میثم عبداللهی

مرامنامه کمیته اتحاد اسلام و بازخوانی آرمان‌های اسلامی نهضت جنگل

جنگل در میان اسناد موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان که مربوط به دهه آخر قرن سیزدهم درباره گیلان بود به کتب و اطلاعاتی دست یافتیم که افقی نو را درباره مشروطه و نهضت جنگل پیش روی محققین باز می نمودند. از جمله آن اسناد «مرامنامه و نظامنامه کمیته اتحاد اسلام» است که در سال‌های میانی نهضت جنگل به صورت چاپ سربی منتشر شد. این مرامنامه یک متن مترقی و اسلامی است که بنیان مطالعات پیرامون میرزا کوچک و نهضت جنگل را با رویکرد جدید و اسلامی پی ریزی خواهد کرد. در این مقاله به معرفی این مرامنامه و همچنین به بررسی مرامنامه ای را که تا پیش از این به عنوان مرمنامه نهضت جنگل شهرت داشت و دارای اشکالات فاحشی بود، خواهیم پرداخت

چکیده

مرامنامه-و-نظامنامه-کمیته-اتحاد-اسلامرهبران نهضت جنگل، شعار «اتحاد اسلام» را شعار اصلی جنبش خود انتخاب کردند. آن‌ها کمیته‌ای از مجتهدین و بزرگان تشکیل دادند و این کمیته مرامنامه‌ای منتشر کرد که در آن علل شکل‌گیری نهضت و اهداف آن مشخص شده بود. این مرامنامه به طور آشکار به جنبه‌های اسلام‌خواهی نهضت تأکید کرده بود اما آنچه در متون تاریخی مربوط به نهضت کوچک جنگلی منتشر شد خلاف این آرمان را نشان می‌داد. اکنون بعد از گذشت بیش از ۹۰ سال از نهضت جنگل، با بررسی‌های عمیق‌تر و رجوع به اسنادی که از چشم محققان تاریخ دور نگه داشته شده بود این حقیقت آشکار می‌شود که تاریخ‌نویسان نهضت جنگل به هر دلیلی با تحریف آشکار تاریخ، مرامنامه اصلی نهضت کوچک جنگلی را که کاملاً ماهیت اسلامی داشته است نادیده گرفته و مرامنامه فرقه دموکرات را که ربطی به آرمان‌های اسلامی نهضت جنگل نداشت به نام مرامنامه این نهضت معرفی کردند. این مسئله باعث شد تا مرامنامه اصلی پنهان بماند و عده‌ای فرصت‌طلب که حرفه‌ای جز تحریف تاریخ و مصادره نهضت‌های اسلامی به نفع جریان‌های وابسته به غرب و شرق ایدئولوژیک در ایران ندارند در مورد اصالت‌های اسلامی این نهضت تردید کرده و راه را برای وارونه نشان دادن تاریخ نهضت‌های بیداری اسلامی هموار سازند.

در این مقاله تلاش می‌شود ضمن معرفی مرامنامه کمیته اتحاد اسلام تفاوت‌های مبنایی این مرامنامه با مرامنامه دیگر مورد ارزیابی قرار گیرد. با توجه به این که رهبر معظم انقلاب، نهضت جنگل و جمهوری گیلان را یک نمونه بسیار کوچک از تلاش‌های اسلامی ملت مسلمان ایران برای برپایی جمهوری مبتنی بر آموزه‌های اسلامی می‌داند که به شکل اولیه در دوران نهضت جنگل عملی گردید امیدواریم انتشار این اسناد بخشی از جفاکاری‌ها و تحریف‌های مورخین سکولار نسبت به آرمان‌های اسلامی نهضت جنگل را بر ملا سازد.

کلیدواژه‌ها: نهضت جنگل، میرزاکوچک جنگلی،کمیته اتحاد اسلام، فرقه دموکرات، جنبش‌های اسلامی

اصالت‌های مرامنامه کمیته اتحاد اسلام

سال‌ها پیش ابراهیم فخرایی در کتاب سردار جنگل، مرامنامه‌ای را به نام نهضت جنگل منتشر کرد[۲] که تا به امروز تصور می‌شد که این مرامنامه مربوط به نهضت جنگل، و آرمان‌های آن نیز آرمان‌های نهضت است. اخیراً در میان متونی که مربوط به دهه آخر قرن سیزدهم درباره گیلان بود اسناد و اطلاعاتی به دست آمد که به ویژه برای مشروطه و نهضت جنگل افقی نو را در پیش ‌روی محققین باز می‌کند. این اسناد مربوط است به«مرامنامه و نظامنامه کمیته اتحاد اسلام» که در سال‌های میانی نهضت جنگل به صورت چاپ سنگی منتشر شد و در میان مردم پخش گردید و هنوز آثاری از آن در میان گنجینه‌های خانوادگی مردمان کهنسال این منطقه وجود دارد.

از ویژگی‌های این مرامنامه آن است که یک متن کاملاً مترقی اسلامی است و مسائل مختلفی در آن مطرح شده است؛ که با توجه به فضای شکننده و آلوده آن دوران در نوع خود جذاب می‌باشد. روح اسلامی تمام سند یعنی مقدمه، مرامنامه و نظامنامه را در بر گرفته است و بندهای این سند، آموزه‌های اسلامی را ارائه می‌کند.

مرامنامه‌ای که فخرایی در کتاب سردار جنگل منتشر کرد به این مرامنامه هیچ شباهتی ندارد. ما در این مقاله تلاش می‌کنیم مرامنامه فخرایی را نیز مورد بررسی قرار داده تا میزان صحت انتساب آن به نهضت جنگل مشخص شود.

مرامنامه‌ای که در این مقاله برای اولین بار منتشر می‌گردد «مرامنامه اتحاد اسلام» و مرامنامه‌ای که در کتاب سردار جنگل منتشر شده را «مرامنامه فخرایی» می‌نامیم. این مرامنامه با توجه به شواهدی که در آن وجود دارد مرامنامه کمیته اتحاد اسلام و نهضت جنگل است. روی جلد این مرامنامه به نام «کمیته اتحاد اسلام» و نیز «گیلان» و به سال ۱۳۳۶ق تصریح شده است که این کلید‌واژه‌ها از مختصات نهضت جنگل است.

 در صفحه ۱ به گذشت ۱۲ سال از عمر مشروطه اشاره می‌کند که با توجه به اینکه مشروطه در سال ۱۳۲۴ق آغاز شد پس سال نوشتن این مرامنامه با آنچه روی جلدش یعنی ۱۳۳۶ق نوشته مطابقت دارد. در مقدمه این مرامنامه، اوضاع نابسامان و شکننده ایران به خوبی تشریح شده است. مثل تجاوز نظامی به خاک ایران و همکاری خائنین با اجانب. همچنین نویسندگان این مرامنامه در مقدمه، به سابقه مبارزات نهضت جنگل نیز اشاره کرده و می‌نویسند جنگلی‌ها «تقریباً از سه سال قبل تا امروز در زوایای جنگل گیلان» مشغول به مبارزه بودند؛ این مسئله با تاریخ آغاز نهضت گیلان، یعنی ۱۳۳۳ق، مطابقت دارد.

در مقدمه این مرامنامه به انگیزه‌های اصلی تأسیس «کمیته اتحاد اسلام» نیز اشاره شده است و سه شعار اصلی نهضت یعنی: حفظ استقلال ایران، ایجاد حکومت ملی و اسلام‌خواهی به صراحت بیان شده است. این آرمان‌ها با مشی نهضت تطابق دارد و رهبران نهضت بارها در انظار عمومی و حتی نشریات خود بر این آرمان‌ها به ویژه به اسلامیت و ایرانیت تأکید داشتند.[۳] کمیته اتحاد اسلام در یکی از شماره‌های روزنامهجنگل می‌نویسد:

 ما قبل از هر چیز طرفدار استقرار استقلال مملکت ایرانیم، استقلالی به تمام معنی الکلمه یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطه نظر تمام دول اجانب چه همجوار چه غیر همجوار در مقابل یکسانست… ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت مقدس منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم… .[۴]

 در قسمت‌های دیگر نظامنامه هم که شرح «تأسیسات جمعیت اتحاد اسلام» رفته، بارها به این جمعیت اشاره شده است. با توجه به این دلایل تردیدی باقی نمی‌ماند که این مرامنامه مربوط به نهضت جنگل است و آنچه فخرایی و دیگر تحریف‌گران تاریخ تحت عنوان مرامنامه نهضت جنگل در آثار خود آورده‌اند ربطی به آرمان‌های نهضت جنگل و میرزا کوچک خان ندارد.

مرامنامه مذکور در هشت صفحه منتشر شده است. صفحه اول جلد یا شناسنامه است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده است و عنوان «مرامنامه و نظامنامه ایران ـ کمیته اتحاد اسلام ـ گیلان» را بر پیشانی دارد. تاریخ انتشار آن، سال ۱۳۳۶ق ( مطابق ۱۲۹۶ش) درج شده است. بی‌تردید بازخوانی این مرامنامه فضای جدیدی را برای جنبش جنگل به محققین عرضه خواهد کرد و وجهی دیگر از نهضت جنگل را به نمایش خواهد گذاشت. با پیدا شدن این مرامنامه، تغییرات زیادی در مطالعات پیرامون نهضت جنگل و میرزاکوچک به وجود خواهد آمد.

بازخوانی اهداف نهضت جنگل در چشم‌انداز مرامنامه اتحاد اسلام

امروزه اساسنامه‌ها و مرامنامه‌هایی که گروه‌های سیاسی تدوین می‌کنند بیانگر آرمان‌ها و اهدافشان است. در گذشته مرامنامه‌نویسی یکی از فعالیت‌های رایج گروه‌های سیاسی بود. مرامنامه مبین اهداف هر گروه و مرزبندی‌هایش با جریان‌های سیاسی ـ اجتماعی دیگر بوده است. بنابراین یکی از راه‌های شناخت نهضت جنگل بازخوانی آرمان‌ها و اهداف این نهضت از زبان مرامنامه است. در ابتدای این سند بعد از مقدمه به مهم‌ترین آرمان‌های جنبش جنگل به شرح زیر اشاره شده است:

۱. حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و رفع تجاوزات اجانب

۲. تحکیم مبانی حکومت ملی

۳. محافظت از اصول و قوانین مقدس اسلام

هیچ کدام از بندهای این مرامنامه با اصول اسلامی تعارض ندارد بلکه به اجرای قوانین مقدس اسلام تصریح شده است. این نکته مبین این مسئله است که نویسندگان مرامنامه، از مجتهدین و علما بوده‌اند و نیز کسانی که دغدغه اجرای احکام اسلامی را پی‌گیری می‌کردند؛ به همین خاطر یکی از ۳ شعار اصلی‌ای که مطرح کردند اسلام‌خواهی است.

با توجه به شکل و ترکیب کمیته اتحاد اسلام که مجتهدین طراز اول در آن حضور داشتند، به روشنی معلوم می‌شود که قلم و محتوای این مرامنامه کاملاً با افکار آن‌ها سازگار است و بدیهی است غرض این نهضت تشکیل حکومت مردمی بر پایه شعائر دینی و احکام و مقدسات دین مقدس اسلام است؛ چه اینکه در اعلام حکومت توسط نهضت جنگل، قوانین اسلام را در قالب جمهوری عرضه کردند و شعار تشکیل جمهوری اسلامی و انقلابی در رأس شعارهایشان قرار گرفت.

این آرمان‌ها در رهبری نهضت جنگل آنقدر مشهود بود که حتی ابراهیم فخرایی که میانه خوبی با روحانیت و اهداف اسلامی نهضت جنگل ندارد می‌نویسد:

مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیئت اتحاد اسلام تشکیل می‌داد که افرادش به استثناء چند نفر، همه از علما و روحانیون بوده‌اند. این وضع که تعدادی از روحانیون زمام کار را به دست گرفته کارگردانی و رهبری امور انقلاب را عهده‌دار شده‌اند به مذاق عده‌ای گوارا نیامد و ترتیبی دادند که هیئت اتحاد اسلام به کمیته تبدیل شود و در نتیجه این تغییر نام، افراد غیر روحانی نیز توانستند به عضویت رسمی هیئت اتحاد اسلام در آیند و اکثریت اعضاء را به دست آورند.[۵]

وی همچنین در سراسر کتاب به این مسئله اشاره می‌کند که «خود میرزا به طوری که قبلاً گفته‌ایم یک مرد دینی بیش نبود که همه مظاهر انقلاب را از دریچه دیانت می‌نگریست.»[۶]

شاید به همین اعتبار بود که فخرایی و سایر مورخین سکولار نهضت جنگل، تلاش کردند در نگارش تاریخ این نهضت به نوعی ریشه‌های اسلامی آن را پنهان ساخته و تاریخ این نهضت را بر اساس ایدئولوژی خود تدوین نمایند؛ چون از اساس معتقد نبودند که روحانیت با تکیه بر آموزه‌های اسلامی بتواند یک جنبش بزرگ اجتماعی و سیاسی را رهبری کند. چنان که مصطفی شعاعیان نیز در کتاب خود که مورد تقدیر فخرایی قرار گرفته است به این اعتقاد کینه‌توزانه نسبت به روحانیت و اسلام اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «روحانیت عقب‌مانده‌تر، کودن‌تر و نا‌آگاه‌تر از آن بود که بتواند به پیشقراول نهضتی انقلابی در عصر مبارزه با استعمار ـ ارتجاع مبدل شود.»[۷] اما رهبری میرزا در نهضت جنگل و رهبری مرحوم آیت‌الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت و از همه مهم‌تر رهبری امام در نهضت پانزده خرداد سال ۴۲ بی‌اعتباری تمامی این تحلیل‌های استعماری را به اثبات رساند و ناتوانی و فقر تئوریک جریان‌های غیرمذهبی را در شناخت مسائل ایران و جهان نشان داد.

شاید حکومت پهلوی به همین اعتبار، اجازه نشر کتاب سردار جنگل را به یکی از کارگزاران خود داد چون بی‌میل نبود که در حافظه تاریخی ملت ایران از نهضت جنگل به عنوان یک نهضت با گرایش‌های اسلامی ناب چیزی باقی نماند. شاید جعل مرامنامه حزب دموکرات به نام مرامنامه نهضت جنگل توسط فخرایی و دیگران تحت تأثیر چنین القائاتی صورت گرفته باشد.

در مقدمه مرامنامه نهضت جنگل به علل عقب‌ماندگی و پریشانی ملت ایران به درستی اشاره شده است که چگونه بعد از مشروطه «دشمنان خارجی با کمک و مظاهرت خائنین داخلی، آنی از دسیسه‌کاری و نیرنگ‌بازی در اعدام استقلال و تسریع دوره استرقاق ما غفلت و تأنی روا نداشته‌[اند].» این قسمت اشاره به جنایت‌های انگلیس و روسیه در طول تاریخ ۱۲ ساله بعد از مشروطه دارد. این دو کشور متجاوز، ایران را اشغال کرده و با کمک شبه‌روشنفکران وابسته، شروع به چپاول ایران کردند. در این مقدمه به روشنفکران سکولار که به ایادی غرب و شرق تبدیل شده و برای منافع آن‌ها تلاش می‌کند نیز اشاره شده است.

در ادامه نوشته است که این تجاوزها باعث شده تا ایران پیشرفت نکند و زیر چکمه استعمارگران، زندگی فلاکت‌باری داشته باشد. از علاقه‌مندان به «اسلامیت، ایرانیت، جبار منتقم و روح مقدس مؤسس آئین مطهر اسلام» کمک طلبیده تا دست به دست هم داده و ایران را از شر استعمارگران و خائنین داخلی نجات دهند. جالب است که چه قسم افرادی را برای مبارزه دعوت می‌کند و داشتن چه شروطی مثل پایبندی به خدا، پیامبر، اسلام و ایران را برای کسانی که به مبارزه دعوت می‌کند، ذکر کرده است.

بعد از آن به علل و انگیزه‌های ایجاد نهضت جنگل و کمیته اتحاد اسلام اشاره شده و گفته شده که «از سه سال قبل تا امروز در زوایای جنگل گیلان قیام به احیای ایران» کرده‌اند و در راه بیداری افکار مردم نیز از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند. در نهایت از افراد مختلف دعوت می‌کنند که برای مبارزه با هم متحد شده تا کشور ایران را از این اوضاع اسف‌انگیز نجات دهند.

در صفحه ۳ اصلی‌ترین قسمت یعنی متن مرامنامه درج شده است. عنوان آن «مرامنامه جمعیت اتحاد اسلام ایران» است. این مرامنامه ۱۲ بند دارد که مهم‌ترین اصول آن در ۳ بند اول گنجانده شده است.

همان طور که گفته شد بند اول این مرامنامه به «حفظ استقلال و تمامیت ملکی ایران و رفع تجاوزات اجانب» اختصاص دارد. با مطالعه شرایط ایران در آن روزگار به این نتیجه می‌رسیم که اصلی‌ترین مشکل ایران نبود استقلال بود. در آن زمان جنگ جهانی اول به وقوع پیوست و ایران به رغم اعلام بی‌طرفی در جنگ، از سوی دو کشور جنایت‌پیشه یعنی انگلیس و روسیه مورد تهاجم نظامی قرار گرفت. اسلام نمی‌پذیرد که کشور اسلامی مورد ظلم واقع شود و مورد تهاجم قرار گیرد. این اشغال، استقلال ایران را خدشه‌دار کرده و غرور ملی ایرانیان را جریحه‌دار می‌کرد. البته اشغال نظامی، زمینه‌ساز بستن قراردادهای استعماری، سوء‌استفاده از منابع کشور و حتی استعمار را به دنبال داشت. این مسئله که به خاطر ضعف دولت مرکزی بود، باعث شد تا جنبش‌هایی مثل نهضت جنگل، قیام شیخ محمد خیابانی، قیام دلیران تنگستان و قیام کلنل پسیان به وجود آید که شعار و انگیزه اصلی و اولی همه این‌ها دفع استعمار و تجاوزات آن‌ها از ایران بود.

البته نهضت فقط به فکر مقابله با اجانب نبود؛ بلکه می‌دانست که باید دست خائنین داخلی را نیز کوتاه کند چرا که همین خائنین هستند که زمینه استفاده اجانب را از منافع ایران فراهم می‌کنند. نهضت به طور صریح مقابله با خائنین داخلی را در بند ۸ مرامنامه گنجانده تا با این عمل ثابت کند که یکی از دغدغه‌های اصلی نهضت مقابله با این گروه است: «تشکیل محاکم برای محاکمه خائنین، بدون ملاحظه رتبه و مقام.»این بند را می‌توان مکمل بند اول دانست. افزودن این بند به مرامنامه، نهایت جدیت نویسندگانش در برخورد با خائنین را می‌رساند. آن‌ها قائل بودند که بخشی از مشکلات کنونی کشور ناشی از عملکرد خیانت‌بار مسئولین دولتی بود. البته روشنفکران نیز به خوبی این مسئله را ثابت کرده بودند که در راه تأمین منافع غرب از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کنند. امضای قرارداد استعماری ۱۹۱۹ که دو سال بعد از تاریخ این مرامنامه صورت گرفت، از خیانت‌های این قشر به کشور و مردم بود.

بند ۲ از مرامنامه کمیته اتحاد اسلام به «تحکیم مبانی حکومت ملی» پرداخته است. حضور رژیم منحط قاجار در رأس امور کشور باعث شده بود تا ایران بیش از یک قرن در خوابی عمیق به سر برده و از پیشرفت باز بماند. علاوه بر این، ضعیف بودن دولت مرکزی به کشورهای سلطه‌گر این اجازه را می‌داد تا هر زمان که خواستند به ایران حمله کنند و با حربه‌های نظامی از دولت ایران امتیاز بگیرند. در زمان نهضت جنگل، داشتن یک دولت قدرتمند آرزوی هر ایرانی شده بود که بتواند جلوی تهاجم سلطه‌گران را گرفته و کشور را رو به پیشرفت ببرد.

بند سوم مربوط به «محافظت [از] اصول و قوانین مقدسه اسلام با رعایت احترام [به] سایر ادیان» است. این بند یکی از ۳ شعار اصلی نهضت است که در آن به طور صریح سخن از محافظت از قوانین اسلامی رفته است. با این تفاصیل معلوم می‌شود که جایگاه دغدغه‌های اسلام‌خواهی در میان نهضت جنگل در چه حدی بوده است و نهضتی که از اصل و اساس، «اتحاد اسلام» نامیده شود به معنای دغدغه اصلی صاحبان آن برای اسلام است. کمی جلوتر در شرط اول از شرایط عضویت اعضای کمیته اتحاد اسلام نوشته شده که «عضو باید مسلمان… بوده…» این قید جز اسلام‌خواهی و اولویت «مسلمان بودن» بر سایر شروط عضویت، معنای دیگری ندارد.

بند ۴ به «ایجاد نظام ملی متحدالشکل برای اجرای مقصود» اشاره دارد که با توجه به نداشتن ارتش منظم، متحدالشکل و قدرتمند این مسئله از دغدغه‌های نهضت بود. البته بند ۱۱ این مرامنامه هم که «نظام، ملی و اجباری است» را می‌توان مکمل این بند دانست که در صدر تحقق این دو بند در صدد ایجاد ارتشی قدرتمند در ایران است.

بند ۵ مربوط به «اعمال مظاهرت تامه در رفع تعدیات و اجحافات از طبقه برزگران و صنعتگران و سوداگران و عمله‌جات» است. با توجه به وضعیت قشرهای مستضعف مثل برزگران، سوداگران و کارگران که زیر فشار و تعدی زورگویان و حتی حکومت قرار داشتند باید برای آن‌ها فکری اساسی می‌شد. حمایت از قشر مستضعف که در انقلاب اسلامی ایران نیز جایگاه به خصوصی دارند، مورد تأکید نهضت جنگل هم بوده و از دغدغه‌های اصلی نهضت بوده است.

در بند ۶ مسئله «تکریم عموم فرق آزادی‌خواه بدون ملاحظه نژاد و ملیت» نوشته شده است. این بند اشاره دارد که تلاش برای آزادی انسان‌ها از یوغ استبداد و استعمار، امری مطلوب است و باید به این تلاش ارج نهاده شود. طبیعی است که این تلاش مقید به نژاد و ملیت خاصی نیست و هر‌کس در راه رهایی انسان‌ها تلاش کند کار ارزشمندی انجام داده است.

بند ۷ که شامل «نسخ و القای تحمیلات و عوارضات غیر قانونی» است اشاره به اوضاع آن زمان ایران دارد که بعضی از ثروتمندان، مسائلی را به رعایا و فقرا تحمیل می‌کردند و با عناوین مختلف از آن‌ها پول می‌گرفتند. این بند در صدد است تا این مسئله را در ایران ریشه‌کن کرده و گرفتن عوارض و مالیات و غیره را در چارچوب قانون تعیین کنند و انجام دهند.

بند ۹ به «اصلاح ادارات طبق اصول بیم و امید» پرداخته است. این بند به ریشه‌کن کردن فساد اداری باز می‌گردد؛ به این معنا که اگر کارمند اداره‌ای کار خود را خوب انجام داد تشویق شود و اگر بد انجام داد تنبیه شود. در صورتی که بین کارمند خوب و بد فرقی نباشد یا در بعضی از مواقع کارمند بد هم تشویق شود، این مسئله فسادزا است و ادارات و جامعه را دچار فساد خواهد کرد. این بند در صدد اصلاح ادارات طبق تشویق خادم و تنبیه خطاکار است.

بند ۱۰ مربوط به«تعلیم اجباری و حفظ خصایص ملت» است. اغلب مردم ایران در زمان نهضت جنگل بی‌سواد بودند و این بی‌سوادی در بعضی مواقع باعث ایجاد فساد در جامعه می‌شد. تشویق به علم‌آموزی و یادگیری سواد از مسائلی است که در اسلام به آن تأکید زیادی شده است. به همین خاطر از شعارهای اصلی نهضت جنگل، ایجاد فضایی برای تحصیل همه مردم و حتی اجباری شدن مقداری از سواد است. قسمت دوم این بند که به حفظ خصائص ملت اشاره دارد در صدد است تا آداب و رسوم رایج میان مردم را حفظ کند که بخشی از این آداب و رسوم، فرهنگ اسلامی است که آن را میان مردم ترویج کنند.

آخرین بند مرامنامه که بند ۱۲ است به این امر اختصاص یافته است: «مالیات از عایدات، مأخوذ خواهد شد.» این بند به یکی از راه‌های اصلی حفظ و استمرار حیات دولت اشاره دارد و شاهراه اصلی تأمین اقتصادی دولت را از راه مالیات دانسته است و یکی از اصلی‌ترین وجوه گرفتن مالیات، مالیات از عایدات است. این بند ما را متوجه این موضوع می‌کند که اعضای کمیته اتحاد اسلام در صدد بودند تا حکومت تشکیل دهند و به حدی در این امر جدی بودند که از راه ممر درآمد دولت نیز غافل نبودند.

از صفحه ۴ عنوان «تشکیلات جمعیت اتحاد اسلام ایران» وجود دارد و مربوط به نظامنامه ساختار جمعیت اتحاد اسلام و جزئیات آن است. در ابتدای نظامنامه، به تأسیسات جمعیت اتحاد اسلام عبارت از کمیته مرکزی، کمیته‌های ایالتی و ولایتی و کمیته‌های محلی اشاره شده است. در همین صفحه شرایط عضویت در این جمعیت و نحوه تشکیل کمیته ذکر گردیده و در صفحه بعد نحوه برگزاری انتخابات برای تشکیل کمیته با عنوان «ترتیب انتخاب» بیان شده است. از صفحه ۶ به وظایف کمیته‌ها پرداخته شده و در پایان با یک تتمیم، مرامنامه به پایان رسیده است. در مجموع ۲۴ بند به عنوان نظامنامه تشکیلات جمعیت اتحاد اسلام ذکر شده است.

این نظامنامه ساختار تشکیلات هیئت اتحاد اسلام را در ایران ـ و نه فقط در گیلان ـ تشریح کرده است که بعد از تشکیل حکومت، باید از چه ساختاری تبعیت کنند و چگونه به اداره حکومت بپردازند. اما آنچه در این متن دیده می‌شود ناشی از عزم نویسندگان این سند، برای ایجاد حکومت دینی در سرتاسر ایران است. آن‌ها ساختار کمیته اتحاد اسلام را نه برای اداره گیلان بلکه برای اداره ایران نوشتند. پس قرار نبود که نهضت محدود به دایره گیلان باقی بماند بلکه حکومت اسلامی را برای همه ایرانیان در نظر داشتند. در مقدمه مرامنامه نوشته‌اند که «از سه سال قبل تا امروز در زوایای جنگل گیلان قیام به احیای ایران و اعاده حیثیت تاریخی این سرزمین نموده‌[ایم].» همان‌طور که نوشته‌اند گیلان اولین قدم و پایگاه اولیه برای رسیدن به ایران بود. در بندهای متعدد نظامنامه مثل بندهای ۹ و ۱۰، حرف از کمیته‌‌های ایالتی و ولایتی است که چون گیلان تنها یک ایالت محسوب می‌شد پس حرف از کمیته‌های ایالتی و ولایتی، باطل بود؛ پس معلوم است که همه ایران مدنظر است. اگر هم در جایی حرف از مرکزیت گیلان است، قید موقت در آن لحاظ شده است؛ مثل بند ۱۱ و ۲۳ نظامنامه که محل کمیته مرکزی را موقتاً گیلان دانسته است. آن‌ها دغدغه ایجاد حکومت در سراسر ایران را داشتند و تلاش‌شان هم معطوف به این مسئله بود که جمهوریت دینی را برای همه مردم ایران بخواهند.

با این ترتیب، این سند تاریخی در مجموع دارای یک مقدمه، یک مرامنامه در ۱۲ بند و یک نظامنامه در ۲۴ بند است. محل انتشار آن مشخص نیست ولی با توجه به اینکه مطبعه جنگل، در کسما قرار داشت و روزنامه جنگل در همین زمان در این ناحیه منتشر می‌شد، می‌توان گفت که این مرامنامه نیز در آنجا منتشر شده است.

معرفی مرامنامه فخرایی

پس از آشنایی با مرامنامه کمیته اتحاد اسلام یک سؤال باقی می‌ماند و آن اینکه نسبت مرامنامه فخرایی با نهضت جنگل چیست و آیا این مرامنامه هم توسط نهضت نگارش یافته است؟

برای اینکه به این سؤال جواب دهیم باید ابتدا با ابراهیم فخرایی ـ مؤلف کتاب سردار جنگل ـ آشنا شویم. بنا به ادعای ابراهیم فخرایی، وی یکی از اعضای نهضت جنگل بود که در یک دیدار در اواخر سال ۱۲۹۷ش شیفته میرزاکوچک شده و به نهضت پیوست.[۸] بعد از شهادت میرزاکوچک مدت کوتاهی بازداشت بود و بعد از آن به خدمت دستگاه رضاخان در آمد و در عرصه سیاست‌های فرهنگی، همگام با رژیم رضاخان تلاش کرد و در مجلات مختلف با این مشی می‌نوشت و مجله فروغ را با همین نگاه در رشت منتشر می‌کرد.[۹] او در این دوره به خوبی به رژیم رضاخان و بعد پسرش محمدرضا خدمت کرده و کوچک‌ترین تخطی نمی‌کرد. او در دوران بازنشستگی شروع به نوشتن چند کتاب کرد که اولین و مهم‌ترین آن‌ها کتاب سردار جنگل است.

فخرایی در سال ۱۳۴۴ این کتاب را منتشر کرد و در آن، مرامنامه‌ای را به عنوان مرامنامه نهضت جنگل درج کرده است.[۱۰] او مرامنامه‌اش را در سه صفحه از کتاب سردار جنگل آورده است. این مرامنامه در ۹ ماده و ۳۴ بند تنظیم شده است. تا به امروز مرامنامه فخرایی، معروف‌ترین سندی بود که پیرامون آرمان‌ها و اهداف نهضت جنگل، وجود داشته و مورد مطالعه و دقت قرار می‌گرفت تا جایی که در بسیاری از آثاری که پیرامون نهضت جنگل نگاشته شده از کتاب سردار جنگل نقل شده و نیز پیرامون آن مقالاتی نوشته شده و مسئولین کشوری هم در طول این سال‌ها در پیام‌هایی که برای نکوداشت میرزا کوچک می‌فرستادند از این کتاب و این مرامنامه استفاده می‌کردند.

برای اینکه میزان صحت انتساب این مرامنامه را به نهضت بدانیم، باید مرامنامه را در دو محور محتوا و سند مورد بررسی قرار دهیم.

بررسی محتوایی مرامنامه فخرایی

مرامنامه فخرایی بندهایی را در خودش جا داده که در زمان خود، به‌ظاهر تحسین آزادی‌خواهان را بر می‌انگیخت. به‌ عنوان نمونه در امور سیاسی، قوای عالیه را در دست نمایندگان ملت و همچنین وزرا را منتخب نمایندگان ملت و پاسخگو به آنان دانسته است. در حقوق مدنیه به مصونیت شخص و مسکن از هر نوع تعرض، و حقوق بازنشستگی برای افراد ۶۰ ساله می‌توان اشاره کرد. نحوه برگزاری انتخابات، اقتصاد، معارف، روحانیت، اوقاف، قضاوت، دفاع، کار و حفظ‌الصحه از سایر اموری است که در این مرامنامه بدان اشاره شده است.

البته این مرامنامه دارای چند اشکال اساسی است که با روح اسلامی نهضت در تعارض است. این نوع اشکالات از نهضتی که در رأس آن «هیئت اتحاد اسلام» و بعد «کمیته اتحاد اسلام» که متشکل از مجتهدین برجسته‌ای چون آیت‌الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، آیت‌الله سیدمحمود روحانی، آیت‌الله شیخ علی علم‌الهدی، آیت‌الله میرزا محمدرضا حکیمی و روحانی صاحب‌نامی چون میرزاکوچک بودند، سازگاری ندارد. یکی از مهم‌ترین اشکالات مرامنامه مذکور مربوط به ماده پنج مرامنامه است.

در ماده پنجم مرامنامه فخرایی که به «معارف، روحانیت و اوقاف» اختصاص دارد، بند ۱۸ به «انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی»[۱۱]پرداخته است. انفکاک روحانیت از امور سیاسی به معنای جدایی دین از سیاست است. روحانیت که متولیان دین در جامعه هستند و با حضور به‌موقع در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی، کشور را بارها از افتادن به دامن استعمارگران حفظ کرده‌اند، با توجه به این بند دیگر نباید در امور سیاسی ورود کنند. از نتایج این امر آن است که دین یک امر شخصی و فردی شده و دیگر در امور جامعه هیچ جایگاهی نخواهد داشت و به دینی خنثی تبدیل می‌شود که برای مستکبرین هیچ خطری ندارد. در بند بعد مرامنامه به این مسئله تصریح شده که دین باید یک امر کاملاً شخصی شود: «دیانت چون از عواطف قلبیه است باید مصون از تعرض باشد.»[۱۲] استعمارگران بعد از اینکه از روحانیت شیعه، احساس خطر کردند و وجود دینی پویا که دائماً با زندگی فردی و اجتماعی مردم در تماس است را برای خود مضر می‌دیدند دست به ایجاد شبهات زده تا روحانیت را از ورود به مسائل اجتماعی و سیاسی بازدارند.

با وجودی که فخرایی در جای جای کتاب به این حقیقت اعتراف می‌کند که میرزا کوچک خان یک عالم دینی بود و از زاویه دین به انقلاب نگاه می‌کرد و بنابر اقتضائات مبارزه، لباس روحانیت را به لباس رزم مبدل کرده بود، چطور می‌توان پذیرفت که او به جدایی دین از سیاست قائل بوده و این بند را پذیرفته است؟! در صورتی که کسی قائل باشد که این تفکر در نهضت جریان داشت، دیگر نمی‌توان نهضت جنگل را از نوع نهضت‌های دینی دانست. چگونه می‌توان پذیرفت نهضتی که مؤسسین آن مجتهدین بودند و در رأس آن روحانی خوشنامی چون میرزاکوچک قرار داشت و سال‌ها به قصد ایجاد حکومت دینی تلاش کرد، دچار تفکر جدایی دین از سیاست بود؟!

اشکالات دیگری از نظر تعالیم اسلامی در مرامنامه وجود دارد که که موضوع بررسی این مقاله نیست و نشان می‌دهد که این مرامنامه نمی‌تواند توسط جمعیت اتحاد اسلام و در رأس آن رهبر نهضت جنگل یعنی میرزا کوچک خان صادر شده باشد.

بررسی سندی مرامنامه فخرایی

بعد از بررسی اجمالی محتوایی مرامنامه فخرایی نوبت به بررسی صلاحیت سندی این مرامنامه و انتساب آن به نهضت جنگل می‌رسد. البته قبل از ورود به بحث باید گفته شود که یکی از عمده دلایلی که باعث شده تا پیرامون مرامنامه نهضت جنگل تشکیک شود این است که هیچ مرامنامه‌ای در روزنامه جنگل که محل نشر افکار نهضت بود، درج نشده است.

۱. فخرایی مرامنامه‌ای که در کتابش آورده را مرامنامه فرقه (حزب) اجتماعیون می‌داند. او در مقدمه این مرامنامه چنین می‌نویسد:

آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقیقی و تساوی افراد انسانی، بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکمیت اکثریت، به واسطه منتخبین ملت پیشرفت این مقاصد را فرقه «اجتماعیون» به موارد ذیل تعقیب می‌نمایند.[۱۳]

الف. در این متن که فخرایی آن را به عنوان مقدمه مرامنامه ذکر کرده، تصریح شده که این مرامنامه مربوط به «فرقه اجتماعیون» است. فرضاً بپذیریم که این مرامنامه مربوط به فرقه اجتماعیون است، سؤال این است: چه دلیلی وجود دارد که منظور از فرقه اجتماعیون همان نهضت جنگل است؟ اگر سایرین به نهضت جنگل، فرقه اجتماعیون می‌گفتند و یا حداقل در برهه‌ای از زمان، آن‌ها نام اجتماعیون را بر خود گذاشته بودند، باید به این مسئله در جایی از کتب و اسناد اشاره شده باشد. جالب است که در هیچ جا از همین کتاب سردار جنگل ـ که خود فخرایی نوشته ـ نهضت جنگل «فرقه اجتماعیون» نامیده نشده است. نه تنها در این کتاب بلکه در اسناد و آثار دیگری هم که درباره نهضت نوشته شده، هیچ کدام از نهضت جنگل با عنوان «فرقه اجتماعیون» نام نبرده‌اند.

ب. دو حزب اجتماعیون و دموکرات از زمان مشروطه دوم در ایران فعالیت می‌کردند و برای همه شناخته‌شده بودند. سران این دو حزب اکثراً از فراماسون‌ها و روشنفکران سکولار بودند. طبیعی است که اگر میرزا کوچک، روش سیاسی این دو حزب را می‌پذیرفت و فعالیت‌های آن‌ها را قبول داشت، می‌توانست عضو یکی از این دو حزب شود و تحت نام آن‌ها به طور رسمی مبارزه کند. در این صورت دیگر نیازی نبود تحت نامی غیر از این احزاب، مبارزه خود را پی‌ریزی کند و «هیئت اتحاد اسلام» را تأسیس کند.

با توجه به این دو دلیل، نمی‌توان پذیرفت که منظور از فرقه اجتماعیون، نهضت جنگل است.

۲. در متن مرامنامه فخرایی هیچ اشاره‌ای به نهضت جنگل نشده و اگر کسی این مرامنامه را فارغ از کتاب سردار جنگل بخواند، هیچ دلیلی یا نشانی دال بر انتساب این مرامنامه به نهضت نمی‌بیند.

۳. فخرایی در کتاب سردار جنگل، اسناد زیادی را منتشر کرده است و در بسیاری از موارد اصل این اسناد را ـ که بعضی از آن‌ها ارزش چندانی ندارد ـ منتشر کرده است. ولی درباره مرامنامه نهضت ـ که مهم‌ترین سند نهضت است ـ نه تنها اصل این سند را منتشر نکرده بلکه آنچه را هم که نقل کرده هیچ منبعی برای نقل خود ذکر ننموده است.

۴. با کمی جست‌وجو در می‌یابیم که مرامنامه فخرایی، مرامنامه فرقه اجتماعیون هم نیست بلکه مرامنامه حزب رقیبش یعنی حزب «دموکرات عامیون» است که با حذف مقدمه و اعمال تغییراتی جزئی در کتاب سردار جنگل به عنوان مرامنامه جنگل آورده شده است. آوردن مرامنامه دموکرات‌ها به اسم اجتماعیون باعث شده تا ذهن‌ها از سوی مرامنامه حزب دموکرات منحرف شود و کسی سراغ این مرامنامه نرود تا آن را با مرامنامه جنگل تطبیق کند. نسخه اصلی مرامنامه حزب دموکرات نیز در آرشیو مؤسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان موجود است. با مقایسه تطبیقی این دو مرامنامه به این نتیجه می‌رسیم که مرامنامه‌ای که در کتاب سردار جنگل چاپ شده، همان مرامنامه حزب دموکرات است که مقدمه‌اش حذف شده و متن بازنویسی شده و تغییرات جزئی‌ در آن صورت گرفته است.

چاپ پنجم مرامنامه فرقه دموکرات در سال ۱۳۲۹ق یعنی مطابق ۱۲۸۹ش در تهران انجام شده است ـ که این تاریخ ۴ سال پیش از آغاز نهضت جنگل است ـ و تاریخ تدوین اصل این مرامنامه مدتی پیش از این تاریخ بوده است.

حزب یا همان فرقه دموکرات یکی از دو حزب فعال کشور در زمان مشروطه و نهضت جنگل بود. این حزب تندروترین جریانی بود که در ایران فعالیت می‌کرد و رهبری آن به دست مهره‌های برجسته انگلوفیل چون تقی‌زاده بود. اعضای این حزب مخالفین‌شان را با برچسب‌هایی چون «مرتجع» می‌کوبیدند و با هر وسیله‌ای حتی ترور، آن‌ها را از سر راه خود بر می‌داشتند. ملک‌الشعرای بهار قسمت‌هایی از مرامنامه این حزب را چنین بیان می‌کند: انفکاک قوه سیاسی از قوه روحانی، ایجاد نظام اجباری، تقسیم املاک بین رعایا، قانون منع احتکار، تعلیم اجباری، بانک فلاحتی، ترجیح مالیات غیر مستقیم بر مستقیم.[۱۴] فریدون آدمیت هم به بخش‌هایی دیگر از این مرامنامه اشاره کرده است.[۱۵]

این مرامنامه ظاهراً یک متن مترقی است و در آن به مسائل بسیاری چون انتخابات، آزادی‌های فردی و اجتماعی، زنان، تعلیمات عمومی، مالکیت اراضی و… اشاره شده است، چرا که این مسائل در آن زمان بسیار نو و جذاب به شمار می‌رفتند. البته باید گفت که همان‌طور که انتظار می‌رفت این مرامنامه نیز از فکر و قلم روشنفکران ایرانی تراوش نکرده بلکه ترجمه مقلدانه از متون احزاب غربی است فلذا دچار کاستی‌هایی می‌باشد. عین‌السلطنه سالور در این‌باره می‌نویسد: «مرامنامه حزب دموکرات فرانسه یا انگلیس را ترجمه کرده[اند] چه ربط به ایران و مردم ایران و وضع ایران و مزاج مملکت دارد؟!»[۱۶]

تطبیق مرامنامه فخرایی با مرامنامه فرقه دموکرات

در اینجا برای آنکه میزان شباهت مرامنامه فخرایی با مرامنامه حزب دموکرات مشخص شود به اجمال بعضی از بندهای مرامنامه فخرایی را با نسخه اصلی مرامنامه حزب دموکرات تطبیق می‌دهیم.

۱. مرامنامه فخرایی در ۹ ماده به این ترتیب تنظیم شده است: امور سیاسی، حقوق مدنیه، انتخابات، اقتصاد، معارف ـ روحانیت ـ اوقاف، قضاوت، دفاع، کار، حفظ‌الصحه.[۱۷]

مرامنامه فرقه دموکرات هم در ۷ فصل تنظیم شده است: سیاسی، حقوق مدنیه، قانون انتخابات، قضاوت، امور روحانی و معارف، دفاع ملی، اصول اقتصادی.[۱۸]

همان‌طور که می‌بینید تمام ۷ فصل از مرامنامه فرقه دموکرات در مرامنامه فخرایی هم وجود دارد با این تفاوت که فخرایی دو ماده کار و حفظ‌الصحه را به آن افزوده است. اکثر اصول مرامنامه فخرایی نیز به همین ترتیب در مرامنامه فرقه دموکرات ذکر شده است.

۱. اولین بند از مرامنامه فخرایی که به امور سیاسی اختصاص دارد از این قرار است: «حکومت عامه و قوای عالیه در دست نمایندگان ملت جمع خواهد شد.»[۱۹] اولین بند از مرامنامه حزب دموکرات هم به همین معنا است: «قدرت عالیه دولت جمع خواهد شد در دست مجلس شورای ملی که فقط آن [مجلس] حق وضع قوانین [را] خواهد داشت.»[۲۰]

۲. در سومین بند از مرامنامه فخرایی که ذیل مواد مربوط به امور سیاسی نگاشته شده است، آمده: «کلیه افراد بدون فرق نژاد و مذهب از حقوق مدنیه به طور مساوی بهره‌مند خواهند بود.»[۲۱] در مرامنامه فرقه دموکرات، این ماده به عنوان ماده سوم از مرامنامه و ماده اول از حقوق مدنیه ذکر شده است: «تساوی همه افراد ملت در مقابل دولت و قانون بدون فرق نژاد، مذهب و ملیت.»[۲۲]

۳. بند ۴ مرامنامه فخرایی به «آزادی تامه افراد انسان در استفاده کامل از قوای طبیعی خود»[۲۳] اختصاص دارد. این بند شباهتی به ماده سوم حقوق مدنیه مرامنامه فرقه دموکرات دارد که «آزادی کلام، مطبوعات، اجتماعات، جمعیت‌ها، تعطیل[۲۴]».[۲۵]

۴. مرامنامه فخرایی در بند ۷ از این قرار است: «آزادی فکر، عقیده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام، تعطیل.»[۲۶] این مسئله در بند ۵ از مرامنامه فرقه دموکرات و در ماده سوم از حقوق مدنیه ذکر شده است: «آزادی کلام، مطبوعات، اجتماعات، جمعیت‌ها، تعطیل.»[۲۷] دقت کنید که چقدر در الفاظ یکی هستند.

۵. دو بند ۱۶ و ۱۷ مرامنامه فخرایی که به «معارف، روحانیت و اوقاف» اختصاص دارد از این قرار است:‌ «تعلیمات ابتدایی برای کلیه اطفال مجانی و اجباری است.» و «تحصیلات متوسطه و عالیه برای اطفالی که استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است.»[۲۸] این دو بند مستخرج از بند دوم از امور روحانی و معارف مرامنامه فرقه دموکرات است: «تعلیم مجانی و اجباری برای همه افراد ملت.»[۲۹]

۶. ماده ۱۸ مرامنامه فخرایی که یکی از مواد جنجالی این مرامنامه است از این قرار است: «انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی.»[۳۰] این بند را می‌توان مطابق با بند اول از امور روحانی و معارف مرامنامه فرقه دموکرات دانست: « ماده اول ـ انفکاک کامل قوه سیاسی از قوه روحانیه.»[۳۱]

بند ۱۹ مرامنامه فخرایی: «دیانت چون از عواطف قلبیه است باید مصون از تعرض باشد.»[۳۲] این بند مطابقی در مرامنامه فرقه دموکرات ندارد ولی می‌توان حدس زد که ترجمانی دیگر از انفکاک سیاست و دیانت است و برای رفع حساسیت‌ها، این بند را به طور خاص افزوده‌اند تا بگویند که اگر دین را جدای از سیاست دانستیم در عوض باید مصون از تعرض باشد.

اگر چه شباهت‌های دیگری نیز در بندهای این دو مرامنامه وجود دارد که به منظور پرهیز از اطاله کلام از ذکر آن خودداری می‌کنیم ولی با کمی دقت در مرامنامه فخرایی و مقایسه آن با مرامنامه فرقه دموکرات نمی‌توان تردید کرد که این مرامنامه از مرامنامه فرقه دموکرات اقتباس شده است و سنخیتی با آرمان‌ها و اهداف نهضت جنگل ندارد.

نتیجه

با تفصیلاتی که ذکر کردیم مرامنامه کمیته اتحاد اسلام مرامنامه‌ای است که در زمان نهضت منتشر شده و انتشار مجدد آن باعث می‌شود که وجوه اسلامی نهضت به خوبی شناخته شود. اما درباره مرامنامه فخرایی، با توجه به اشکالات سندی و محتوایی که در آن وجود دارد، چند فرض محتمل است:

۱. بعد از ورود روس‌های بلشویک به گیلان، اعضای نهضت می‌خواستند از روس‌ها عقب نمانند، فلذا با دستکاری جزئی مرامنامه حزب دموکرات، مرامنامه به‌ظاهر جدیدی را تدوین و منتشر کردند. در کتاب تاریخ انقلاب جنگل ـ که از فخرایی نقل کرده ولی او هم مثل فخرایی منبعی ذکر نکرده ـ گزارشی در تأیید این احتمال وجود دارد:

جنگلی‌ها پس از ورود روس‌های انقلابی به ایران، برای آنکه در مقابل فرقه و مرام کمونیزم دارای مرام و تشکیلات حزبی باشند خود را اجتماعیون نامیده و مرامنامه زیر را به اکثریت تصویب نمودند.[۳۳]

این احتمال به سه دلیل مردود است:

الف. جنگلی‌ها مرامنامه اتحاد اسلام را از سال ۱۲۹۶ش داشتند و این مرامنامه، هم مرامنامه و هم نظامنامه تشکیلات کمیته اتحاد اسلام بود و در متن آن ساختار دقیق و ارزشمندی از تشکیلات را برای آینده نهضت ترسیم کرده بود؛ با وجود این مرامنامه مترقی، دیگر چه نیازی بود تا در زمان ورود بلشویک‌ها (سال ۱۲۹۹ش) مقابل فرقه و مرام کمونیزم احساس کمبود کنند و مرامنامه مترقی اتحاد اسلام را که به صورت کاملاً بومی و با فکر اسلامی نوشته شده بود را نادیده گرفته و مرامنامه دیگری بنویسند؟!

ب. اگر جنگلی‌ها می‌خواستند با الهام از «فرقه اجتماعیون» خود را اجتماعیون بنامند پس چرا مرامنامه حزب «دموکرات» را که رقیب سرسخت اجتماعیون بود برای الگوگیری انتخاب کردند؟! عقل حکم می‌کند که مرامنامه فرقه اجتماعیون عامیون را برای الگو انتخاب کنند!

و اگر گفته شود که جنگلی‌ها بدون توجه به فرقه اجتماعیون، خودشان را اجتماعیون نامیدند؛ در این صورت باید پرسید که هیچ اسمی در آن زمان یافت نمی‌شد که بر خود بگذارند تا بعدها به خاطر انتساب به حزبی بدنام مورد اتهام قرار نگیرند؟!

ج. همان‌طور که گفتیم اگر نهضت جنگل خود را اجتماعیون نامیده بود، باید در اسنادی که بر جای مانده و آثاری که درباره نهضت نوشته شده به این مسئله اشاره می‌شد که چنین نیست.

۲. جناح میرزاکوچک به مرامنامه اتحاد اسلام اعتقاد داشتند و آن را برای اهداف خود نوشته بودند ولی جناح مقابل که به ریاست احسان‌‌الله خان بود مرامنامه فخرایی را تدوین کرده بود.

این احتمال نیز به دو دلیل مردود است:

الف. سران حزب دموکرات چون تقی‌زاده و حسینقلی‌خان نواب به انگلیسی بودن شهره عام و خاص بودند و سیاست‌های این حزب مطابق منافع انگلیس تنظیم می‌شد. ولی جناحی که در نهضت به سرکردگی احسان‌الله به وجود آمد، به ضدیت با انگلیس تظاهر می‌کرد و با هر چیزی که به انگلیس منسوب می‌شد می‌جنگید. این جناح برگرفته از سیاست‌های شوروی بود که کاملاً با انگلیس تضاد داشت. با این اوصاف استفاده از مرامنامه حزب دموکرات ـ که در آن موقع بیش از پنج بار چاپ شده بود و در دسترس همه بود ـ از جناح احسان‌الله خان بسیار بعید است؛ چرا که وجهه ضد انگلیسی آن‌ها را مخدوش می‌کرد.

ب. جناح احسان‌الله خان زمانی که با کودتای کمونیستی فضای نهضت را به دست گرفته و میرزا کوچک به جنگل عقب نشسته بود، دست به انتشار مرامنامه‌ای دیگر زدند. این مرامنامه که «مرام فرقه انقلابیون ایران» نام دارد تاریخ انتشار ندارد با امضای کمیته مرکزی انقلاب است.[۳۴]متن «پروگرام یا دستور حوزه‌های انقلابی» هم با امضای همان کمیته در ۶ جدی (دی ماه) ۱۲۹۹ش منتشر شد.[۳۵] با توجه به اینکه معمولاً نظامنامه یا پروگرام یا دستورنامه همراه با مرامنامه یا اندکی بعد از آن منتشر می‌شد پس می‌توان گفت که مرامنامه فرقه انقلابیون هم در اوایل دی ماه ۱۲۹۹ش یا اندکی قبل از آن منتشر شده است. پس با این اوصاف نمی‌توان گفت که مرامنامه فخرایی، به دست جریان احسان‌الله خان تدوین شده چرا که آن‌ها وقتی دستشان رسید، مرامنامه دیگری تدوین کردند که هیچ شباهتی با مرامنامه فخرایی ندارد.

[۱]. دانش‌آموخته سطح ۳ تاریخ، حوزه علمیه قم.
[۲]. ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ۱۳۷۶، ص۵۹-۵۶.
[۳]. مرامنامه کمیته اتحاد اسلام، ص۲.
[۴]. روزنامه جنگل، ۱۳۳۶، ش۲۸، س۱، ص۲.
[۵]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۹۶.
[۶]. همان، ص۵۲.
[۷]. مصطفی شعاعیان، نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل، تهران، بی‌نا، ۱۳۴۹، ص۴۸.
[۸]. ابراهیم فخرایی، نمادی از یک زیست، مندرج در یادگارنامه فخرایی، زیر نظر رضا رضازاده لنگرودی، تهران، نو، ۱۳۶۳، ص۴۷.
[۹]. همان، ص۶۳-۶۱، ۸۰-۷۹، ۸۴.
[۱۰]. ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، همان، ص۵۸-۵۶.
[۱۱]. همان، ص۵۸.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. همان، ص۵۶.
[۱۴]. ملک‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، ۱۳۵۷، ج۱، ص۱۲-۸.
[۱۵]. فریدون آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۶۳،‌ ص۱۲۶-۱۲۲.
[۱۶]. قهرمان میرزا سالور عین‏السلطنه، روزنامه خاطرات عین‏السلطنه، مصحح مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴، ج‏۵، ص۳۵۱۸.
[۱۷]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۹-۵۶.
[۱۸]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، مطبعه حبل‌المتین، تهران، ۱۳۲۹، ص۱۵-۱۰.
[۱۹]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۶.
[۲۰]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۰.
[۲۱]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۷.
[۲۲]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۱.
[۲۳]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۷.
[۲۴] . به نظر می‌رسد واژه «تحصیل» درست باشد.
[۲۵]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۱.
[۲۶]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۷.
[۲۷]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۱.
[۲۸]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۷.
[۲۹]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۲.
[۳۰]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۸.
[۳۱]. مرامنامه فرقه سیاسی دموکرات ایران عامیون، همان، ص۱۲.
[۳۲]. ابراهیم فخرایی، همان، ص۵۸.
[۳۳]. محمدعلی گیلک (خمامی)، تاریخ انقلاب جنگل، گیلکان، رشت، ۱۳۷۱، ص۵۲۷ / گیلک در کتابش، اغلب ‌نامه‌ها و اسنادی که فخرایی آورده را ذکر کرده ولی هیچ منبعی بیان نکرده است.
[۳۴]. مرام فرقه انقلابیون ایران، (چاپ سنگی)، با امضای کمیته مرکزی انقلاب ایران و مهر کمیته انقلاب ایران.
[۳۵]. پروگرام یا دستور حوزه‌های انقلابی، (چاپ سنگی)،‌ به تاریخ ۶ جدی ۱۲۹۹، با مهر کمیته انقلاب مرکزی شوروی رنجبران ایران.

مرامنامه کمیته اتحاد اسلام و بازخوانی آرمان‌های اسلامی نهضت جنگل، میثم عبداللهی، فصلنامه پانزده خرداد، دوره سوم، س۱۱، ش۳۷و۳۸، پاییز و زمستان ۱۳۹۲،

Share