روایت دو شاعر جوان از آزادگی«سایه» و شعری که او برای امام حسین(ع) گفت+عکس

به گزارش سرویس رصد فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا «محمدرضا طاهری» و «حسین جنتی» دو تن از شاعران جوان کشورمان با انتشار شعری از استاد امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی(سایه) در صفحه شخصی اینستاگرام خودشان , از آزادگی و اصالت «سایه» گفتند. طاهری نوشته است:استاد بلند پایه ی ما جناب #هوشنگ_ابتهاج در شعر کوتاهی می فرمایند: […]

به گزارش سرویس رصد فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا «محمدرضا طاهری» و «حسین جنتی» دو تن از شاعران جوان کشورمان با انتشار شعری از استاد امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی(سایه) در صفحه شخصی اینستاگرام خودشان , از آزادگی و اصالت «سایه» گفتند.

طاهری نوشته است:استاد بلند پایه ی ما جناب #هوشنگ_ابتهاج در شعر کوتاهی می فرمایند:

«یا حسین بن علی!
خون گرم تو هنوز
از زمین می جوشد
هرکجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمه ی خون می نوشد»

یکی از ویژگی های مهم آدمهای آزاده و اصیل آن است که هیچ گاه از ترس قضاوت شدن دهان بر حقیقتی نمی بندند. مثال عینی اش همین استاد عزیز ماست که در طول فعالیت هنری و ادبی اش نه دعوی مسلمانی داشته و نه اطرافیانی که به خاطر تظاهر به دینداری برای او کف بزنند. غالب حیات ادبی سایه در گونه ای از فضای روشنفکری ایران طی شده که در آن هرگونه تظاهر به چیزهایی که مربوط به مذهب می شود محکوم است به ارتجاع و عقبگرد! اما در همین فضا او وقتی با حقیقتی مانند حسین علیه السلام مواجه می شود هیچ هراسی از قضاوت شدن توسط اطرافیان و جامعه روشنفکری ندارد و قلم در ثنای او می راند! و این یعنی بزرگی و اصالت و آزادگی…
.
مثالهای دیگری هم می توان در این باره یافت: مثلا انسان مسلمانی که از ترس متهم شدن به بی دینی چشمش را به روی هزار گونه کج روی و ظلم در جامعه اسلامی نمی بندد و روی در روی حاکمان می ایستد و فریاد می زند نیز بی شک مسلمانی آزاده و اصیل است. گرچه این ایستادگی به قیمت طرد شدنش توسط بسیاری از مسلمانان تمام شود!
فدا نکردن حقیقت به نفع مصلحت شاید اولین درسی ست که می شود از حماسه ی عاشورا گرفت… می خواستم در این باره از اتفاقاتی که در همین مدت اخیر در دنیای شعر افتاده هم مثال هایی بزنم که دیدم شاید نگفتن بهتر باشد… آنهایی که باید بفهمند می فهمند خودشان!

sataUntitled
همچنین «حسین جنتی» با انتشار تصویری از خود در کنار «سایه» نوشت:ستایش حسین علیه السلام، ستایش جوانمردی و آزادگی ست، ستایش بزرگی و معرفت است، سایه را من می شناسم هم از دریچه ی شعرش که سال هاست با آن مانوسم هم از سخنش که با گوش دل بارها بدون پلک زدن نیوشیده ام، یکبار بعد از کلی شوخی درباب مذهب موقعی که با دوستان بلند شدیم محضرش را ترک کنیم چیزی گفت که تا عمق جانم نفوذ کرد، دستش را تکیه داد به عصایش و به حرمت میهمان نیم خیز شد و گفت:بچه ها! حالا گذشته از این شوخی ها یک چیزی را بپرستید! انسانی که چیزی را نپرستد موجود وحشتناکی ست! سایه ممکن است در مورد این مسایل نظراتی داشته باشد که برای آدم های معمول قابل هضم نباشد اما وقتی به «حقیقت» می رسد جوانمردانه می ایستد و حرف می زند، شعری را که در ادامه می آورم پیر و بزرگ و استاد ما سایه برای امام حسین گفته است.

یا حسین بن على
خون گرم تو هنوز
از زمین مى جوشد
هرکجا باغ گل سرخى هست
آب از این چشمه ى خون مى نوشد.

sajaUntitled
final1

Share