آلفرد نوبل در رشت زندگی می کرد!+سند

برادران نوبل که باکشورهای شمال دریاچه کاسپین به تجارت مشغول بودند یکبار برادرشان آلفرد را به رشت دعوت کردند و آلفرد آن سالها چندماهی را میهمان برادران خود بود

به گزارش پایگاه اططلاع رسانی دیارمیرزا ، مدارک غیر قابل انکار حضور آلفرد نوبل در ایران و سکونت وی در رشت در قالب گزارش اختصاصی خبرآنلاین منتشر شد

حجت بقایی در خبرآنلاین نوشت: اولین و در دسترس ترین منبع در این زمینه ویکی پدیا بود که در آن آمده است : نوبل در ایران
۲۰۱۶_۴_۲۸_۱۶_۳۲_۲۷روبرت و لویی نوبل ، برادران آلفرد نوبل که صاحب یک شرکت اکتشاف نفت بودند در حدود سال ۱۲۹۰ شمسی ساکن شهر رشت شدند و بااجازه نامه دولتی صاحب انبارنفتی بودند.محل زندگی ایشان در عمارتی دوطبقه در وسط محوطه فعلی صداوسیمای رشت واقع در خیابان نوبل ( رسالت کنونی ) واقع شده بود . برادران نوبل که باکشورهای شمال دریاچه کاسپین به تجارت مشغول بودند یکبار برادرشان آلفرد را به رشت دعوت کردند و آلفرد آن سالها چندماهی را میهمان برادران خود بود .خانه نوبل با فوت ایشان چون وارثی نداشتند . متروک شد .
خانواده نوبل در کار تجارت بودند و علاوه بر امور فنی در اقتصاد و تجارت هم دستی داشتند . درمورد چگونگی آغازبه کار شرکت نفتی نوبل یکی از دوستانم در سوئد برگی از یک کتاب به زبان انگلیسی برایم ارسال کرد، که درآن نوشته شده بود : رابرت نوبل (سوئدی: رابرت نوبل) (۱۸۲۹-۱۸۹۶) پسر ارشد معمار سوئدی امانوئل نوبل و برادر آلفرد نوبل، در سال ۱۸۷۳ سفری به باکو داشت برای یک معامله خرید چوب گردو که در ساخت اسلحه مورد استفاده قرار گیرد،
او در این معامله متوجه این شد که با انفجار می توانند هزاران تن نفت از زمین اسخراج کنند، به همین دلیل بلافاصله برادرش لودویگ نوبل را احضار و به خرید زمین اقدام کردند و سپس یک پالایشگاه و یک شرکت نفتی در باکو تاسیس کردند . این شرکت تا سال ۱۹۱۷ و انقلاب بولشویکی باقی ماند .
این شرکت بعداز مدتی طی قراردادی با دولت ایران که به قانون اجازه امتداد لوله نفت از بیجارخاله الی کنار شهر رشت معروف است در رشت اسکان گزیده و به امور تجاری مشغول شدند.
و طبق نوشته ها و اشارات سرکنسول آن زمان سوئد در ایران ایشان یعنی «رابرت» و «لودویک» طی نامه ای برادرشان آلفرد را نیز به رشت دعوت کردند و آلفرد چندماهی را دررشت در خانه برادران خود سپری کرد.
در منابع بسیاری که مرتبط با قیام جنگل هستند نام خیابان نوبل و انبار نفت نوبل ذکر شده است در تاریخ قیام جنگل آمده است : درگذشت میرزا، به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با هماره شماری تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی که رضا اشکستانی بود، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده و آنگاه به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.
سر میرزا کوچک خان را در مجاورت سربازخانه رشت، درجایی که معروف به انبار نفت نوبل است، تا مدتها در معرض تماشای مردم قرار داده و سپس خالو قربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردار سپه بود، سر میرزا را به تهران به نزد سردار سپه فرستاد.

 ۱۶-۴-۲۸-۱۶۱۶۳۶وبلدر اینجا متن قرارداد دولت ایران با برادران نوبل را به نقل از معاونت حقوقی مجلس و همچنین مرکزپژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر می شود :
قانون اجازه امتداد لوله نفت از بیجارخاله الی کنار شهر رشت
مصوب لیله ۲۶ رمضان ۱۳۲۹ قمری
ماده اول – از طرف دولت علیه به برادران نوبل اجازه داده می شود که از کنار بندر بیجار خاله لوله آهنی برای جریان نفت به طول یک فرسخ مستقیماً تا راه شوسه پیربازار و رشت کشیده در محل موسوم به ( کوماکو) به راه شوسه مزبوره داخل نموده و از کوماکو تا کنار شهر رشت لوله را متوازی با راه و از کنار راه عبور داده به انبار اداره نوبل کنار شهر رشت وارد نمایند.
توضیح آن که کلیه مسافتی که به طول آن لوله کشیده می شود دو فرسخ و سبع فرسخ خواهد بود.
ماده دوم – برادران نوبل برای کشیدن لوله از صاحبان املاک اراضی لازمه را به عرض یک ذرع و نیز محل ابنیه چوبی و انباری را که برای این کار لازم است به اطلاع و تصویب اولیای دولت علیه و رضایت صاحبان اراضی با سند کتبی و امضای طرفین به مهر کارگذاری برای یک مدتی که زیاده از پانزده سال نباشد اجاره خواهند کرد.
ماده سوم – مدت این اجازه پانزده سال خواهد بود و پس از انقضای مدت برادران نوبل باید تمام لوله ممتده و اشیاء منقوله خود را برداشته و فقط پل و عمارتی را که برای محافظت لوله بنا نموده اند به صاحبان املاک بلاعوض واگذار کنند مگر در موردی که به اجازه دولت به دیگری انتقال یابد.
ماده چهارم – در هر هفته اداره نوبل باید ربع آن مقدار نفتی را که ممکن است از لوله جاری شود برای تجار نفت فروش اتباع داخله جریان دهد و ترتیب تقسیم جریان این مقدار نفت را تجار داخله با کمپانی نوبل به اطلاع کارگذاری گیلان خواهند داد مشروط بر این که تجار مزبور نفت خودشان را با کرجی در بیجار خاله حاضر نموده و از اداره نوبل در رشت به وسیله بشکه مخصوص خود و یا به واسطه لوله که از انبار نوبل به انبارهای شخصی خود خواهند ساخت تحویل بگیرند.
ماده پنجم – اشخاصی که حق حمل ربع نفت را در هر هفته با این لوله دارند از تجار داخله باید بوده و با تجارتخانه های خارجه رسماً شراکت نداشته باشند.
ماده ششم – قرار کرایه نفتی را که تجار داخله به توسط لوله جاری می کنند دولت با کمپانی نوبل به طور عدالت و رعایت طرفین خواهد داد.
ماده هفتم – دهنه لوله که اداره نوبل خواهد کشید دو گره و نیم خواهد بود.
ماده هشتم – مستحفظی لوله مزبور با مالکین اراضی است عملجات و مستحفظین تماماً اتباع دولت علیه خواهند بود و حقوق مستحفظی از کمپانی نوبل به رضایت آنان ادا خواهد شد.
ماده نهم – اداره نوبل نمی تواند به هیچ اسم و رسم به عنوان خسارت لوله یا غیر آن از صاحبان اراضی یا اولیای دولت علیه ایران ادعای خسارتی بنماید و هر گاه اختلافی مابین کمپانی نوبل و صاحبان اراضی یا مستحفظین لوله روی بدهد تسویه آن در کارگذاری خواهد شد و کمپانی نوبل حق هیچ نوع تعرض مستقیماً به آنها نخواهند داشت.
ماده دهم – این اجازه به هیچ وجه شامل انحصار نیست و دولت علیه می تواند به هر کس بخواهد اجازه تمدید لوله برای نفت بدهد.
و سئوال مهم این بود که آیا آلفرد نوبل به ایران آمده است یاخیر ؟
از بهترین منابعی که در این زمینه پیدا کردم کتابهای مربوط به سون هدین بود . در یکی از این کتابها هدین دربارهء دلایل آغاز سفرش به ایران نوشته : سفرش ( هدین ) در ‌واقع از باکو آغاز می‌شود و دلیل آن پیشنهاد کاری بود که از سوی روبرت و لویی نوبل، برادران آلفرد نوبل که صاحب یک شرکت اکتشاف نفت بوده‌اند دریافت کرده بود. این دو برادر به هدین جوان پیشنهاد کار به عنوان مترجم و سخنگوی شرکت خود را داده بودند و این سرآغاز سفر هدین از تفلیس به باکو و از باکو به ایران شد. طبق نوشته ها و اشارات هدین «رابرت» و «لودویک» طی نامه ای برادرشان آلفرد را به رشت دعوت کردند و آلفرد چندماهی را دررشت در خانه برادران خود سپری کرد.
هدین در کل دو بار به ایران سفر کرد و بار نخست، پس از بازگشت به استکهلم بود که تحصیلات عالی خود را آغاز نمود. بار دوم اما، هدین در مقام کنسول سفارت پادشاهی سوئد به ایران سفر نمود و با شاه ایران نیز ملاقات کرد و نشان عالی پادشاهی سوئد را نیز تقدیم شاه ایران نمود.
اسون هدین در سفر به ایران آن چنان شیفته این کشور و تمدن بی نظیر آن شد که در بازگشت به اروپا رساله دکترای خود را با عنوان “مشاهدات عینی در سفری به کوه دماوند” نگاشت و موفق به اخذ مدرک دکترا شد.

tel final1

Share