علی محمدپوری

زیباترین خنده خندوانه

زیباترین خنده خندوانه رامبد جوان عزیز سلام این یادداشت یک جوان است برای تو ای هنرمند ترین اسطوره سینمای ایران، شاید این جمله من کمی تملق آمیزانه باشد در جایی که سینمایش اسطوره هایی دارد که هنرشان زبان زد خاص و عام است اما تو در شبی که ساعت ها یک ساعت به عقب کشیده […]

زیباترین خنده خندوانه
رامبد جوان عزیز سلام
این یادداشت یک جوان است برای تو ای هنرمند ترین اسطوره سینمای ایران، شاید این جمله من کمی تملق آمیزانه باشد در جایی که سینمایش اسطوره هایی دارد که هنرشان زبان زد خاص و عام است اما تو در شبی که ساعت ها یک ساعت به عقب کشیده می شوند در سری برنامه خندوانه کاری کردی که قلب مردم ایران شاد شود، شادی ای از اعماق وجود و لبخند هایی رو لبمان بنشیند که برخواسته از عمق وجود ماست و این نشان از هنر توست.
کوتاه به مهمان های عزیز امشبت می گویم که:
ساعت ها را « عقب » بردند
ما را به « جلو » …
نیمه های امشب « دو بار » دوستتان خواهیم داشت
و شما برایمان…
ساعت دوازده شب سی و یک شهریورید
و من و هم نسل های من …
عقربه ای که تا می خواهند به شما برسند به عقب می کشیدنشان …!!!
آن متن زیبایی که توسط یکی از جانبازان سرافراز خوانده شد قلبم را به آتش کشید، آتشی که امیدوارم گرمایش یک سری را از خواب غفلت بیدار کند و بدانند این آرامش امروز حاصل چیست و چقدر در این مدت ها از این عزیزان گرانمایه تر از جان به مثل عروسکانی جهت مطرح کردن خودشان استفاده شد و چقدر برای هم سن های من ناشناخته هستند که او دعا کند روزی سنگ ها، خاک ها و … به اذن خدا به حرف بیایند و از رشادت های آنها برایمان بگویند تا باشد در کردار ما تغییری ایجاد شود. این حرفش ما را باید بکشد و چقدر ما سنگ دل شده ایم که جلوی کسانی که به این یادگار ها و نشان های افتخار این مرز و بوم سرکشی میکنند زبان سکوت اختیار می کنیم و چقدر نامردی است که این عزیزان را ما فراموش کنیم.
من به شما و تمام جانبازان عزیز این مرز و بوم می گویم از ته قلبمان دوستان داریم. و اگر دستمان برای طلا گرفتن شما کوتاه است ما را با دل دریایی تان عفو کنید و بدانید که ما هنوز امیدمان بعد از خدا به هم قطاران شماست.
باور ندارید…!!!
شاهد بیاورم…
شاهدم همین شهدای گمنام و یا همین شهدای غواصی می باشد که جدیدا به وطن عزیزمان برگشتند و مورد استقبال پرشکوه مردم مهربانمان قرار گرفتند و هر چند شاهد بازی های سیاسی بعضی ها در آن مراسم بودیم ولی بدانید قلب مردم با شما و هم قطارانتان می باشد و این را بدانید ما مدیون شما هستیم.
و من از همین جا دست بوسیتان را میکنم به نمایندگی دوستانم و می گویم محتاج دعاتان هستم دعایی به لطافت دعای قبل عملیات.

سلام ای چشم بارانی، پناهم می دهی امشب؟
سوالم را که میدانی، پناهم می دهی امشب؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
و امشب رو به ویرانی، پناهم می دهی امشب؟
میان آب و گل رقصان، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی، پناهم می دهی امشب؟
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها …
در این هنگام روحانی، پناهم می دهی امشب؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی، پناهم می دهی امشب؟
رها از همت بودن، رها از بال و پر سوختن
رها از حد انسانی، پناهم می دهی امشب؟
نگاهت آشنا با دل، کلامت گرمی محفل
تو از چشمم چه میخوانی؟ پناهم می دهی امشب؟

علی محمدپوری

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share