حالا فهمیدید که «اجتهاد» کار پلیس نیست؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا داوود حشتمی در یادداشتی با عنوان «حالا فهمیدید که اجتهاد کار پلیس نیست؟» در روزنامه قانون نوشته است: پرده اول: قریب یک ماه پیش که حسن روحانی در جمع فرماندهان نیروی انتظامی از لزوم قانون گرایی پلیس، حرف زده بود، اعتراضات بسیاری را در اردوگاه اصولگرایان برانگیخت. روحانی گفته […]
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا داوود حشتمی در یادداشتی با عنوان «حالا فهمیدید که اجتهاد کار پلیس نیست؟» در روزنامه قانون نوشته است:
پرده اول: قریب یک ماه پیش که حسن روحانی در جمع فرماندهان نیروی انتظامی از لزوم قانون گرایی پلیس، حرف زده بود، اعتراضات بسیاری را در اردوگاه اصولگرایان برانگیخت. روحانی گفته بود: «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست بلکه وظیفه پلیس اجرای قانون است و اگر غیر از این باشد، در مخمصه فکری قرار گرفته و مردم را نیز گرفتار خواهیم ساخت.» حرفهای روحانی آن روز با اعتراض هایی هم روبه رو شد. کسانی که معتقد بودند: «اجرای اسلام جزو وظایف ذاتی پلیس است». هرچند منتقدین، تنها یک جنبه این ماجرا مدنظرشان بود. جنبهای که در آن تصور می شد روحانی قصد مخالفت با طرح امر به معروف و نهی از منکر را دارد، اما مسئله عمیقتر از اینها بود. موضوع «اجتهاد» کسانی بود که «دستبند و کلت دارند» و در طرف مقابل کسی قرار داشت که «حقوقدان» بود. به هر حال روحانی ناچار شد اندکی بعد واضحتر و شفافتر حرف بزند و توضیح داد: «نمی توان به قوه قهریه نظام که دستبند و کلت دارد گفت تو هم اجتهاد کن.» اما انتقادات همچنان ادامه داشت.
پرده دوم: اواسط اردیبهشت ماه، دختر جوانی در کنار دانشگاه آزاد شیراز دست به خودسوزی زد. علت این کار انتشار تصاویر ضبط شده از وی، توسط پسری بود که با او ارتباط داشت. در روزهای اخیر فیلمی منتشر شد که نشان میداد عدهای از مردم با بستن پای این پسر، او را در همان محلی که دختر خودسوزی کرد، به طرز رقت برانگیزی کتک میزنند و عجیب تر اینکه پلیس نظارهگر است. اگر خودمان را جای خانواده دختر بگذاریم به آنها حق میدهیم و اگر جای خانواده پسر جوان بگذاریم باز هم دلمان به درد خواهد آمد. با این حال ما هیچ کدام از اینها نیستیم. ما وجدان جمعی هستیم که «محاکمه نکرده» عادت به «مجازات» داریم.
پرده سوم: احمد توکلی، نماینده مجلس در یادداشتی که در سایتش منتشر کرد، به اتفاقی اشاره میکند که باز درهمین اردیبهشت ماه رخ میدهد. اتفاق دردناکی که در آن یک هموطن ارمنی به خاطر نصب پوستر مربوط به اعتراض به کشتار ارامنه در محل کارش، مورد بازخواست و بعد ضرب و شتم نیروی های پلیس قرار میگیرد. این نماینده مجلس ماجرا را از طرق مختلف پیگیری کرده و در نهایت خاطیان به دادگاه انتظامی فرستاده میشوند. پرده آخر: هر سه اتفاقی که در اردیبهشت ماه ۹۴ صورت گرفت. اول؛ هشدار روحانی، دوم؛ ماجرای شیراز و سوم؛ اتفاقی که احمد توکلی روایت کرد. آیا این موارد کفایت نمی کند تا باور کنیم دوری از «اجتهاد شخصی» و اجرای عدالت کار پلیس نیست؟ در ماجرای کتک زدن پسرجوان در شیراز، این فرد با اتومبیل نیروی انتظامی به محل حادثه برده شده و به راحتی در اختیار افرادی قرار میگیرد که از شدت عصبانیت حاضرند هر بلایی سر او بیاورند. پلیس نه تنها مداخلهای ندارد، بلکه اجازه میدهد، مردم خشمگین جوان را که به ماشین پلیس «پناه برده» بود از اتومبیل خارج کنند. براساس قانون آیا «پلیس» وظیفه حفاظت از متهم را برعهده ندارد؟ وجدان جمعی ما بر گناه کار بودن جوانی که تصاویرش با آن دختر منتشر شده است، گواهی میدهد، اما آیا وجدان جمعی ما قاضی عادلی است؟ آیا وجدان جمعی ما و آن پلیس اظهارات متهم را هم شنیده است؟ موضوع تنها تخلف در اجرای وظایف چند عضو نیروی انتظامی نیست. حرف بر سر این است که وقتی به «نیرویی که قوه قهریه» است و «کلت و دستبند» دارد اجازه بدهیم «اجتهاد» کند، در نتیجه او به «تشخیص» و «فهم» خود عدالت و اسلام را اجرا می کند. آنها که اجازه دادند مردم خشمشان را برسر این جوان خالی کنند، یا پلیسی که تشخیص داد باید با آن هموطن ارمنی برخورد فیزیکی کند، تصور میکردند که مشغول اجرای عدالت هستند. اما نکته مهم این است که پلیس تنها وظیفه «اجرای قانون» را برعهده دارد. آنها که در این مدت به دولت خرده گرفتند، در گناه ظلمی که «احیانا» بر این افراد روا داشته شده است، سهیم نیستند؟
دیدگاه