فرهاد پردخته

عوامل و موانع «اتحاد مسلمانان»

«جاهیلیّت مدرن که خطرناکتر از جاهیلیّت گذشته وصدر اسلام است؛ تهدید کننده اصلی جهان اسلام است.» علیرغم آمدن مصلحان و بیان راههای درمان جامعه اسلامی، یکسری موانع و عواملی در راه«اتحاد اسلامی» وجود داشته و دارند که باید بررسی شود. در زیر به عمده ترین موانع وحدت اسلامی اشاره می شود. موانع بسیاری در راه […]

«جاهیلیّت مدرن که خطرناکتر از جاهیلیّت گذشته وصدر اسلام است؛ تهدید کننده اصلی جهان اسلام است.»

پردختهitledعلیرغم آمدن مصلحان و بیان راههای درمان جامعه اسلامی، یکسری موانع و عواملی در راه«اتحاد اسلامی» وجود داشته و دارند که باید بررسی شود. در زیر به عمده ترین موانع وحدت اسلامی اشاره می شود.
موانع بسیاری در راه تحقق وحدت مسلمین قرار دارد و چنین برمی آید که عوامل جدایی مسلمانان به دو گروه عمده تقسیم می شود:
الف) عوامل بیرونی
ب) عوامل درونی مهمترین عوامل بیرونی که موجب شکنندگی وحدت مسلمانان می گردند و باعث تضعیف جامعه اسلامی می شوند عبارتند از:
۱-تفرقه افکنی استعمار در کشورهای اسلامی
۲-سلطۀ اقتصادی غرب
۳-تهاجم فرهنگی برای سلب هویّت فرهنگی۱ – تفرقه افکنی استعمار در کشورهای اسلامی و کوشش برای تأمین منافع اقتصادی و سیاسی شان باعث دامن زدن به اختلافات مذهبی، فرقه ای و نژادی میان مسلمانان و از هم گسیختگی جوامع اسلامی است. دولتهای استعماری از راه دولت – ملت سازی، وابستگی فکری و اقتصادی و به کار گرفتن افراد وابسته در قسمتهای حساس، زمینه ی جدایی کشورها و ملّتهای مسلمان را فراهم می آورند.
البته پیشتاز این جریان انگلیس بود. استعمار با ایجاد اختلاف میان اقوام و مذاهب، پایه های وحدت اسلامی را سست کرد. به عنوان مثال ایجاد دولت – ملتهای ترکیه ، عراق، سوریه، اردن، کویت، عربستان و …. همه از نتایج حضور و سیاست های استعمار است که با تکّه تکّه کردن امپراطوری عثمانی، سرزمین اسلامی را به مناطق جغرافیایی و دولتهای متعدد تقسیم کرد. همین طور از جمله اختلاف افکنی های مذهبی استعمار در سرزمین های اسلامی، گذشته از برنامه ریزی های وسیع در دور کردن دو مذهب شیعه و سنّی، حمایت از فرقه های بدعت گذاری چون وهّابیت است که با ظهور این اندیشه ها وحدت مذهبی اسلام خدشه دار شد.
۲- سلطه اقتصادی غرب، دیگر عامل تفرقه و جدایی است. در گذشته مسلمانان بر مهمترین راه های تجاری جهان تسلّط داشتند و به تعبیر امروز راه های استراتژیک دنیا در کنترل مسلمانان بود و بر راه های دریایی و جادۀ ابریشم مسلط بودند، امّا اینک شاهراه های تجاری در دست قدرت های غربی است و تعریف تجارت و اقتصاد با گذشته متفاوت است. اقتصاد امروز مبتنی بر اطّلاعات، صنعت و تبدیل است و صنعت در اختیار کشورهای پیشرفته می باشد.
کشورهای بزرگ و توسعه یافته غربی با در دست داشتن شالوده های اقتصاد جهانی در دست خود، به هر نحوی که اراده کننده، کشورهای جهان سوم و به خصوص دنیای اسلام را خط مشی سیاسی، فرهنگی می دهند. زیرا وابستگی اقتصادی دنیای اسلام به غرب آن قدر جهان اسلام را تضعیف ساخته که حتی سیاست و فرهنگ و دین را هم در این کشورها متأثر از وابستگی اقتصادی کرده است. از طرفی «اتحاد اسلامی» هم خطری جدّی برای دنیای غرب محسوب می شود لذا همواره اقتصاد را اهرمی برای شکل نگرفتن این اتحاد دانسته و مانع «وحدت» مسلمانان شده است.
به عنوان نمونه، اقتصاد کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس، گذشته از نفت تقریباً به طور کامل وابسته به کشورهای قدرتمند غربی است. در آفریقا هم کشورهای اسلامی متأثر از سیاستهای استعماری دوران گذشته، اقتصادی وابسته دارند. این وابستگی ها باعث می شود که قدرتهای بزرگ از ظهور و بروز یک اتّحاد اسلامی که بتواند اقتصادی قدرتمند را در پی بیاورد جلوگیری کنند مثلاً بانک اقتصاد اسلامی و نیز سازمان کنفرانس اسلامی همیشه به علت کم کاری کشورهای اسلامی نتوانسته اند پیشرفت و رونق قابل توجّهی داشته باشند چون اغلب دولت های اسلامی از سوی کشورهای بزرگ در فشار هستند و قادر نیستند به تمام معنا در پی تشکیل اتّحاد سیاسی اقتصادی اسلامی باشند زیرا با شکل گیری یک اقتصاد واحد اسلامی در میان کشورهای اسلامی، سرمایه گذاری های قدرتهای اقتصادی در کشورهای اسلامی تعطیل خواهد شد و این خطری است که اقتصاد استعماری را تهدید می کند.
۳-عامل بیرونی دیگر، هجوم فرهنگی غرب بر جوامع اسلامی است.قدرت های بزرگ از راه تسلّط بر شبکه های ارتباطی و رسانه های جمعی کوشش می کنند که عادات و آداب خود را در دیگر کشورها نیز رواج دهند و فرهنگ های دیگر ملل را تضعیف نمایند. این آشکار است که وقتی روح اسلام و فرهنگ مسلمان با رواج فرهنگ غرب از جامعه اسلام رخت بربندد، «اتحاد» که یکی از مظاهر فرهنگ اسلامی است، هیچ وقت در کشورهای اسلامی و بین مسلمین محقق نخواهد گشت۰
با تهاجم فرهنگی غرب، هویّت فرهنگی مسلمانان به خطر می افتد زیرا رسوخ فرهنگ منحط غرب در کالبد فرهنگی جوامع مسلمان، باعث کج فهمی و دور افتادن از حقیقت اسلام، ترک احکام اسلام و تعطیل شدن حدود، تنگ نظری در علوم مذهبی، مسخ ارزشهای عقیدتی و اخلاقی و نابسامانی آموزش و پرورش دینی خواهد شد و آن وقت است که همان آشفتگی و پراکندگی غربی که در جوامع مدرن حاکم است به طوری که انسان ها را از هم دور ساخته است، در جوامع اسلامی نیز حاکم می شود و به طور مثال مسلمان دیگر پایبند به آن فرموده رسول اکرم (ص) نیست که «کسی که صبح کند در حالی که به فکر امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست». زیرا تعلیمات اسلامی و مذهبی و هویّت اسلامی از کالبد فرهنگی او رخت بربسته است .
.دسته دوم عوامل شکننده وحدت، موانع درونی می باشد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- خودباختگی و عدم اعتماد به نفس
۲-ناسیونالیسم
۳-انحطاط علمی و فرهنگی
۴- تعصب کور مذهبی
۵- دنیا زدگی دولتهای اسلامی
۶- غفلت دنیای اسلام از اولویت های جهان اسلام
۱)عمدۀ عوامل درونی به سکون جوامع اسلامی و رها شدگی مسلمانان باز می گردند. مسلمانان دنیای امروز نقطۀ اصلی اتکای خود را گم کرده اند. و در دایرۀ هستی احساس سرگردانی می کنند. مسلمان، اینک با پدیده ای به نام «مدرنیسم» مواجه شده است ؛ که بدون هیچ زمینه ای باید آن را هضم کند و فضایی را تجربه کند که هرگز آن را ندیده و تنها راه نجات «بازگشت به خویشتن اسلامی» است؛ راهی که امام خمینی (ره) علامه اقبال و سایرین آن را تنها راه حل دانسته اند.
۲- ناسیونالیسم؛ عنصر دیگری که رسیدن به «وحدت اسلامی» را با مشکل مواجه می کند، «ناسیونالیسم مدرن» است. در این نوع ملّی گرایی، مردم هر کشوری خود را برتر از همه می دانند و همه امکانات و منافع را برای خود می خواهند و به دیگر کشورهای اسلامی به دیدۀ رقیب می نگرند. اگر چه در گذشته نیز ملی گرایی وجود داشته است، امّا مسلمانان دیروز علیرغم وابستگی به یک سرزمین یا کشور، خود را جزئی از پیکرۀ عظیم امّت اسلامی می دانستند، یعنی وطن دوستی تابع مسئله کلّی تری به نام «امت اسلامی» بود. به عنوان مثال؛ اختلاف در عرب یا عجم، سفید یا سیاه و ترک یا کرد بودن، مسأله ای است که اسلام برای رفع آن آمده است و این جریانات در سده های نخستین اسلامی بسیار کمرنگ بود چنانچه در صدر اسلام بلال سیاه پوست و سلمان فارسی در کنار سایر مردم جزیره العرب به عنوان امت اسلام می زیستند و آن چه اهمیت داشت«مسلمان» بودن یک فرد بود. ناسیونالیسم جدید باعث بروز نزاع در میان کشورهای همسایه و در نتیجه فروش تسلیحات کارخانه های اسلحه سازی کشورهای قدرتمند می گردد. این نوع«ملی گرایی» ماهیّت «اخوت اسلامی» را تضعیف می کند و به «امت اسلامی» آسیب می رساند.به طور مثال ناسیونالیسم و ملّی گرایی در حوزۀ خاور میانه و کشورهای اسلامی باعث شده تا مثلاً ملّت اردنی، سوریه ای، عراق، ایرانی و … با یکدیگر در رقابتی سخت باشند و برای حفظ امنیت و حتّی پرستیژ ملی خود، در پی انباشت سلاح و خرید این تسلیحات از قدرتهای خارجی برآیند. مثلاً عربستان و کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس از بزرگترین وارد کنندگان تسلیحات کارخانجات آمریکا هستند و نیز اختلاف میان لبنان و سوریه با اردن و یا اختلاف کویت و عراق همه و همه ناشی از نوعی ناسیونالیسم جدید می باشد که در میان ملتهای اسلامی حاکم گشته است.

۳- دیگر عامل درونی که به خود مسلمانان باز می گردد، انحطاط فکری و فرهنگی و علمی است. و به تعبیرمقام معظم رهبری جاهیلیّت مدرن که خطرناکتر از جاهیلیّت گذشته وصدر اسلام است؛ با انحطاط فکری و فرهنگی و علمی در اثر «فقر علمی» اغلب افراد، کم سواد یا بی سواد و وضعیت علم و دانش در کشورهای اسلامی که تأسف بار است. گویی این مردم هیچ گونه پشتوانه ی علمی و مدنی نداشته اند و حال آنکه هنگامی که غرب در قرون وسطی دوران رکود را سپری می کرد، دامنه تمدن اسلامی تا دورترین نقاط جهان امتداد یافته بود.
با عدم آگاهی مردم از عوامل مهم حضور استعمار، باعث ظهور استبداد و بروز هرج و مرج است و این زمینه ای شد تا در اوایل قرن بیستم، کشورهای اسلامی از هم دورتر و دورتر شوند و اندیشۀ اتحاد به آرزویی محال تبدیل گردد.

۴-عامل درونی دیگر، تعصب گرایی کور مذهبی است که مسلمانان را از تلاش برای نزدیک ساختن دیدگاه هایشان باز می دارد. در حالی که هیچ یک از رهبران مذاهب اسلامی به پیروان خود سفارش نکرده اند که برای حفظ مذهبشان عقاید خود را بر اساس تعصب شدید نسبت به دیگران یا دشمنی با سایر مذاهب استوار سازند. این تعصب گرایی مسلمانان را از یکدیگر دورتر و دورتر می کند. البته باید میان تعصب لازم و صحیح با تعصب غیر صحیح فرق گذارد و گفت؛ گرچه اتحاد و همبستگی اسلامی در اندیشه مسلمانان باید از جایگاه والایی برخوردار باشد و برای ایجاد وحدت از هیچ تلاشی دریغ نکنیم، اما این باعث نمی شود تا با چشم پوشی از تمام حقایق عدول شود و همه چیز را فدای وحدت کنیم.یکی از مصلحان و منادیان وحدت اسلامی، علامه شرف الدین عاملی از علمای جبل عامل لبنان بود، او با اینکه عمر خود را در راه وحدت اسلامی گذراند اما هیچ وقت از حقایق مذهب حقّه خود عدول نکرد و بیان حقایق، نشان دادن مبانی اعتقادات و رفع اتهام ها را لازم می دانست لذا در مواقف مختلف در سلسله کارهای بیداری آفرین خود، در راه تفاهم و اتحاد به نوشتن کتابهای «ابوحریره»، «المراجعات» و «الفصول المهمه» همّت گماشت و در این کتابها بسیاری از حقایق را روشن ساخت. این نمونه ای از تعصب صحیح است.
جهل و ناآگاهی مسلمانان از مذاهب یکدیگر؛ این هم مشکل دیگری در راه وحدت است نه تنها مسلمانان نسبت به مذهب خود تعصّب دارند بلکه به دنبال مطالعۀ سایر مذاهب هم نمی روند. اگر پیروان فرق اسلامی از ماهیت سایر مذاهب، آن چنان که بنیانگذاران حقیقی آنها بیان داشته اند، آگاهی کامل داشته باشند بدون تردید بسیاری از تعصبات و بدبینی ها برداشته می شود.
۵- غیر مردمی بودن دولتهای اسلامی:
چنانچه قبلاً ذکر شد استعمار با تسلّط اقتصادی و سیاسی خود در کشورهای اسلامی همیشه سعی می کند به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مهره های مورد نیاز خود را در این کشورها بر سر کار آورد. چنانچه می دانیم در اکثر بلاد اسلامی، سردمداران و حاکمان در جهت مصالح و منافع مردمی کار نمی کنند حتی آن دسته از کشورهای اسلامی که انتخابات دارند باز هم از دخالت قدرتها بی نصیب نمی مانند. و البته جامعه اسلامی کشور ما ایران هم از این نوع سعی وتلاش ها بی نصیب نبوده و نخواهد بود.
۶-دنیا زدگی سیاستمداران:
امام خمینی (ره) که خود نمونه یکی از رهبران دینی و باتقوا در کشوری اسلامی بود، مردم را از این خطر بیم می دهد و همیشه مسلمانان را به انتخاب سیاستمداران با تقوا و کارآمد توصیه می کند و آنان را به کنترل و تربیت و اصلاح سران کشورها دعوت می کند. زیرا برخی سران کشورهای اسلامی مصداق فرمودۀ حضرت علی (ع) در نهج البلاغه هستند که فرمود:

(ارضیتم بالحیاهٔ الدنیا من الاخرهٔ عوضا (خ۳۴/۱)و زندگی دنیا را به حیات جاویدان قیامت ترجیح می دهند) و به جای اینکه به فکر تامین حق و عدالت در جامعه و تأمین رفاه برای مسلمانان باشند، در پی جمع آوری مال و ثروت و دروغ و فساد هستند و این موجب تضعیف دولتهای اسلامی است و وقتی سیاستمداران چنین باشند، هیچ وقت در پی وحدت اسلامی بر نمی آیند. چه اینکه این گروه از سیاست مداران برای دستیابی به متاع دنیا حاضرند حتی وحدت جهان اسلام را فدا کنند و نیز برای حفظ جایگاه خود حاضر نیستند تهدیدات استکبار را نادیده بگیرند و به وحدت بگرایند و خود را فدای وحدت اسلامی نمایند.
۷- دیگر عامل درونی غفلت از اولویتهای جهان اسلام است.
اگر توجه مسلمانان به مسائل مهم دنیای اسلام نظیر مسأله فلسطین، کشمیر، لبنان و …. معطوف می بود و سعی همه بر این بود که در پی حل این مشکلات و مقابله با دشمنان برآیند، وحدت اسلامی خود به خود در میان ملتها جریان می یافت. همچنین دولت های اسلامی همت و سعی خود را در استفاده از ظرفیتهای موجود برای به تفاهم رسیدن مسلمانان به کار نمی گیرند. مثلاً سازمان کنفرانس اسلامی و بانک اقتصاد اسلامی و مجامع اینچنینی می تواند در روند اتحاد و جوامع مسلمان نقش بسزائی داشته باشند. اما متأسفانه چنانچه در پیش ذکر شد وابستگی کشورها به قدرتهای غرب باعث می شود از این ظرفیت ها به شکل نارسا استفاده شود و فقط شکل صوری داشته باشند. بی توجهی مسلمانان به اولویتهاست که باعث می شود مذاهب اسلامی برای مسایل کوچکتر با هم نزاع کنند و حاضر نشوند برای مسایل مهمتر با هم وفاق داشته باشند.
به طور خلاصه باید گفت؛ عوامل و موانع متعددی بر سر راه «اتحاد مسلمانان» وجود دارند که هم به درون جامعۀ اسلامی باز می گردند و هم به نقش عوامل بیرون از جامعه اسلامی، که باید مورد مطالعه قرار گیرند. اگر این موانع از سر راه جامعۀ اسلامی برداشته شود و جهان اسلام به اسلام اصیل که حاوی کاملترین برنامۀ زندگی فردی اجتماعی است. عمل کنند امید می رود، میوۀ «وحدت» بر درخت اسلام به ثمر بنشیند.

فرهاد پردخته
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share