مرثیه ای ماندگار از پدر آیت‌الله بهجت(ره) به یادگار ماند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا،کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه‌ مراثی کربلایی محمود بهجت، پدر آیت‌الله‌العظمی بهجت است که به‌کوشش علی ابراهیمی اقلیدی در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسید. شاید قبل از انتشار این کتاب هیچ‌کس نمی‌دانست که دودمه معروف «مکن ای صبح طلوع» از اوست؛ خباز (نانوا) ساده اما اهل‌دلی که شعرش سال‌ها است بر زبان پیران و میان‌داران هیئت‌ها جاری شده و همه فرزند او را به تقوا می‌شناسند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،به نقل از تسنیم ،کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه‌ مراثی کربلایی محمود بهجت، پدر آیت‌الله‌العظمی بهجت است که به‌کوشش علی ابراهیمی اقلیدی در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسید. شاید قبل از انتشار این کتاب هیچ‌کس نمی‌دانست که دودمه معروف «مکن ای صبح طلوع» از اوست؛ خباز (نانوا) ساده اما اهل‌دلی که شعرش سال‌ها است بر زبان پیران و میان‌داران هیئت‌ها جاری شده و همه فرزند او را به تقوا می‌شناسند.

IMG_00055کربلائی محمود بهجت، پدر آیت‌الله العظمی بهجت، شاعری گمنام بود که به شغل خبازی اشتغال داشت، اما عشق به خاندان عصمت و طهارت(ع) در حد اعلی در جان وی فوران داشته است. کربلائی محمود با اخلاص، پاکی و صداقت خود، در مصیبت سیدالشهداء(ع)، آن‌چنان غرق در ماتم و عزا می‌شد و این داغ را با جان و دل درک می‌‌کرد که گویی عاشورا و وقایع آن برایش تجلی عینی یافته و شرح ماوقع را شخصاً درک کرده است و ناخودآگاه از فرط غم، تصمیم به دگرگون نمودن اوضاع طبیعی زمان می‌گیرد؛ به صبح دستوری می‌دهد تا برنیاید تا این مصیبت دردناک رقم نخورد و در ادامه نیز با همان سبک و سیاق به آفتاب و چرخ، امر می‌کند که تا سر نزند و نجنبد تا حضرت فاطمه زهرا(س)، خونین‌جگر نشود:

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است                مکن ای صبح طلوع

عصر فردا بدنش زیر سُم اسبان است                مکن ای صبح طلوع

این بند از اشعار مرحوم کربلائی محمود بهجت، از مدت‌ها قبل به‌عنوان یکی از بهترین اشعار حماسی و عاشورایی در حلقه عزاداران امام حسین(ع)، زینت‌بخش مجالس سینه‌زنی است و به‌عنوان شعر آیینی ماندگار است.

در شعر آیینی نکته قابل تأملی که این شعر را از انواع دیگر شعر جدا می‌کند، موضوعاتی است که در شعر بیان می‌شود، اشعار آیینی متأثر از قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و دیگر متون روایی است. خالق اشعار آیینی اولین کسی است که از موضوع متأثر می‌شود و هرچه این تأثر خالصانه‌تر باشد، شعر نیز تأثیرگذارتر خواهد بود و در قلب و جان مخاطب نفوذ می‌کند. نگاهی سریع و گذرا به مجموعه «مکن ای صبح طلوع» گنجینه اسرار عمان سامانی را به خاطر می‌آورد. البته شاعر این مجموعه ممکن است با عمان سامانی قابل قیاس نباشد، زیرا زنده‌یاد محمود بهجت از علوم شعر و عروض و قافیه بهره چندانی نداشت، ولی خلوص و صداقت و صمیمیت در اشعار او موج می‌زند.

اشعار کتاب در ۱۷ بخش تدوین یافته است که شامل: «مراثی حضرت فاطمه زهرا(س)»، «مراثی امام حسن(ع)»، «مراثی مسلم»، «مراثی طفلان مسلم»، «مراثی حربن یزید ریاحی»، «وهب»، «ام‌لیلا(س)»، «حضرت علی‌اکبر(ع)»، «حضرت قاسم(ع)»، «حضرت اباالفضل(ع)»، «حضرت سکینه(س)»، «حضرت رقیه خاتون»، «حضرت فاطمه صغری»، «عبدالله‌بن حسن»، «حضرت امام حسین(ع)»، «حضرت زینب کبری(س)»، و «پیوست: مکن ای صبح طلوع» است.

زنده‌یاد کربلایی محمود بهجت در روز ۱ بهمن ۱۳۲۵ شمسی (مصادف با ۲۸ صفر ۱۳۶۶ قمری) در فومن چشم از جهان فرو بست.

کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه مراثی کربلائی محمود بهجت(ره)، به‌کوشش علی ابراهیمی اقلیدی، جمع آوری سیدحسین تقوی ازبری، با شمارگان سه‌هزار نسخه، در ۳۲۲ صفحه، توسط انتشارات شفق در قطع رقعی و با جلد گالینگور در قم به چاپ رسیده است.

همیشه چند بیت اول این نوحه را در شب های عاشورا شنیده ایم ولی متن کامل شعر «مکن ای صبح طلوع» که در این کتاب به چاپ رسیده برای بسیاری جذاب است:

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است

                                                          مکن ای صبح طلوع

شب قتل است یک امشب که حسین مهمان است

غمش امشب همه از تشنگی طفلان است

                                                          مکن ای صبح طلوع

جامه ای صبح مزن چاک مده جولان را

هست مهمان شه دین امشب و یک فردا را

                                                          مکن ای صبح طلوع

چرخ ای چرخ مزن چرخ دگر امشب را

تا قیامت تو نگه دار همه کوکب را

نه حسین فکر عیال است نه به فکر جان است

                                                          مکن ای صبح طلوع

همه بینند ز ما ناله و چون شیون را

شمر از قتل حسین بهر حسین دربان است

                                                          مکن ای صبح طلوع

باد ای باد،پریشان تو نما عالم را

تا قیامت تو نگه دار همه خاتم را

                                                          مکن ای صبح طلوع

سعد سردار لعین بسته صف لشکر کین

بهر قتل شه دین

شمر خنجر به کفش،سعد لعین خندان است

                                                          مکن ای صبح طلوع

خور ای خور ز رخ پرده میفکن بیرون

زینب از دیدن روی تو نگردد محزون

                                                          مکن ای صبح طلوع

آب ای آب زنی موج دهی جولانت

نکشی هیچ خجالت ز رخ مهمانت

                                                          مکن ای صبح طلوع

شب قتل است یک امشب ز عطش سوزان است

یا محمد تو کجایی،که بدی یار غریب

در کجا هست علی،بود پرستار غریب

فاطمه جان تو کجایی که حسین است غریب

                                                          مکن ای صبح طلوع

telegramdintitled

Share