خاطره رسایی از بزرگترین جراحی داخلی نظام اسلامی

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا حمید رسایی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: سالروز بزرگترین جراحی درون نظام اسلامی گرامی باد ششم فروردین هر سال، سالروز بزرگترین جراحی داخلی در ساختار نظام اسلامی است. فتنه سال ۸۸ را هم باید جراحی بزرگی دانست با این تفاوت که در جراحی سال ۸۸ هر چند چهره حقیقی […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا حمید رسایی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

سالروز بزرگترین جراحی درون نظام اسلامی گرامی باد

ششم فروردین هر سال، سالروز بزرگترین جراحی داخلی در ساختار نظام اسلامی است. فتنه سال ۸۸ را هم باید جراحی بزرگی دانست با این تفاوت که در جراحی سال ۸۸ هر چند چهره حقیقی نفاق خود را نشان داد و سوزانده شد اما ریشه آن همچنان در ساختار نظام اسلامی باقی مانده و تنفس می کند. موسوی و عبدالله نوری دو شخصیت سیاسی در فتنه آقای منتظری بودند که هر یک با تصمیمی، نام خود را در آن حادثه ماندگار کردند هر چند بعدها هر دو از خیل پشیمانان شدند. نخست وزیر وقت (موسوی) با صدور این بخشنامه به تمام ادارات به جریان آقای منتظری شوک وارد کرد و نماینده امام در سپاه (عبدالله نوری) همان ایام در حضورش، لدورها و بولدزورهای سپاه محوطه مقابل بیت آقای منتظری را تخریب و تا صبح آنجا را به خیابان همجوار متصل کردند. آن شب که این اتفاق در قم رخ می داد، من سومین سال طلبگی ام را می گذراندم و نظاره گر بودم در حالی که هرگز فکر نمی کردم روزی عبداله نوری و میرحسین موسوی، خود عاقبت به شر شوند. خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. یکی شدن میرحسین موسوی و حسینعلی منتظری، بخشی از هواداران فتنه را دچار دوگانگی کرده! اگر میرحسین و این نامه را انتخاب کنند باید به منتظری پشت کنند و اگر منتظری را برگزینند، نمی دانند با این بخشنامه شدید اللحن موسوی چه کنند…
resatitled
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید.
شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را.در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید.
از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند-، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:
۱ – سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.
۲ – از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳ – دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴ – نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
روح‌الله الموسوی الخمینی

Share