هادی نوری

اعتدال چیست؟ اعتدال گرا کیست؟

در مجموع، اعتدال دو معنا دارد. اعتدال در معنای اعم ناظر بر خصلت اعتدالی آدمهاست که دارای شش ویژگی عقلانی بودن، واقع بینی، مصلحت اندیشی، جامع نگری، تعادل گرایی و تغییر تدریجی امور است. افرادی که این شش ویژگی را داشته باشند به آنها «آدمهای اعتدالی» می گویند.

اعتدال چیست؟  اعتدال گرا  کیست؟

nooriUntitledمفهوم اعتدال پیش از سال ۱۳۹۲ در اندیشه جریان سیاسی میانه ایران و طیف یاران آقای هاشمی رفسنجانی تحت عنوان حزب اعتدال و توسعه تعریف شده بود اما در سطح نخبگان سیاسی جریان داشت. انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و پیروزی دکتر حسن روحانی مفهوم اعتدال را به شعار رایج جامعه سیاسی ایران تبدیل کرد. در سطح نخبگان سیاسی، افرادی به سمت آن گرایش پیدا کردند و برخی هم خواهان آن شدند تا در قالب شعار اعتدال به ادامه حیات سیاسی بپردازند. از آنجا که پیش از این اعتدال در سطح گفتمان سیاسی مطرح نشده بود تعریف آن نیز در حالت تعلیق قرار داشت. اما تشکیل دولت تدبیر و امید که با شعار اعتدال روی کار آمد ضرورت تعریف مفهوم اعتدال و شخص اعتدالگرا را آشکار نموده است. این نوشتار به این ضرورت پاسخ می دهد. در اینجا میان آدم اعتدالی و سیاستمدار اعتدال گرا تمایز قائل می شویم. آدم اعتدالی به چه کسی می گویند و اعتدال گرا به کدام نیروی سیاسی اطلاق می گردد؟

مفهوم اعتدال در دو سطح تعریف می شود:

۱.   اعتدال در معنای اعم: یک گرایش فکری است که در مقابل افراط گرایی قرار می گیرد. این معنا از اعتدال ناظر بر «آدم اعتدالی» و شخصیت کلی آدمها است. گرایش فکری اعتدالی دارای ویژگیهایی است که بر اساس آن شخصیتهای فردی اعتدالی پدید می آیند. بر مبنای این ویژگیها می توان گفت فلان آدم شخصیتی اعتدالی دارد یا نه.

۲.   اعتدال در معنای اخص: یک جریان اجتماعی ـ سیاسی با استراتژی مشخص توسعه است که در کنار اصلاح طلبی و اصول گرایی قرار می گیرد. اعتدال بعنوان یک جریان سیاسی تحت عنوان «آرمان خواهی واقع بینانه» تعریف می شود که آرمانش تبدیل ایران به یک قدرت منطقه ای فارسی ـ شیعی و ابزارش بکارگیری استراتژی توسعه اقتصادی ـ اجتماعی است.

                                                                       ****

اعتدال در معنای اعم گرایش فکری است که در قالب شخصیت های اعتدالی تجلی پیدا می کند. «آدم اعتدالی» دارای شش ویژگی عقلانیت، واقعیت، مصلحت، تدریجیت، جامعیت، و تعادل است که ” اضلاع اعتدال” را تشکیل می دهند.

۱.   عقلانیت:

عقلانیت جوهر و قلب اعتدال است. پروژه اعتدال استفاده گسترده از عقل برای مدیریت زندگی روزمره است. منظور از عقلانیت محاسبه شرایط و وسایل مناسب برای رسیدن به اهداف مطلوب است. عقلانیت با گفتگو و مذاکره بر مبنای استدلال و کار کارشناسی در مقابل رفتارهای هیجانی و واکنشی تعریف می شود. لذا اعتدال به معنای هیجانی نبودن، مزاجی نبودن، واکنشی نبودن و فی البداهه نبودن است. تندروی ریشه در هیجان، احساس، تعصب و کینه دارد. باید هیجان و لذت ناشی از نمایش و تبلیغات جای خود را به مدیریت آرام و اتاق های فکر بدهد. با تصمیمات سرپایی و فکرهای نسنجیده و روش های هیجانی و واکنشی نمی توان جامعه را اداره کرد. باید مدیریت مقدم بر تبلیغات باشد. باید فکر و برنامه محور اعتدال است.

۲.   واقع بینی:

شناخت مقدم بر تصمیم و اندیشه مقدم بر عمل است. واقع بینی یعنی شناخت مسایل واقعی و تلاش برای حل تدریجی آنها نه طرح رمانتسیسم سیاسی به معنای مدیریت جهان. مدیریت واقع بینانه به معنای ارزیابی درست از جایگاه خود است نه اغراق و سفسطه گویی. واقعیتها با آمار و گزارش های کارشناسی روشن می شود. در حالی که تبلیغات مورد تأکید افراط گرایان تحلیلی غیر واقعی از جامعه و محیط بین المللی ارائه می کند. بر این اساس، واقع بینی به رعایت احتیاط و دوراندیشی در اتخاذ تصمیمات و نحوه اجرای آنها می انجامد. در یک دولت اعتدال گرا، مردم و حکومت با آرامش مشغول تولید فکر و افزایش کیفیت هستند نه اینکه هر روز در صفحه اول روزنامه ها باشند.

۳.   مصلحت اندیشی:

به عقیده ماکس وبر، تفاوت میان دانشمند و سیاستمدار در این است که دانشمند به حقیقت می اندیشد و سیاستمدار به مصلحت. در سیاست، مصالحه به اندازه مبارزه اهمیت دارد. نکته مهم در بحث مصلحت عنصر مکان شناسی و زمان شناسی است. درک این موضوع مهم است که در چه زمانی باید مصالحه نمود و در چه زمانی مبارزه. در غیر این صورت، مبارزه دایمی و مصالحه دایمی به همان سرنوشت نظریه معروف شیران و روباهان در نظریه ویلفردو پارتو، جامعه شناس ایتالیایی، دچار خواهند شد.

۴.   جامع نگری:

برنامه اعتدال بر ضرورت توجه به همه جنبه های یک موضوع و همه ابعاد جامعه تأکید می کند. جامعه تنها یک بعد سیاسی ندارد و تأکید بیش از اندازه بر سیاست مانع از توجه به همه ظرفیتهای درون نظام می شود. باید خودمحوری و نگرش تک بعدی کنار گذاشته شود تا از ظرفیت همه نیروهای سیاسی و اجتماعی درون نظام استفاده شود.

۵.   تعادل گرایی:

 به معنای توازن میان امکانات (محدودیت ها) و اهداف مطلوب باعث می شود تا از امکانات موجود نهایت بهره برداری صورت گیرد. البته اعتدال بدنبال نوعی ” تعادل پویا ” است. یعنی برخلاف اصلاح طلبی، اصل را بر تعادل می نهد و بعد با حفظ تعادل بدنبال پویایی آن است. اما اصلاح طلبی اصل را بر تغییر می نهد و بعد بدنبال تعادل می باشد. بر این اساس، اعتدال به معنای حرکت در چارچوب نظام و با حفظ تعادل نظام است.

۶.   تغییر تدریجی:

برای تحقق این تعادل باید از «روش تدریجی تغییر» استفاده نمود. نحوه انجام کارها به اندازه محتوا و هدف کارها دارای اهمیت است. روش اعتدالی به معنای انجام تدریجی و انباشتی امور است. با صبر و حوصله عمل کردن، آهسته و پیوسته رفتن است. حتی افراط در پیشرفت و توسعه یا سرعت غیرمجاز در بهبود وضعیت مردم خود می تواند کاری خسارت بار باشد. لذا ابتدا باید زیرساختهای لازم را برای تغییر فراهم نمود. برنامه اعتدال کیفیت تغییرات را بر سرعت تغییرات تقدم می دهد و از شتابزدگی در انجام کارها پرهیز می کند.

                                                                           ****

” اعتدال در معنای اخص” یک جریان سیاسی ـ اجتماعی با استراتژی مشخص توسعه است که دارای آرمان خاص خود و وسایل رسیدن با آن آرمان است. تعریف هدف و وسایل رسیدن به هدف در جریان اعتدال بر مبنای منطق نظام جمهوری اسلامی صورت می گیرد. سیاستمدار اعتدال گرا بعنوان نماینده جریان سیاسی اعتدال با این منطق تعریف می شود.

نظام جمهوری اسلامی ایران بر دو پایه «جمهوریت» و «اسلامیت» استوار است. هر پایه این نظام مبتنی بر یک «منطق» است. جمهوریت نظام بر پایه منطق «واقع بینی» و اسلامیت آن بر پایه منطق «آرمان خواهی» ابتنا دارد. در این میان، جریان «اصلاح طلبی» بیشتر به پایه جمهوریت نظام گرایش دارد و جریان «اصول گرایی» به پایه اسلامیت نظام. در حالی که پایداری نظام جمهوری اسلامی بر «تعادل» میان این دو پایه استوار است. «اعتدال» به مثابه راه سوم می تواند این تعادل را برقرار سازد. دال مرکزی گفتمان اعتدال تعادل می باشد و مهمترین کانون تعادل در گفتمان اعتدال، توازن بین واقع بینی و آرمان خواهی است. لذا اعتدال به معنای «آرمان خواهی واقع بینانه» است.

این تعادل هم از سوی مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است و هم از سوی دکتر حسن روحانی. رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان می گویند: «ما هم آرمانگرایی را کاملاً تأیید می کنیم و هم دیدن واقعیات را». آرمان خواهی مقابل محافظه کاری است نه واقع گرایی. «نظام اسلامی دارای منظومه ای از آرمانها است که باید برای رسیدن به همه آنها تلاش شود اما این آرمانها دارای رتبه بندی و درجات مختلف هستند». از آن سمت هم «واقعیت‌ها نباید ما را از آرمان‌ها دور کند، بلکه باید مثل پلکان ما را به آرمان‌ها نزدیک کند». «آرمانگرایی بدون دیدن واقعیات، به خیالپردازی و توهم منجر خواهد شد… آرمانخواهی که واقعیات را هم می بیند، در هیچ شرایطی، چه هنگام پیروزیهای شیرین و چه هنگام هزیمت های تلخ، دچار احساس انفعال و یأس و بن بست نمی شود زیرا در آرمانخواهی صحیح و واقع بینانه، بن بست وجود ندارد… همواره و در هر شرایطی، با نگاه واقع بینانه به دنبال آرمانها باشند» (۶/۵/۱۳۹۲).

دکتر روحانی هم در نخستین سخنان خود در دیدار با جمعی از روحانیون درباره تبیین گفتمان اعتدال می گوید: «اعتدال بدون…آرمان گرایی در کنار واقع گرایی…امکان پذیر نیست» (۱۲/۴/۹۲). همچنین در همایش افق رسانه می گویند: «در گفتمان اعتدال در سیاست خارجی، واقع بینی یک اصل است، اما با توجه به ارزش ها و آرمان های جمهوری اسلامی ایران؛ و باید اعتدال بین واقع بینی و آرمان خواهی، توازن لازم را برقرار کند» (۸/۴/۹۲).

واقعیت سیاسی جامعه ایرانی پس از انقلاب نشان می دهد که هیچ‌یک از دو گفتمان آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی به تنهایی برای پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی کفایت نمی‌کند و با موفقیت همراه نبوده اند. حرکت از آرمان گرایی انقلابی سالهای آغازین نظام به سمت مصلحت گرایی دولت سازندگی و ادامه آن در قالب صلح خواهی دولت اصلاحات به بازگشت آرمان گرایی انقلابی در دولت اصولگرای عدالت محور منتهی شد که نتیجه اش بازگشت سر جای اول بود. این تجربه سیاسی به ما می گوید که آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی لازم و ملزوم یکدیگرند و دو جزء غیر قابل تفکیک گفتمان واحد «آرمان خواهی واقع بینانه» هستند. اینکه باید در عین تمرکز بر آرمان‌های اسلامی به واقعیت‌های داخلی و بین‌المللی نیز توجه نمود. به گونه‌ای که آرمان‌ها باعث ندیدن واقعیت‌ها و واقعیت‌ها نیز موجب غفلت از آرمان‌ها نگردد.

گفتمان «آرمان خواهی واقع بینانه» دارای عناصر دوگانه است. از جهت آرمان، می توان سه هدف احتمالی را بعنوان آرمان اعتدال در نظر گرفت: قدرت ملی، قدرت منطقه ای، و قدرت فرامنطقه ای اسلامی. جریان اصلاح طلبی بر محور آرمان قدرت ملی و جریان اصول گرایی بر محور آرمان قدرت فرامنطقه ای اسلامی استوار هستند. آرمان اصلاح طلبی دموکراسی است و آرمان اصول گرایی جهان گرایی اسلامی. اصلاح طلبی بدنبال یک نظم سیاسی دموکراتیک در داخل است و اصول گرایی بدنبال یک نظم جهانی مطلوب اسلام گرایانه است.

در این میان، «اعتدال گرایی» می تواند تشکیل ” قدرت منطقه ای” را بعنوان آرمان خود قرار دهد. برای تعریف این آرمان قدرت منطقه ای می توان دوباره به همان دو پاره «جمهوریت» و «اسلامیت» نظام بازگشت. بر پاره جمهوریت نظام می توان هویت پارسی را مبنا قرار دارد و “هلال پارسی” را در بخش شرقی و شمال شرقی ایران از کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان بعنوان حوزه نفوذ ایران تشکیل داد. بر پایه اسلامیت نظام می توان هویت اسلامی شیعی را مبنا قرار داد و “هلال شیعی” را در بخش غربی ایران از منطقه شمال یمن، ایران و آذربایجان تا عراق، سوریه و لبنان به مثابه مبنای قدرت و حوزه نفوذ ایران در نظر گرفت. بدین ترتیب، قدرت منطقه ای بعنوان آرمان اعتدال می تواند بر اساس این دو هویت فارسی و شیعی استوار شود و با تشکیل دو هلال شیعی و پارسی حوزه نفوذ ایران را از هند تا کرانه دریای مدیترانه بگستراند.

دستیابی به آرمان “قدرت منطقه ای فارسی ـ شیعی” مستلزم اتخاذ استراتژی توسعه واقع بینانه است. از جهت واقع بینی، جریان اعتدال از الگوی توسعه زیر تبعیت می کند: “توسعه اقتصادی ←  توسعه اجتماعی ←  توسعه سیاسی”. این الگوی توسعه برگرفته از منطق تحول تاریخی توسعه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سالهای پس از جنگ جهانی دوم برای بازسازی اقتصاد کشورهای غربی و توسعه کشورهای جهان سوم ابتدا تصور توسعه به مثابه “رشد اقتصادی”  تا اواسط دهه ۱۹۶۰ مسلط گردید. نابرابریهای اجتماعی ناشی از رشد اقتصادی تک بعدی باعث شد تا الگوی توسعه اجتماعی به معنای «بازتوزیع عادلانه درآمدها» جایگزین آن گردد. از ابتدای دهه ۱۹۸۰ با اتخاذ سیاستهای نئولیبرالی تعهد به “رشد اقتصادی” به برداشت عمومی از توسعه تبدیل شد و از ابتدای دهه ۱۹۹۰ دیدگاه توسعه انسانی و سپس توسعه سیاسی دموکراسی خواهانه در دستور کار قرار گرفت.

بر اساس این منطق تاریخی توسعه می توان در خصوص اتخاذ استراتژی توسعه مناسب جریان اعتدال در زمان حاضر تصمیم گیری نمود. آغاز هر فرایند توسعه ای با زیربنای اقتصادی شروع می شود. دولت سازندگی با اتخاذ استراتژی توسعه اقتصادی توانست زیرساختهای اقتصادی لازم برای توسعه اجتماعی مهیا کند. دولت اصلاحات با برنامه توسعه سیاسی (دموکراسی خواهی) آمد در حالی که مطابق منطق توسعه می بایست توسعه اجتماعی در دستور کار قرار می گرفت. تیم اقتصادی دولت اصلاحات موفق ترین عملکرد را در بین دولتهای پس از انقلاب بدست آورد که محصول زیربناهای آماده شده دولت سازندگی و اصلاحات اقتصادی خود دولت اصلاحات بود. با این همه، توسعه اجتماعی در دولت اصلاحات قربانی تولد زودرس توسعه سیاسی شد که هنوز زمانش نرسیده بود. سال ۱۳۷۶  زمان تولد توسعه اجتماعی بود نه توسعه سیاسی. این امر هزینه های گرانی برای نیروهای سیاسی تحول خواه به همراه آورد که مهمترین آن شکست برنامه توسعه سیاسی همراه با کنار رفتن نیروهای سیاسی طرفدار آن از ساختار قدرت بود. امری که تا حدی ناشی از آرمانگرایی و عدم شناخت اصلاح طلبان از ساختار و مناسبات قدرت در ایران بود. این آرمانگرایی و عدم آگاهی مساله ای ساختاری بود نه فردی. نتیجه تولد زودرس اصلاحات تولد دیررس دولت عدالت محوری بود که ریل گذاریهای توسعه سیاسی در دولت اصلاحات را برچید. دولت احمدی نژاد با شعار عدالت آمد اما نه تنها عدالت محقق نشد بلکه ایران در شاخص فلاکت از آخر دوم شد. زمان تولد دولت عدالت محور با رویکرد توسعه اجتماعی سال ۱۳۷۶ بود نه ۱۳۸۴. لذا دولت عدالت محور دیر آمد و نتیجه اش معکوس شدن شاخص های اجتماعی بود.

دولت اعتدال با برنامه توسعه اقتصادی روی کار آمده است. این اعتدال رنگ و بوی دولت سازندگی دارد اما نسخه پخته تر و کاملتر آن دولت است. دلیلش این است که ما اکنون به وضعیت سال ۱۳۶۸  بازگشته ایم. ما در یک دور باطل استراتژی توسعه گرفتار شده ایم. زود به سمت توسعه سیاسی و دیر به استقبال توسعه اجتماعی رفتیم. لذا دولت روحانی دولت پس از جنگ است. دولت اول روحانی تنها می تواند به رشد اقتصادی فکر بکند. دو سال اول دولت روحانی تنها صرف کنترل تورم و مذاکرات هسته ای شد. رفع آثار تحریم ها چندین سال به طول می انجامد. دولت دوم روحانی می بایست از استراتژی رشد اقتصادی به سمت توسعه اقتصادی ـ اجتماعی حرکت بکند. توسعه اقتصادی دولت دوم روحانی یعنی رشد اقتصادی همراه با کاهش فقر، بیکاری و نابرابری اجتماعی. دولت دوم روحانی باید مقدمه دولت توسعه اجتماعی ـ سیاسی در سال ۱۴۰۰ باشد. فکر توسعه سیاسی را فعلا باید در حالت تعلیق گذاشت و با حداقل ها ساخت. مشارکت سیاسی به زیرساخت اقتصادی نیاز دارد که فعلا موجود نیست. زیرسازی های ما همچون آسفالت سازیهای ماست که در کوتاه مدت درست می کنیم و در کوتاه مدت خراب می شود. لذا دولت اعتدال می تواند زیرساختهای اقتصادی لازم را برای مشارکت سیاسی مهیا کند. اکنون باید مسیر توسعه را از نو طی کنیم. یکبار فرصت تداوم توسعه اقتصادی را از دست دادیم و بازگشتیم به ۲۵ سال قبل. اکنون فرصتی دیگر برای توسعه اقتصادی مهیا گشته است. فرصت حاضر را از دست ندهیم. خانه را از نو بسازیم. اما این بار درست بسازیم.

                                                                             ****

در مجموع، اعتدال دو معنا دارد. اعتدال در معنای اعم ناظر بر خصلت اعتدالی آدمهاست که دارای شش ویژگی عقلانی بودن، واقع بینی، مصلحت اندیشی، جامع نگری، تعادل گرایی و تغییر تدریجی امور است. افرادی که این شش ویژگی را داشته باشند به آنها «آدمهای اعتدالی» می گویند. اعتدال در معنای اخص، به یک جریان اجتماعی ـ سیاسی گفته می شود که تحت عنوان «آرمان خواهی واقع بینانه» تعریف می گردد. آرمان اعتدال تبدیل شدن ایران به یک «قدرت منطقه ای شیعی ـ پارسی» است که با دو بال هلال شیعی و هلال پارسی انجام می گردد. اعتدال برای رسیدن به این هدف می تواند از استراتژی توسعه اقتصادی ←  توسعه اجتماعی ←  توسعه سیاسی بهره بگیرد. استراتژی که با توجه به تجربه تاریخی ۲۵ ساله اخیر ایران طراحی شده است.

  دکتر هادی نوری

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.
tel final1

Share