جنگ مستقیم، غیرمستقیم و چریکی، ضربات سنگینی بر پیکره استعمارگران در ایران وارد ساخته بود، با این تصمیم استعمارگران و اجرای حکومت مرکزی برآمده از کودتای انگلیسی اسفند ۱۲۹۹ مواجه گشت.

لذا با این تفاسیر، برخلاف ادعای جناب نوری زاد، در زمان شکل‌گیری نهضت جنگل، حکومت مرکزی عملاً در ایران قدرتی نداشته تا طرف بحث باشد و عملاً مبارزات نهضت جنگل، مبارزه مردمی ناامید از استیفای حقوق توسط حکومت مرکزی در مقابل تجاوزات بیگانگان است که به دفاع از خود و تحقق استقلال ملی بر خواسته‌اند و با متجاوزان روسی و انگلیسی مبارزه می‌نمایند و درنهایت نیز سرکوبی این نهضت مردمی با توافق مشترک انگلیس و شوروی تصمیم‌گیری می‌شود و به حکومت مرکزی وابسته ابلاغ می‌گردد.

اما جناب نوری زاد؛ جالب اینجاست که همین رضاخان سردار سپه؛ که سرکوب نهایی تمامی نهضت‌های ضد استعماری و ضد استبدادی این دوران ازجمله قیام جنگل از سوی بیگانگان به عهدۀ او گذاشته‌شده بود، نیز برخلاف شما! میرزا را ستود و قیام وی را در راستای میهن‌پرستی و کاملاً در جهت منافع ملی کشور ارزیابی کرده است و گفته است: «اقدامات میرزا درست و همه‌اش از روی کمال حسن نیت و ملیت‌خواهی و وطن‌پرستی بوده است و من شخصاً به نام دولت ایران تصدیق می‌کنم که عملیات انقلابیون جنگل به نفع ملت و کشور ایران بوده که در روزهای باریک کمک‌های شایسته‌ای در جلوگیری از تعرض بیگانگان نموده‌اند».(فخرایی، ۱۳۴۷: ۳۷۷)

جناب نوری زاد؛ آیا می‌دانستید! میرزا کوچک در پاسخ به پیشنهادهای وسوسه کننده انگلیسی‌ها در باب به رسمیت شناختن حکومتش در شمال ایران و دست کشیدن از مبارزه با انگلیسی‌ها بیان داشته: «من و رفقایم محال است آلت دست آن‌ها بشویم. عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق و حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند. من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم. آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. ما به شرافت زیست کرده و باشرافت مراحل انقلابی را طی کرده‌ایم و باشرافت خواهیم مُرد…».

آیا مطالعه نموده‌اید! که وقتی مدت‌ها میرزا و یارانش اجازه عبور از گیلان را به نیروهای انگلیسی‌ها ندادند، کلنل استوکس در مذاکره‌ای به میرزا اعلام کرد درصورتی‌که میرزا به انگلیسی‌ها اعتماد کند، دولت انگلیس تعهد می‌کند که باکمال میل، حکومت جنگل در ایران را به رسمیت بشناسد؛ اما میرزا در پاسخ می‌گوید: «درست است که پیشنهاد شما صد در صد به نفع ماست ولیکن جنگل معتقد نیست که در روش متخذه خویش تغییراتی بدهد و زیر بار چنین معامله‌ای برود… برای من و همکارانم تشکیل حکومت مقتدری زیر نفوذ شما مقرون به‌افتخار نخواهد بود». یا در پاسخ میرزا کوچک به نامه تطمیع و تهدیدآمیز رئیس اتریاد تهران «رتمستر کیکا چینکوف» که او را دعوت به تسلیم می‌کند؛ تصریح می‌نماید: «دیر آمدی ای نگار سرمست! … در قانون اسلام، مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند مسلمین باید به مدافعه برخیزند؛ ولی دولت انگلیس فریاد می‌کشد که من اسلام و انصاف نمی‌شناسم، باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد مشئوم خودسازم…»

جناب نوری زاد؛ تا آنجا که می‌دانیم از اهالی شهریار (اطراف تهران) هستید؛ آیا می‌دانستید! در ماجرای قحطی بزرگ در جریان اشغال ایران و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر بریتانیا و شروع قحطی بزرگ (۱۹۱۷- ۱۹۱۹) که میلیون‌ها نفر از مردم ایران را به کام مرگ فرستاد، نهضت جنگل تنها جمعیتی بود که توانست در آن بحرانِ ملی به حمایت از مردم ایران برخیزد و با رساندن آذوقه به تهران و سایر شهرها و اسکان پناهندگان قحطی‌زده‌ای که به رشت می‌آمدند به کمک مردم ایران بشتابد.

قیام میرزا کوچک و یارانش مفاهیمی گران‌سنگی همچون استعمارستیزی، استقلال، عدالت، آزادی، حاکمیت اسلام و همچنین حضور مردمان عادی یا به‌اصطلاح قشر رعیت در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی را به جامعه ارزانی داشت و الهام‌بخش مردم این سرزمین شد. در مظلومیت کوچک جنگلی همین بس که در ایوان خانه‌اش می‌ایستید و او را متهم به تجزیه‌طلبی می‌کنید و می‌روید و کسی پاسختان را نمی‌دهد. نمی‌دانم شاید علت سکوت، بی‌جا بودن گوینده و مطلبش بوده است! و شاید هم … اما بدانید که فرزندان معنوی میرزا بسیارند، همان‌ها به تأسی از سردار جنگل بیش از ۸ هزار شهید در دفاع ۸ ساله از ایران فدا کردند.

قطعاً نهضت هفت‌ساله جنگل فرازوفرودهایی داشته و ریزش‌ها و رویش‌هایی؛ چه بسیار احسان ا… خان‌ها و خالو قربان‌ها که خود را جنگلی نمایاندند و به این نهضت خیانت کردند، همانگونه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی خسته از مرارت‌های حصول به آرمان، ریزش نموده و باعقل معاششان سعی در تحلیل سطحی و توجیه مجاهدان حق و حقیقت می‌نمایند.

شاید بتوان جهل تاریخی جناب نوری زاد نسبت به نهضت جنگل و تاریخ یک‌صد سال پیش را به‌گونه‌ای توجیه نمود؛ لکن با استدلال طرح‌شده از سوی وی، مبنی بر جایز ندانستن مبارزه با حکومت سلطنتی تحت سلطه استعمار در دوره قاجار و و دفاع از حق سرکوب حکومتی، چگونه می‌بایست رفتار دوگانه شخص ایشان را در مقابل نظام مردم‌سالار دینی کشور تجزیه‌وتحلیل نمود! آری به قول میرزا کوچک «کشف شدن حقیقت برای ما بهترین لذات خواهد بود.»

جناب نوری زاد؛ در پایان شمارا به گفته خودتان دعوت می‌کنیم: که به تاریخ خوب نگاه کنید! و قبل از اظهارنظر؛ مطالعه نمایید و بجای تحریف حقایق؛ در مقابل انسان‌های بزرگی که استقلال، آزادی و دین‌مداری امروز این سرزمین، مرهون رشادت‌های آنان است، سر تعظیم فرود آورید.

مجید رحمانی، مؤلف و پژوهشگر نهضت جنگل

منابع:

۱.      سلسله روزنامه های جنگل(۱۳۶۰)،نشریه نهضت انقلابی جنگل،انتشارات مولی

۲.      تاریخ بیست ساله ایران(۱۳۲۴)،حسین مکی، چهار جلدی، مقدمات تغییر سلطنت، چاپ تهران

۳.      رابینیو، هـ.ل (۱۳۷۲)؛ روزنامه‌های ایران از آغاز تا سال ۱۲۸۹ هـ.ش، ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران: انتشارات اطلاعات.

۴.      فخرایی، ابراهیم(۱۳۴۷)، سردارجنگل،تهران، انتشارات جاویدان

Share