مارال اسکندری

نگاهی به رمان تابستان آن سال; روایت غفلت و حسرت

تابستان آن سال، نوشته ی دیوید بالداچی با ترجمه ی شقایق قندهاری، سال گذشته توسط نشر آموت روانه بازار کتاب شده است. این رمان اثری متفاوت در کارنامه ی دیوید بالداچی محسوب می شود.

تابستان آن سال، نوشته ی دیوید بالداچی با ترجمه ی شقایق قندهاری، سال گذشته توسط نشر آموت روانه بازار کتاب شده است. این رمان اثری متفاوت در کارنامه ی دیوید بالداچی محسوب می شود. چرا که تاکنون اغلب آثار او در ژانر پلیسی- جنایی جای می گیرد. این نخستین رمان اوست که از مضمونی عاطفی و خانوادگی برخوردار است. به قلم او تاکنون نزدیک به بیست و پنج رمان منتشر شده که اکثریت جزو آثار پر فروش بوده اند. تابستان آن سال نیز چنینی توفیقی نصیبش شده است. شایسته یادآوری است که رمان های بالداچی به اغلب زبان های دنیا ترجمه شده اند و این خود نشان از این دارد که داستان های او محدود به جغرافیا و اقلیم خاصی نیست.

۱۶۷۸۲۲۷تابستان آن سال، روایت افسری ۳۵ ساله بازمانده از جنگ های آمریکا در خاورمیانه است که دچار بیماری لاعلاجی شده و خود و خانواده اش، نومیدانه در انتظار مرگش هستند. لیزی، همسر جک، شبانه برای خرید دارو از منزل خارج شده و بر اثر سانحه تصادف اتومبیل می میرد. دختر شانرده ساله و دو پسر آنها بین اقوام مادری برای نگهداری تقسیم می شوند و جک در آسایشگاه به تنهایی در انتظار پایان زندگی اش است که معجزه ای رخ می دهد و جک به طور غیر منتظره ای سلامتی اش را باز می یابد. حالا او درصدد جبران فرصت های از دست رفته بر می آید و به همین علت یک بار دیگر فرزندانش را در خانه ای موروثی از جد مادری لیزی گرد هم می آورد و …

تابستان آن سال، یک درام خانوادگی ست بدون هیچ زایده ای. قصه ای شسته و رفته و سرشار از عواطف و روابط انسانی. نویسنده با تبحر و چیرگی قابل تحسینی، بر ساختار داستان مسلط است و اثری خلق کرده که جهش قابل توجهی نسبت به ادبیات عامه پسند دارد. اما در زمره ی ادبیات جدی قرار نمی گیرد. هر چند که خواننده ی حرفه ای را نیز با زیرکی، به خود سرگرم می دارد. چرا که بالـداچی به اصول داستـان نویسی کاملا مسلط است و تلاشش برای ارائه ی یک اثر بی نقص، به بار می نشیند.

در صفحه ی ۳۱۸ کتاب می خوانیـم: « تو ممکن است کاری را عالی و بدون نقص انجـام بدهی، هر کاری که فکر می کنی لازم است، بکنی و هر توقعی که بقیه مردم دارند، برآورده کنی؛ با این حـال باز هم به نتیجـه ای که تصور می کنی سزاوار هستی نرسی. زندگی دیوانه کننده و جنون آمیز است و اغلب اصلا با عقل جور در نمی آید.»

در واقع تابستان آن سال روایت غفلت آدمی است و حسرتی که با روزگار او عجین شده است. نادیده گرفتن اینکه هر صبح یک معجزه است و مرگ که همیشه و هر لحظه در تعقیب زندگی است. این رمان را با خیـالی آسوده و مطمئن می شود به آنها که در ابتدای آشنایی و الفت با کتاب و کتابخوانی هستند پیشنهاد داد. بی شک با مطالعه این رمان، شروع خوبی با داستان خواهند داشت.

مارال اسکندری

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

tel final1

Share