تئاتر رشت، چشم به راه تماشاخانه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا در این دوران امور فرهنگی جزو اولویتهای شهرداری است. این نگاه خیلی مهم است. امروز این تفکر در شهرداری ایجاد شده که ما از یک دستگاه خدماتی به یک نهاد فرهنگی اجتماعی تبدیل شده ایم و حوزه فرهنگی اجتماعی، اولویت شهرداری است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا مجتبا پورمحسن در روزنامه اعتماد ویژه گیلان نوشت:عصر یک روز پاییزی قرار بود در دفتر اعتماد میزبان دو مقام مسوول فرهنگی، یک کارگردان و یک کارشناس تئاتر و همینطور یک نمایشنامهنویس و محقق تئاتر باشیم، کمی طول کشید تا جمع شکل بگیرد، اما خوشبختانه بحث درباره تئاتر برای حاضرین آنقدر جدی بود که تنها وعده دیدار شبانه با خانواده بود که همه را راضی کرد جلسه را بعد از دوساعت و نیم به پایان برسانند. علیرضا قانع، رییس سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری رشت، وحید فخر موسوی، معاون هنری ادرا کل ارشاد اسلامی گیلان، رضا حقی، کارشناس تئاتر، مجید پورکار، کارگردان و رییس انجمن نمایش سازمان فرهنگی و همینطور فرامرز طالبی، نمایشنامهنویس و محقق تئاتر در این میزگرد درباره ضرورت احیای تماشاخانه و نیازهای زیرساختی تئاتر گیلان سخن گفتند. آنچه در پی میآید، جان کلامِ حاضران پس از حذف سوالات است.
مجید پورکار، رییس انجمن نمایش سازمان فرهنگی شهرداری و کارگردان تئاتر
چرا تماشاخانه گیلان باید احیا شود؟
من خودم در سال ۹۲ قصه ی احیای تماشاخانه را در رشت مطرح کردم. با توجه بر این که ما گروههای نمایشی ثبت شدهای داریم که صاحب مجوز از معاونت هنری ارشاد هستند. برای کار کردن این گروهها کمبود سالن وجود دارد.
مجتمع سردار جنگل در منطقهای از رشت قرار دارد که کشاندن تماشاگر تنبل کنونی به آنجا کار بسیار سختی است. در مجتمع خاتمالانبیا سالنی داریم که دقیقاً در روز افتتاحیه اش وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مدیر کل وقت گفت که اینجا را برای استفاده هنرمندان ساختهایم. یعنی این افتتاح، افتتاحی است که هنرمندان در آن تولید آثار هنری داشته باشند، از تماشاخانه مارلیک بگیرید و برسید به سالنهای تئاتر شامل سالن اصلی و سالن کوچکتر در بالا. اما سرنوشت مجتمع خاتم چه شد؟ بنابراین من فکر میکنم احیای تماشاخانه گیلان یک ضرورت است.
معضل خودگردانی مجتمعهای فرهنگی
شرایط کنونی تئاتر ما دارد به سمتی میرود که مجتمع های فرهنگی باید به صورت خودگردان درآمد داشته باشند، اما من در مقام یک کارگردان تئاتر بیش از پنج الی هفت روز نمیتوانم در آنجا اجرا داشته باشم، در صورتی که بیس اجراهای حرفهای در آیین نامه ی مرکز هنرهای نمایش حداقل ۱۵ اجرا تعریف شده.
در شهر رشت ۲۰ گروه ثبت شده دارای مجوز از سوی مرکز هنرهای نمایشی داریم. با عنایت به اینکه دوستان ما معتقدند که ما آنجا از ۸ صبح تا یک بامداد به گروههای تئاتری سرویس میدهیم که تمرین و اجرا کنند ولی واقعیت این است که حداقل از سال ۹۰ به این طرف ما فقط دو نمایش طی این سالیان داشتیم؛ یکی که من در آن بازی میکردم و بیشتر از ۱۰ اجرا هم نتوانستیم برویم و یک نمایش «شش و بش» از آقای ابوذر مظاهر جلالی که سه تا گروه دست به دست هم دادند تا آن نمایش اجرا شود، گروههای ایلجار، یلدا و یکی دیگر.
کف اجرا، ۱۵ شب
من در مقام کارگردان تئاتر میتوانم این تعریف را داشته باشم که حداقل کف اجرایی تیم حرفهای ۱۵ شب است. این اتفاق افتاده که وسط اجرا به کارگردانی زنگ میزنند که آقا تو باید دکورت را از این پایین بکنی ببری آن بالا بگذاری. من این را به چشم خودم دیدهام. به خاطر اینکه پنجشنبهها و جمعههای هر هفته در آنجا باید کنسرت برگزار شود تا آن مجتمع بتواند بهصورت خودگردان خودش را اداره کند و این آسیب تئاتر ماست. شما وقتی وسط اجرا دکور را از یک حجم بزرگتر میبری به یک حجم کوچکتر، خب میزانسن و نور تغییر میکند تمام ریتم یک نمایش دچار مخاطره میشود.
تئاترهایی که هزینهشان را درمیآورند
ما تئاتر داشتهایم که هزینهاش را درآورده؛ شش و بش نمونه بارز است. یا متنی که من اجرا کردم همینطور. ببینید رقم هفت میلیون تومانی بلیت من در سال ۹۱ برای شهر رشت رقم درشتی است. بدون اینکه من یک ریال از اداره ارشاد گرفته باشم. بدون اینکه حتی یک بنر اداره کل ارشاد برای من زده باشد. ولی این فروش اتفاق افتاد. ما دیدیم که نمایش شیش و بش آقای جلالی بعد از سه شب تبلیغات تلویزیونی فوج تماشاگر را به سالن نمایش کشاند.
نمونهی دیگرش نمایش قلعهبردگان آقای مهدی طاهرپور است که توانست تماشاگر بسیاری را به سالن بکشاند که البته مدیون دستهای تبلیغات است که به کمک نمایش آمدند؛ شاگردان آموزشگاه ایشان کمک کردند که تماشاگر به مجتمع سردار جنگل بیاید. ولی من آن فاکتورهای تبلیغاتی را ندارم. من میخواهم در قلب شهر رشت نمایش اجرا کنم تبلیغات هم نمیتوانم بکنم. مگر میشود بدون تبلیغات نمایش داشته باشیم؟
تماشاخانه و طرح تئاتر دائم
تماشاخانه در قلب شهر واقع شده. برای حل مشکلاتی که ما در اجرای نمایشها در بلندمدت داریم، طرحی را به عنوان طرح تئاتر دائم به سازمان فرهنگی ورزشی ارائه دادیم طرح تئاتر دائم این است که بیش از پانزده شب اجرا داشته باشیم، وگرنه اگر قرار باشد من پنج شب بروم اجرا (دوستان همه کارشناس تئاتر هستند) چه فایدهای دارد؟ یک گروه تئاتری پنج شب اول را فقط برای روتوش کردن سر صحنه میرود.
پیاده راه فرهنگی و احیای تماشاخانه
سینما آبشار که این روزها بسته است، جایگزین تماشاخانه شد، اما فقط سن تغییر کرده وگرنه همان صندلیها و همان سازه تغییری نکرده، معماریش به هم نخورده. وقتی این سازه دارد به صد سال میرسد تبدیل به میراث فرهنگی شده. با نظر به این که چهار تا خیابان اصلی شهرها دارد به پیادهراه فرهنگی تبدیل میشود، اگر ما تک تک پازلهایی را که روی این صفحه هست کنار هم بچینیم مطمئنا به یک شکل و فرم و محتوا خواهیم رسید
رضا حقی، کارشناس و مدرس تئاتر
رشت به کدام صنف نیاز دارد؟
شما پرسیدید که آیا رشت به تماشاخانه نیاز دارد؟ من میپرسم رشت به کدام صنف نیاز دارد؟ به قصاب؟ به سوپرمارکت؟ من با طرح سوال به این شکل مشکل دارم. چون اساساً نمیتوانیم بگوییم آیا احتیاج دارد؟ با رییس اداره تعاون به شهرستان صومعهسرا جایی رفته بودیم، یک نفر در مسیر از ایشان پرسید آقا من میخواهم یک شرکت تعاونی بزنم، اینجا میگیرد؟ ایشان هم گفت دور میدان را نگاه کن، یک چلوکبابی هست، جای پارکینگ دارد، خیلی بزرگ است همه چیز هم فراهم است اما ظهر و شب پنج تا ماشین هم جلویش نمیایستد. اما یک آدم دیگر توی یک کوچه فرعی مغازهای دارد، یک پنجم این مغازه، جای پارک ندارد، ولی همه صندلیهایش پر است، چهل نفر هم صف ایستادهاند بروند داخل. آیا من میتوانم بگویم چلوکبابی اینجا توجیه دارد یا ندارد؟ این سوال سختی است. پس اولاً از این منظر نمیشود به این مساله نگاه کرد. دوماً شما آووکادو میخورید؟ و چیزهایی در این ردیف؟ در اکثر مواقع نه، چون آشنایی با آنها ندارید. تئاتر هم در حال حاضر اینطور است. شما سیب زمینی، گوجهفرنگی و سایر میوهها را میخورید چون میشناسید. تئاتر را این نسل نمیشناسد چون نمیداند چیست.
راسته تئاتریها نداریم
سوماً رشتیها عادت دارند به راسته، از زمان شاه عباس صفوی که دستور داد رشت پایتخت گیلان شود؛ راسته ی زرگرها، راسته ی کفاشها، راسته بزازها و مسگرها راه افتاد. یعنی ما یک جای ثابت میخواهیم که بورس باشد. ما راسته تئاتریها نداریم. چرا تئاتر شهر تهران در هر شرایطی قوی، ضعیف، حرفهای، تجربی، آماتور تئاتر دارد؟ چون همیشه جایگاهی هست که دارد در آن تئاتر اجرا میشود. چه از شهرستان چه از بیرون. بعد از تماشاخانهی گیلان ما هرگز چنین چیزی در رشت نداشتیم. اینها باید در کنار هم دیده شود. چهارماً شما میپرسید آیا درآمد تئاتر هزینهی خودش را در میآورد؟ من میپرسم آیا فوتبال در میآورد؟ والیبال چطور؟ کشتی؟ آیا روزنامه و هفته نامه در می آورد؟ اصلاً در ایران الان کدام کار توجیه اقتصادی دارد؟ در هنر، صنعت، کشاورزی،کدامین کار توجیه دارد؟
ممیزی و نکنها!
بله ما مسابقه فوتبال داریم که صدهزار بلیت برایش میفروشند. مسابقه فوتبال هم داریم که هزار نفر هم به تماشایش نمینشینند. ما باید بگوییم چه دادهایم چه میخواهیم. بازار است. ما میگوییم آقا ممیزی تا این حد، درباره این مسایل حرف نزن، درباره اینها اینقدر حرف بزن، راجع به آنها هیچی نگو، توهین نکن. در آن بحث وارد نشو، به اتحادیه قصابها توهین نکن، به پزشکان کاری نداشته باش. مهندسان؟ اصلاً! مسوولین؟ ای بابا! مردم هم که اذهان عمومی است. ما مرتب در این ۳۰ سال میگوییم این کارها را نکنیم، اما نمیگوییم چه کارهایی بکنیم. ما همیشه نکن را داریم در ازای این نکنها، چه بکنهایی داریم. هیچی نداریم، راهکار و الگو هم نداریم. بله درمی آورد. ما در همینجا تئاتری داشتیم که فروش ۲۰ تا ۳۰ میلیونی داشته، تئاتری هم روی صحنه رفته که فروش بسیار پایینی داشته.
بله، (تئاتر) هزینهاش را تا حدودی درمیآورد. چون دولت به روزنامه عادت داده سوبسید بدهد، به مرغدار و گاودار هم همینطور. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، به همه دارد سوبسید میدهد. یک بدنهی خپل ایجاد کرده و الان هم تویش مانده. نمیشود فقط از یک منظر وارد شد، همهی اینها به هم متصل است و همه را باید در کنار هم دید. صفر و ۱۰۰ ندارد. بله هزینهاش را درمیآورد منتهی شرایط میخواهد سخت افزار و نرم افزار میخواهد. ما در رشت نرمافزار بسیار قوی داریم من به عنوان کارشناس تقریباً به همهی شهرهای کشور رفتهام. از لحاظ نرمافزاری یعنی افراد تحصیلکرده و باتجربه – از نسل تماشاخانه گیلان که هنوز زنده هستند و دارند کار میکنند تا نسلی که همین امسال از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند- در رشت به وفور هست و همه هم انگیزه بالایی دارند. ولی اگر سختافزار را مقایسه کنیم بسیار وحشتناک است. نسبت جمعیت و امکانات در رشت نسبت به سنگر هم عقبتر است. سنگر با ده هزار جمعیت، یک آمفیتئاتر شیک دارد با صندلی مناسب؛ به همان نسبت در شهر رشت ما هیچ چیز نداریم. حالا اصفهان و شیراز بماند. این مسایل باید در جایگاه خودش بحث شود.
احیای تماشاخانه، مفت است
(درباره اینکه احیای تماشاخانه مقرون به صرفه است یا نه) با توجه به مسالهای که آقای طالبی هم گفتند اصلا ما تئاتر احتیاج نداریم و تئاتری هم نداریم. شما اگر یک مستراح صدساله پیدا کنید باید طبق قانون آن را ثبت کنید. مثلاً حمام حاج آقا بزرگ یا حمام ساغریسازان که چند سال پیش ۴۰ میلیون تومان میراث فرهنگی هزینه کرد و فقط سفالش را تعمیر کرد آن هم به طرز احمقانهای. هیچ کاری هم نمیکند فقط میخواهد حفظ کند. اصلا ما تئاتری نداریم سختافزار هم نمیخواهیم عمرش شد صد سال. این انگشتر مرا هم اگر ثابت کنند صد سال ارزش گذشته میراث روی آن دست میگذارد. حالا شما میگویید آقا قیمت اقتصادیاش میارزد؟ من میگویم مفت است، چون کاربری فرهنگی دارد و به درد هیچ کار دیگری هم نمیخورد مفت میشود خرید.
فرامرز طالبی، نمایشنامهنویس و محقق تئاتر
ضرورت احیای تماشاخانه از منظر میراث فرهنگی
من میخواهم به تماشاخانه گیلان و ضرورت راهاندازی آن از زاویهی میراث فرهنگی نگاه کنم. یک شهر، یک روستا، یک خانه، هر جایی که انسانها زندگی میکنند نشانهها، علایم و خصوصیات خاص خودش را دارد. ما اگر کم کم مشخصات تاریخی و فرهنگی شهرها را از آنها بگیریم نسل بعد از ما، ما را نمیشناسد، کما اینکه ما نسل قبل از خودمان را واقعا نمیشناسیم. من معتقدم که تئاتر یک نماد صددرصد مهم و مستقل و یک نهاد حرفهای است که هزینهاش را خودش درمیآورد که باید این اتفاق بیفتد.
این روزها ما شاهد هستیم که اطراف مرکز شهر در رشت دارد از ماشین تهی میشود، اینها ضرورت بازگشایی تماشاخانه گیلان را زیاد میکند. ما الان در ماه محرم هستیم شما میدانید که یکی از بزرگترین سکوهای تعزیه در قمشه سنگر بوده و یک پایهاش افتاده. در حالیکه بزرگترین تعزیهها از دورهی قاجار به بعد در آنجا انجام میشده. یک نفر نرفته است آنجا ضرورت این مساله را پیگیری کند.
بنده به عنوان یک بنا و یادمان فرهنگی به بازسازی تماشاخانه گیلان بسیار علاقهمندم. با توجه به اینکه قرار است خود منطقه شهرداری و اطرافش به یک منطقه فرهنگی تبدیل شود، ضرورت بازسازی آن را بسیار مهم میدانم. بحث دیگر این است آیا تئاتر ما جان این را دارد که تماشاخانه گیلان را اداره کند؟
استفاده از تماشاخانه به عنوان یک تالار چندمنظوره
ما یک بحث اداری و فنی میراث فرهنگی داریم، یک بحث مدیریت سالن. بحث اول میگوید که اگر ما چیزی را ثبت کردیم صاحب آن ملک حق ندارد در آن تغییرات دهد، مگر این که آن را با میراث در میان بگذارد. بحث من این است که شما در همان سالن میتوانید کارهای مختلف انجام دهید. مثلاً در همان سالن کنسرت موسیقی بگذارید. وزیر اسبق ارشاد میگفت که تالار وحدت حتی یک شب هم نباید تعطیل بماند، ولو روزهای عزاداری. یعنی برای روزهای عزاداری هم برنامه بگذارید مردم بیایند آنجا با نگاه هنری ببینند. الان شاید در این جا کمی زود باشد که بگوییم چه کارهایی میشود کرد، اما شاید به عنوان یک تالار چندمنظوره بشود از آن استفاده کرد.
انجام کار بزرگ در تالار بسیار کوچک خانه فرهنگ و هنر
من در اینجا باید از بچههای شهرداری تشکر کنم که یک تالار بسیار کوچک را درست کردهاند که بسیار مهم است، همین خانه فرهنگ و هنر را. من چندین کار در آنجا دیدم. باور کنید تمام شهرستانهای ما نیاز به چند تا از این سالنها دارند به جای این که یک مجتمع داشته باشند. این به معنای آن است که ما میراثمان را ببینیم. من روی این مساله تاکید میکنم الان خود میدان شهرداری دارد به یک مرکز فرهنگی تبدیل میشود یعنی ساختمانهایی که مانده است از اداره پست تا بنای شهرداری که قرار است موزه بلدیه شود و غیره، بنابراین احیای تماشاخانه مهم است.
مقایسه رشت با شیراز اشتباه است
شما باید گیلان را براساس یک سری از الگوهای فرهنگی موجود با شهرهای دیگر مقایسه کنید. این آقایی که میگوید تئاتر و شهر چه نسبتی با هم دارند؟ یا الگوهای فرهنگی که یونسکو تعریف کرده است برویم دنبال اینها. اما وقتی رشت را با شیراز مقایسه میکنید سخت در اشتباه هستید چون شیراز مرکز فرهنگی کشور است تخت جمشید، حافظیه و سعدیه دارد.
تماشاخانه، تئاتر روشنفکری نمیخواهد
استحکامبخشی بنا البته یک مساله است. ولی من تمام بحثام این است که همهی ما به این تحولاتی که در راه است دامن بزنیم. وگرنه تئاتر، مقولهی جدایی است و دوستان ما که اهل تئاتر هستند در این جامعه حضور دارند و من که کمی دورتر هستم شاید این حرف را نباید بزنم. تئاتر در کل جهان هم تقسیمبندی شده است به تئاترهای کودک، حرفهای، دانشجویی و غیره.
وقتی این برنامهریزی انجام شود ما باز هم میتوانیم برای تئاتر در تماشاخانه اجرا داشته باشیم و در آنجا دیگر نباید تئاتر روشنفکری اجرا شود، باید تئاتری باشد که انواع مخاطب را جذب کند و این کار بسیار بزرگ و سختی است.
علیرضا قانع، مدیرعامل سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری رشت
تماشاخانه باید شناسنامه تئاتر ایران شود
اگر قرار است که رشت پایتخت تئاتر ایران شود، شناسنامه این تئاتر به نوعی همین تماشاخانه است. یعنی ما باید حتماً این تماشاخانه را حفظ و احیا و روی آن برنامهریزی کنیم و در کنارش به غیر از اجرای تئاتر، موزهها و هویت و تاریخ گیلان و رشت را به نمایش بگذاریم. هیچ کس هم روی این مساله حرفی ندارد. در همان بدو ورود آقای دکتر ثابت قدم ما چندباری با آقای حقی صحبت داشتیم و حتی یک بار به اتفاق آقای حقی با وکیل مالک هم صحبت کردیم. واقعیت این است که هنوز مدلی برای احیا تعریف نشده. به قولی همه گزینه ها روی میز هست. حتی چند پیشنهاد تهاتری وجود داشت. سرمایه گذار سینما انقلاب قرار بود که این را از ما بخرد. اینجا توضیح بدهم که تماشاخانه به هیچ عنوان نباید تجاری شود و باید دوباره به تاریخ خودش برگردد و بازآفرینی شود. برای بازآفرینی شهر رشت طرحی ارایه شده و دارند کار میکنند و این یک تکه از آن پازل است، خانه فرهنگ و هنر و استانداری گیلان، هتل ایران، پست، ساختمان شهرداری و… تکههای دیگر هستند.
تماشاخانه هم جزیی از طرح بازآفرینی است
تماشاخانه هم جزیی از طرح بازآفرینی است. البته هنوز مجوزش صادر نشده. هرچند رقم اش دیده شده. میدانید برای بازآفرینی رشت ۷ هزار میلیارد دیده شده و این هم جزو همین رقم است. مساله مهم این است که اهالی تئاتر و دوستان و همکاران ما این را در رشت اثبات کردند که رشت قابلیت این را دارد که در آن تئاتر، یک برند باشد و اگر قرار باشد که این برند را ما داشته باشیم و رشت را با گستره فرهنگی و هنرمندانش به عنوان پایتخت تئاتر بشناسانیم، حتما نیاز به این شناسنامه داریم و باید روی آن سرمایهگذاری صورت گیرد.
رشت، زیرساخت ضعیفی دارد
مسلماً بودجه فرهنگی شهرداری رشت بسیار متفاوت خواهد بود و آن چیزی که مدنظر است این رقم بیشتر از ۲۰ میلیارد خواهد بود که متاسفانه در مقایسه با تمام شهرها، پایینترین سهم را از بودجه داریم. بجز رقم پایین در نظر گرفته شده در زمینهی تخصیص هم مشکلاتی داریم. ضمن این که ما به لحاظ زیرساختی هم در رشت عقب هستیم.
در این دوره، امور فرهنگی اولویت شهرداری است
نکته ای که مهم است به نظرم این است که در این دوران امور فرهنگی جزو اولویتهای شهرداری است. این نگاه خیلی مهم است. امروز این تفکر در شهرداری ایجاد شده که ما از یک دستگاه خدماتی به یک نهاد فرهنگی اجتماعی تبدیل شده ایم و حوزه فرهنگی اجتماعی، اولویت شهرداری است که به نظرم این مساله بسیار مهمتر از این است که چقدر تخصیص پیدا کرده. این بالاخره با توجه به درآمد شهرداری اتفاق میافتد. کمااین که این بحثها دیگر از آرزو و گفتمان خارج و به طرح و پروژه تبدیل شده. اگر ما امروز از یک رقم ۷ میلیاردی حرف میزنیم و میخواهیم در عرض ۵ سال از شهر رشت، بازآفرینی داشته باشیم، برای اینها پروژه تعریف شده و مبحث اقتصادی دیده شده و حتما آقای دکتر ثابت قدم در مصاحبهشان اشاره کردهاند.
با سیاهنمایی دربارهی شهرداری موافق نیستم
در هر صورت من فکر میکنم این هم که ما همه چیز را تیره و تار ببینیم خب کار اصلا پیش نمیرود. همه ما با امید زندگی میکنیم. البته بنده با این نوع گفتمان کاملا آشنایی دارم و باید بگویم که با این همه سیاهنمایی دربارهی شهرداری به هیچ وجه موافق نیستم. به عنوان کسی که سالها در شورا (و در بخش نظارتی) بوده همیشه در جلساتی که با دوستان داریم تاکید میکنم که ما باید این نگاه را تغییر دهیم اگر این نگاه تغییر نکند مسلما همه حرفهایی را که زده میشود ما باید بپذیریم. البته من هیچ کس را هم مقصر نمیدانم. بذر بیاعتمادی نسبت به شهرداری کاشته شده و اصلاح آن و کاشتن یک بذر جدید زمان میبرد. ولی ناگزیر هستیم که تلاش و یک مقدار هم اعتماد کنیم. مثلاً در حوزهی تئاتر اتفاقاتی که در شهرداری افتاد، با توجه به همکاری مناسبی که با ارشاد وجود داشته، اتفاقات خوبی بود. در حوزه فرهنگی هم همینطور. همچنین در حوزههای عمرانی در چند وقت اخیر مردم تحولاتی را میبینند. البته شاید هم این تغییرات پی در پی بوده و عدم ثبات باعث شده که دورنمایی وجود نداشته باشد. وقتی ما از برنامه پنج ساله صحبت میکنیم برای خودمان هم دور از نظر است. اگر مطالعه صورت بگیرد و همه بپذیرند مجبورند سیستمهای دیگر هم کمک و همراهی کنند. همهی تلاشهایی هم که دارد صورت میگیرد با این هدف است که این نگاه تغییر پیدا می کند. و من هم از جمع حاضر میخواهم به ما کمک کنند تا این نگاه تغییر کند.
اولویت اول شهرداری الان آسفالت نیست
من میخواهم نکتهای را بگویم شاید آقای خلقتدوست هم که در اینجا حضور دارند تایید کنند. بنده فکر میکنم این که حوزه فرهنگی اولویت کار شهرداری باشد، یک نگاه جدید است. حالا یک برههی کوتاهی در دورهی قبلی که آقای ثابتقدم حضور داشت اتفاق افتاد و تازه به دلیل مشغلههای بسیار هنوز چندان در اولویت نبود، ولی این دوره دقیقاً به این نتیجه رسیده شده. همین سازمان فرهنگی ما در چه سالی تاسیس شد؟ یعنی ما جزو آخرین سازمانهای فرهنگی هستیم. اشکالات فراوانی هم داریم. و همه را هم میپذیریم و اصلاً نمیگویم که قرار است شقالقمر شود. اما این تفکر تغییر کرده است. خود آقای شهردار هم در جلسات مختلف به این مساله اشاره میکنند که این سازمان با سازمان سه سال پیش تفاوت پیدا کرده. یعنی این دیدگاه و تفکر حاکم در راستای حوزههای فرهنگی است و دارد حداقل کلیات قضیه را رعایت میکند. ما در جزئیات مشکل داریم. ما یقین داریم که زیرساختهایمان نسبت به بقیه شهرها کمتر است. حالا یکسری زیر ساختهای خود شهرداری است، یکسری هم زیرساختهایی که شهرداری میتواند کار کند، مثلا همین سینماها. اگر در شهرداری این تفکر وجود داشته باشد میتواند کمک کند. در دورههایی آسفالت اولویت ما بوده. در دورههایی پل و غیره. این اولویتها باعث شده که حوزه فرهنگی به عقب رانده شود.
وحید فخر موسوی، معاون هنری اداره کل ارشاد اسلامی گیلان
۱۲۰ سال پیشینه داریم، اما…
سوالی که شما بیان کردید همان چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است را تداعی می کند. قطعاً ما نیاز به سالن تئاتر داریم، حالا با تناسبی که آقای حقی گفتند قطعاً این شهر پیشینه قدرتمندی دارد. البته فعلاً من پیشینه را چوبی لای چرخ پیشرفت استانم میدانم. چون هر چیزی که میگوییم یک جوری تفاخر به گذشته است. ۱۲۰ سال پیشینه داریم، اما سوختمان هنوز همان نفتی سابق است. جهان دارد به سمت پیشرفت میرود، ولی ما فقط میگوییم ما این را داشتیم، آن را داشتیم.
از خودم شروع میکنم، ما هنوز هیچ پیشنهاد یا طرحی هم در مورد موضوع ارائه نکردهایم. در همهی دنیا آنطور که ما اطلاع داریم تئاتر به صورت دولتی حمایت میشود و به خودی خود روی پای خودش نایستاده. البته این مساله هم در کشورهای مختلف به صور متفاوت مدیریت میشود. یعنی اینطور نیست که هیچ جای دنیا پول را مستقیم به هنرمند بدهند بلکه به شرکت یا کمپانی داده میشود که ما آمدیم اشلی را از روی آن تحت عنوان استقرار گروههای نمایشی الگو کردیم. خود من به سیستممان در سطح کلان نقد دارم، به آزمون و خطاهایی که ما داریم و مرتبا هر سال تکرار میکنیم.
کجای دنیا تئاتر را از روی CD میبینند؟
امسال در یک جایی یک چندنفری از دوستان که مسوول اداره جشنوارههای استانی و مناطق تصمیمگیر و تاثیرگذار هم بودند با هم نشسته بودند و میگفتند ما که نمیتوانیم به همهی منطقهها برویم پس منطقه را بیخیال شدند، براساس هیچ فکری. شما اگر یک برگ کارشناسی در این مورد پیدا کردید، من جایزه میدهم. کجای دنیا تئاتر را از روی CD میبینند؟ جز ما که داریم الگو میگیریم. تئاتر هنری است که دارد نفس به نفس جریان پیدا میکند.امشب اجرای شما با فردا شب متفاوت است. آقای دکتر خسروی بود که میگفت یکی از شخصیتهای بازی هاملت در انگلیس بعد از ۲۱ سال نمایش باز در بیست و یکمین سال که داشت میرفت روی صحنه ۱۲۰ تا طناب میزد تا خودش را آماده کند.
از دولت نمیتوان توقع داشت
ما مطلقا تناسب نداریم و اگر هم داشته باشیم باز هم کم است و این ازدیاد هم در بعضی چیزهایی که آقای حقی اشاره کردند که زیاد هم داریم (تعداد سالن نسبت به علاقهمندان، گروهها و غیره) هم نباید ما را سردرگم کند. در عین حال از دولت هم نمیشود توقع انجام این کار را داشت. چون دولت هم باید به بودجه مورد نظر نگاه کند که اگر تا حدی تحقق پیدا کرد ۲۰ درصد تخصیص دهد، اگر بیشتر بود ۷۰ درصد کند. یکبار هم شاید خشک شد، اصلا چیزی تعلق نگرفت. براساس آن اگر ما بخواهیم جلو برویم به جایی نمیرسیم. مثلاً لاهیجان الان در تئاتر قطبی است برای خودش، اما ۱۷ سال مجتمع فرهنگی – هنریاش خوابیده. یا مثلا بعد از ۱۸ سال مجموعه فرهنگی – هنری آستارا افتتاح میشود! مگر ما چهقدر عمر میکنیم؟
بعد از خرید تماشاخانه، چه میشود؟
اصلا مگر وظیفه ماست که سرمایهدار پیدا کنیم؟ آن مساله راهکار و سلسله مراتب خودش را دارد. در تعامل بین ادارات و استانداری و غیره باید بگنجد. فرض کنیم تماشاخانه خریداری شد. اصلاً شما سرمایهگذار را رها کنید. دوستان هم گفتند که در آن مجموعه، شهرداری قرار است نقش داشته باشد. پس خریداری شده. حالا باید به بعدش پرداخت. باید سازوکار مناسبی برای استفاده از تماشاخانه داشته باشیم.
دیدگاه