شما که می دانید، شما که می بینید

نامه ای به شهیدان انصاری،کریمی و قلی پور

می دانید برادران سخاوتمند من،هر وقت که می خواهیم فکر کنیم و انتخاب مناسب داشته باشیم آنچنان شکم پیچ پیچ مان صدا می کند و آنقدر فریاد نیازمان بالاست که اصلا یادمان می رود سلامت کار را،پاک دستی را،دوری از باند و جناح را

با نام خالق شهیدان

نامه ای به سه شهید
شهید انصاری، شهید کریمی، شهید قلی پور

شما که می دانید،شما که می بینید
این نامه با الهام گرفتن از برخورد سه شهید استان گیلان یعنی شهید مهندس علی انصاری (استاندار وقت)، شهید کریمی (دادستان وقت) و شهید قلی پور (فرمانده سپاه وقت) در برخورد با مدیری است که در دادن برق به یک روستا اهمال داشت.
سلامی بر برادران شهیدم، من هیچگاه شما را ندیدم، فقط از شما شنیده ام.طبق رسمی که ما زمینیها برای نامه نگاری داریم قاعدتا باید از احوال شما جویا باشم اما می دانم طبق وعده الهی حال شما خوب است اصلا شما زنده ایدو بهترین حال را دارید.(و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند مردگانی هستند بلکه زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند. آیه ۱۶۹ آل عمران). پس جویای احوال شما نمی شوم چون مطمئن هستم حالتان خوب است. اما اگر از احوال ما جویا هستید حالمان خوب نیست.اگر چه؛ شما که می دانید شما که می بینید. کنجکاویهایم باعث شده از زندگان و جاویدانان همیشگی تاریخ سوالاتی داشته باشم و نظر شما سه عزیز، که هرسه در لباس خدمت به مردم از جان گذشتیدرا بدانم.که اگر الان مسئول بودید شرایط چه می شد؟ اگر شما بودید باز ما این همه جوان بیکار داشتیم؟بسیاری از بردران کوچک شما الان بیکارند. شما که می دانید شما که مبینید. می خواستم بدانم اگر شما بودید بجای زمینهای ورزشی اینهمه مثلا چایخانه سنتی واقعا قلیانسرا با … زیاد می شد؟
اگر شما بودید و ادارات ما چنین حال و هوایی داشت شما چه می کردید؟ راستی زمان شما هم مسئولین به جای اینکه جواب مردم را بدهند جواب همدیگر را می دادند؟ راستی زمان شما برف و باران می آمد وضعیت شهر چطور بود؟ زمان شما انقدر آدمهایی که دوست دارن سالم کار کنن و سالم باشند مورد تمسخر قرار می گرفتند؟ زمان شما برای دیدن یک مدیر و رئیس و استاندار و فرماندار و وزیر باید خیلی ها واسطه می شدند؟ ببخشید با شما راحت صحبت می کنم و با اینکه ایمان دارم شما همه چیز را می بینید و می دانید باز هم می پرسم. اخر امروز سوال کردن جرم شده،سیاه نمایی شده البته می گویند نقد را می پذیرند اما تخریب رانه؟ راستی زمان شما تعریف نقد چه بود؟ تعریف تخریب چه بود؟
شما که استاندار بودی،شما که دادستان بودی،شما که فرمانده سپاه بودی وابسته به کدام جناح و حزب بودی تا به این مقامها رسیدی؟شهری می رفتید انقد مثل الان برای شما بنر و پرده و خوشامدگویی نصب می کردند؟ ببخشید انقد با شما راحت حرف می زنم چون می دانم شهدا خیلی مهربانند که اگر نبودند که جان خویش را سخاوتمندانه برای خاک و مردمشان نثار نمی کردند. حتما می دانید و می بینید که امروز در یکجا برای شما کنگره می گیرند و در جایی دیگر در همان نزدیکی جوانها قرصهایی می خورند تا شاید یادشان برود از وقت ازدوجشان گذشته تاشاید یادشان برود بیکارند، یادشان برود اگر در اداره ای هستند تا آشنا نداشته باشند به جایی نمی رسند. جالب اینکه تنها چیزی که فراموش می کنند انسان بودن است.شما اینها را می دانید شما اینها را می بینید.
برادران خوب من سوال بزرگ من این است همه از شما حرف می زنند و حتی همه از مظلوم ترین شما یعنی امام حسین شهید حرف می زنند و لی نمی دانم چرا هیچکدامشان،چرا هیچکداممان شبیهتان نیستیم.؟ برخی از همینها که همیشه از شما حرف می زنند و با این حرفها از مردم رای می گیرند که به آنها خدمت کنند در کمال تعجب فقط به خود خدمت می کنند ماشینشان گرانتر، فرزندانشان آقازاده، حرفهاشان جدید و خلقشان برای مردم تنگ تر و… شما که می دانید، شما که می بینید.
چند روز پیش وصیت یکی از دوستان شما را می خواندم نمی دانم الان پیش شما هنوز فرمانده هست یا رفته سراغ درس و دانشگاه؟ نمی دانم اصلا آنجا شما فرمانده دارید یا همه فرمانده هستید؟ اینجا که از حرکات و ظواهر شما کسی نمی فهمید فرمانده باشید. بله منظورم شهید چمران است نوشته بود ((وصیت من درباره مال و منال نیست زیرا می دانی که چیزی ندارم. وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است)) نمی دانم امروز اگر کسانی در جایگاه ایشان وصیت کنند می شود بخش اعظم وصیتشان درباره مال و منال نباشد؟برادران خوبم خیلی وقتها فکر می کنم اگر خود من پشت میزهای قدرت و ثروت بودم چه می شدم؟ شاید جوری می شدم که شما نامه من را پاره می کردید.البته من که به روی خود نمی آوردم. پشت میکروفن های مثلا خدمت چنان فریاد می زدم تا صدای مردمی که خدمتی بهشان نکردم به جایی نرسد.
راستی برادران خوبم بزودی قرار است دوباره از صدقه سر آرامشی که با خونتان برای ما به ارمغان آوردید انتخاب کنیم ولی می دانید برادران سخاوتمند من،هر وقت که می خواهیم فکر کنیم و انتخاب مناسب داشته باشیم آنچنان شکم پیچ پیچ مان صدا می کند و آنقدر فریاد نیازمان بالاست که اصلا یادمان می رود سلامت کار را،پاک دستی را،دوری از باند و جناح را. البته طبیعی است چون از شما خوانده بودیم و شنیده بودیم که آدم فقیر خدا را گم می کند.(فقر منجر به کفر می شود). بهرحال با اینکه رهبر ما بارها فرموده اند که ((نمک شناسی حق شهدا این است که در راهی که آنها باز کرده اند حرکت کنیم)).بنظر شما ما در راه شما هستیم؟مسئولین در راه شما هستند؟
راستی برادر خوبم شهید انصاری در جایی از وصیت نامه خود نوشته بود: ((از مال دنیا چیزی ندارم که برایت بگذارم ولی با شرافت زیستن را به یادگار گذاشتم که تو نیز آن را ادامه دهی.)) سوال آخرم اینست که آیا ما باشرافت زندگی می کنیم؟آیا جانشینان شما با شرافت زندگی می کنند؟ شما که می دانید،شما که می بینید.

توضیح: در این نوشته فرد یا مسئول خاصی مد نظر نبوده بلکه همه ما اعم از افراد و مسئولین مدنظر قرار گرفتند.

نویسنده: آرام

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share