صابر عاشری

در سوگ داماش

اکنون ما نیازی به کمک مسوولان نداریم فقط بگذارید خودمان کودک یتیمی را که برایش خون و دل خوردیم دفن کنیم و مراسمی در شأنش برایش برگزار کنیم. داماش را منحل کنید و خلاص…! شاید اینگونه آرام شوید، شاید راضی شوید، شاید خوشحال شوید.چه می دانیم شاید کودک یتیم ما از اول هم اشتباهی بود…

asheri2015-11-27_16-30-02

فوتبال گیلان که همواره جزو قطب های فوتبال ایران بوده ، همیشه با مشکلات مالی وعدم سرمایه گذار مواجه بوده است زیرا از طرفی شرکت های بزرگ دولتی کشور مانند فولاد، سپاهان، ذوب آهن، تراکتورسازی و… در این استان حضور نداشته و از طرف  دیگر بودجه های میلیاردی کشور مانند استقلال و پرسپولیس به تیم های فوتبال آن تعلق نگرفته است حتی سرمایه گذاری بخش خصوصی نیز که در ابتدا پرفروغ به نظر می رسند پس از گذشت مدتی با شکست روبرو می شوند.

نگارنده بر این اعتقاد است که با توجه به اینکه اکثر تیم های موفق فوتبال کشور دولتی یا خصولتی هستند نباید به قهرمانی های این تیم ها افتخاری کرد. زیرا آنها در جنگی نابرابر با تعداد محدود تیم های خصوصی کشورهستند و به همین دلیل تیم های خصوصی پس از مدتی حضور در فوتبال یا منحل می شوند و یا اینکه به دسته ای پایین تر سقوط می کنند.

یکی از تیم هایی که تقریبا در تاریخ خود به صورت خصوصی اداره شد و فقط مدتی زیر نظر شهرداری بود، داماش گیلان است داماشی که نظیر آن در فوتبال ایران کم است.، داماشی که اگر غیرت و تعصب هواداران، بازیکنان و پیشکسوتان آن نبود بارها منحل ‌میشد، داماشی که مانند یک قطار در حرکت هرکس آمد سنگی به آن زد و رفت اما از حرکت باز نیاستاد.
داماش جنگید تا برای مردم شهر و استانش به یک نماد تبیدل شد، نمادی که مردم به آن افتخار می کردند، نمادی که در روز های بی تماشاگری اکثر ورزشگاه های کشور در بازی های عادی خود حداقل پنج هزار هوادار را در ورزشگاه جای می داد، داماشی که برخلاف بسیاری از تیم های شهرستانی در زمان بازی با تیم های متمول پایتخت نشین، نود درصد ورزشگاه توسط هوادارانش پر می شد، داماشی که در سالی که استقلال قهرمان لیگ برتر شد رفت و برگشت آن را شکست داد، داماشی که بازیکنان بزرگی مانند هادی طباطبایی و علیرضا جهانبخش و .. را به فوتبال ایران معرفی کرد، داماشی که…

داماشی که به غیر از هوادار و بازیکنان با تعصب هیچ یاوری نداشت و مانند یک کودک یتیم شب ها را به تنهایی صبح می کرد، داماشی که هر فردی برای گرفتن مسئولیتی در شهر و استان یک عکس یادگاری با آن می گرفت و می گفت حامی این تیم است و زمانی که به مسئولیت می رسید حتی حرفی هم از آن نمی زد، داماشی که هرکس و ناکسی برای مطرح شدن خودش و یا بیکار نبودنش از آن استفاده کرد.

داماشی که از اولین روز تأسیسش با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کرد و هرکس دست این یتیم را می گرفت و به دست دیگری می داد و فرد جدید با تغییر نامش فقط از اعتبار آن می کاست و بعد از چند مدت آن را رها می کرد.

ولی داماش فقط از افراد به ظاهر مسئول و حامی ضربه نمی خورد بلکه از بیرون هم همیشه تحت فشار بود. از چه بگویم!؟ از بریدن سرد داماش در فینال جام حذفی بگویم؟ یا از افتضاحات داوری!!! برای این تیم بخصوص در بازی مقابل ذوب آهن اصفهان که باعث سقوط داماش و بقای تیم اصفهانی(دیار آقای تاج که هم اکنون نیز رییس فدراسیون شده!؟) یا از حکم های ناجوانمردانه کمیته انضباطی که هر روز پا روی شانه های این یتیم می گذاشت و آن را در باتلاق پایین تر می برد!؟

چه بگویم از بازیکنانی که با تعصب در این تیم مانند و سوخت شدند بازیکنانی مثل هادی سهرابی!؟ چه بگویم از خون و دل خوردن های هوادارانی که در گرما، سرما، باران و برف به ورزشگاه می آمدند و سختی های را به جان می خریدند اما هر روز باید شاهد هزاران مشکل بودند، یک روز نام تیمشان تغییر می کرد، یک روز مالک تیم از بین می رفت، یک روز سرمایه گذار می آمد و عکس یادگاری می گرفت و می رفت، یک روز می گفتند تیم منحل شده است، یک روز می گفتنند داماششان بشود شهر باران مشکلات حل می شود و اما هرگز نشد، یک روز می گفتند پول می آید و نیامد. چه بگویم…!؟

اکنون ما نیازی به کمک مسوولان نداریم فقط بگذارید خودمان کودک یتیمی را که برایش خون و دل خوردیم دفن کنیم و مراسمی در شأنش برایش برگزار کنیم. داماش را منحل کنید و خلاص…! شاید اینگونه آرام شوید، شاید راضی شوید، شاید خوشحال شوید.چه می دانیم شاید کودک یتیم ما از اول هم اشتباهی بود…

صابر عاشری

tel final1

Share