کارگزاران در شرایط فعلی دست بالا را دارند/همایش اصلاحطلبان یک گام به جلو بود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا فیاض زاهد میگوید: «حاکمیت و اصلاحطلبان هر دو به یک تفاهم نانوشته در حال نزدیکشدن هستند و آن، این است که اصلاحطلبان به ارزشها و خط قرمزهای حاکمیت واکنش مثبت نشان بدهند و حاکمیت هم به پیچیدگیهای روابط و مناسبات اصلاحطلبان و افکار عمومی پاسخ دهد.»
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا متن گفت و گوی هفته نامه اصولگرای «مثلث» با فیاض زاهد به شرح زیر است.
فیاض زاهد میگوید: «حاکمیت و اصلاحطلبان هر دو به یک تفاهم نانوشته در حال نزدیکشدن هستند و آن، این است که اصلاحطلبان به ارزشها و خط قرمزهای حاکمیت واکنش مثبت نشان بدهند و حاکمیت هم به پیچیدگیهای روابط و مناسبات اصلاحطلبان و افکار عمومی پاسخ دهد.»
ارزیابی شما از همایشی که پنجشنبه ۲۵ دی اصلاحطلبان بعد از مدتها برگزار کردند، چیست؟ فکر میکنید در حد انتظارات بود یا خیر؟
نفس برگزاری این همایش یک گام به جلو بود، باتوجه به اینکه بیش از پنج سال نیروهای سیاسی اصلاحطلب چنین همایشی را تجربه نکردند که زیر یک سقف بدون نگرانی و واهمه از وقوع اتفاقی موهوم جمع شوند، باید از آن استقبال کرد. شاید از نظر تکنیکی، شکلی و محتوایی بشود به این همایش اشکالاتی گرفت اما به نظر من همه اینها در حاشیه قرار میگیرد. قدم مهمتر این است که جریان اصلاحطلب توانست با حاکمیت دیالوگی را برقرار کند که در دل آن لحاظ حساسیتهای دو طرف وجود داشت. سیدمحمد خاتمی، رهبر بلامنازع جریان اصلاحطلب است. جریان اصلاحطلبی میفهمد که حساسیت بخشهایی از حاکمیت نسبت به آقای خاتمی آنها را وادار میکند که تنها به یک بیانیه و پیام از او اکتفا کنند، بنابراین جریان اصلاحطلب و بخش امنیتی حاکمیت به یک دیالوگ منطقی میرسند. هر کدام توان، استعداد، ظرفیت و حساسیتهای طرف مقابل را درک و آرامآرام با هم مسیری را آغاز کنند که به بازگشت مجدد جریان اصلاحطلب به فرآیندها و عمل سیاسی در کشور منجر شود، بهطوریکه هم حکومت از آن استقبال کند و هم جریان اصلاحطلب حساسیتهای حاکمیت را در نظر گیرد. به نظرم میآید که اصلاحطلبان از یک نقطه بیبازگشت به یک نقطه آغازین نقل مکان میکنند و باید این را به فال نیک گرفت.
همایش چقدر جامعیت داشت؟
همانطور که گفتم شاید میشد کیفیت میهمانها و محورهای ارائهشده در این همایش را افزایش داد اما به نظر میرسد شورای هماهنگی جبهه اصلاحطلبان بهعنوان یکی از مراجع مشروع جریان اصلاحطلب با توزیع ۲۷ کارت برای هر حزب تلاش کرد که اولا درباره نحوه دعوت میهمانها دست آنها را باز بگذارد و بعد به صورت حقالشرکه برای احزاب فرصت اظهارنظر فراهم کند. شاید این همایش به لحاظ سخنرانها یا خیلی از محورهایی که داشت در حد ایدهآل نبود ولی معتقدم که شاید در شرایط فعلی بهتر از این نمیشد جلسهای را برگزار کرد.
موضوعاتی که در همایش طرح شد چقدر به نفع جریان اصلاحات بود؟ موضوع حصر در مباحث سخنرانان همایش خیلی برجسته بود، حال آنکه شما میگویید اصلاحطلبان دارند یک دیالوگی را با حاکمیت برقرار میکنند، طرح این مساله راهبرد اصلاحطلبان را دوباره دچار خدشه نمیکند؟
اصلاحطلبان چارهای ندارند که از موضوع حصر سخن به میان نیاورند، همانطور که حاکمیت چارهای ندارد. مگر حاکمیت توانست موضوع حصر را به فراموشی بسپارد؟ آیا این حجم تبلیغات خبری در ۹دی مساله حصر را در افکارعمومی به فراموشی سپرد؟ نحوه واکنش مجلس به سخنان آقای مطهری به این سوال جواب خیلی روشنی میدهد، پس معلوم است که این مساله هنوز کارکرد دارد و به فراموشی سپرده نشده است. حاکمیت و جریان اصلاحطلب هیچ چارهای ندارند که این صورت مساله را حل کنند. این همایش میخواهد بگوید از طریق گفتمانهای قانونی و غیرهنجارشکن میشود راهی را پیدا کرد که هم حاکمیت – که اصلاحطلبان خود را نسبت به آن متعهد میدانند- و هم جریان اصلاحی -که کروبی و مهندس موسوی را جزو سرمایههای خود میبیند- به یک فرمولی دست یابند که در آن فرمول بشود مساله حصر را طرح و رفع کرد.
آقایان سحرخیز و عبدی بعد از همایش پنجشنبه ۲۵ دی درباره پرداختن به موضوع حصر موضع گرفتند؛ سحرخیز این مساله را متأثر از صحبتهای مطهری خواند و گفت: «سخنان مطهری درباره حصر اصلاحطلبان را آچمز کرده است» و آقای عبدی نیز به اصلاحطلبان توصیه کرد که از ورود به موضوع حصر اجتناب کنند. آیا ورود اصلاحطلبان به این موضوع ایجاد حساسیتزایی نمیکند، بهطوری که فضای سیاسی کشور حول این موضوع دوقطبی شود و عرصه عمل سیاسی که داشت مقابل نیروهای جریان اصلاحات باز میشد دوباره روند معکوس به خود بگیرد؟
فارغ از اصولگرایی و اصلاحطلبی وقتی از دید یک ایرانی معتقد و ملتزم به نظام جمهوری اسلامی ایران و قانوناساسی به مسائل کشور نگاه میشود، دو موضوع هستهای در سیاست خارجی و حصر در سیاست داخلی برجسته و نمایان است، بنابراین چنین فردی نمیتواند چشم خود را بر مسائل کشور ببندد. کاری به موضع آقای عبدی ندارم اما میفهمم که عیسی سحرخیز موضعاش این است که اصلاحطلبان آنچنان که باید درباره موضوع حصر از خود اکت و کنش سیاسی نشان ندادند. این موضوع قابل فهم است، فکر میکنم باید این را درک کرد اگر هر شخصیت دیگری جز علی مطهری با سابقه اصولگرایی خالص و آن خاستگاه خانوادگی و رتبهاول نمایندگی مردم تهران در دور دوم انتخابات مجلس به این موضوع ورود میکرد، خیلی هزینهها برایش سنگینتر میشد.
شاید چون علی مطهری در این جایگاه است میتواند اینگونه عمل کند، فکر میکنم به همان ظرافتی که در اول سخن عرض کردم حاکمیت و اصلاحطلبان هر دو به یک تفاهم نانوشته در حال نزدیکشدن هستند و آن، این است که اصلاحطلبان به ارزشها و خط قرمزهای حاکمیت واکنش مثبت نشان بدهند و حاکمیت هم به پیچیدگیهای روابط و مناسبات اصلاحطلبان و افکار عمومی پاسخ دهد، به این معنی که اگر اصلاحطلبان نسبت به موضوع حصر یا موضوعاتی از این دست واکنش خنثی نشان دهند، بهشدت میان مخاطبان و پایگاه اجتماعی خود تنزل جایگاه و منزلت پیدا خواهند کرد. اگر حاکمیت و قوه عاقله نظام سیاسی ایران میخواهد اصلاحطلبان بهعنوان یک رکن و بال نظام سیاسی عمل کنند باید پیچیدگی وضعیت آنها را در موضوع یادشده درنظر بگیرد.
نگاه اصلاحطلبان به موضوع حصر کمک به حاکمیت است یا نگاه بهرهبرداری انتخاباتی؟
تردیدی ندارم این جریانی که همایش را برگزار میکند و حتی بالاتر از آن آقای خاتمی بهدنبال پیدا کردن راهحلی است که هم نظام سود ببرد و هم جریان اصلاحطلبی. من فکر میکنم هر دو گروه باید به این نتیجه رسیده باشند که دوره برد و باخت در این موضوع به پایان رسیده است چون همه ما سوار یک قایق هستیم و بحرانهای داخلی و خارجی میتواند وضعیت ما را شکننده کند. فکر میکنم با یک نگاه ملی و دغدغه فراتر از مناسبات جناحی همه باید کمک کنیم که مساله حصر با یک فرجام مناسب و منطقی به پایان برسد.
اگر نگاه اصلاحطلبان کمک به حل مساله حصر است و این کمک به قیمت از دسترفتن کرسیهای مجلس برای آنها تمام شود چطور؟ آیا اصلاحطلبان به هدف سیاسی خود میرسند؟
جریان اصلاحطلب در ایران هر گاه که امکان رقابت داشته، موفق و پیروز بوده است. تقریبا انتخاباتی نیست که دوپینگ جریان اصولگرا در آن نبوده و اصلاحطلبان بازنده باشند. به نظرم جریان اصلاحطلبی تنها و منحصر در موضوع حصر نیست؛ آنها درباره نحوه اداره کشور نوع رویکرد به اقتصاد، فرهنگ، مناسبات اجتماعی و عرصه بینالمللی آنقدر دارای دیدگاه متفاوت با اصولگرایان – که مسئول وضعیت فعلی کشورند – هستند.
در جریان اصلاحات تشکلهای متعددی حضور دارند؛ از تشکل ندا که تازهوارد است تا اعتماد ملی و کارگزاران، کدام تشکل دست بالا را در حوزه سیاسی دارد؟
در میان جریانات فعلی سیاسی کارگزاران از موقعیت بهتری برخوردار است. آنها یک سابقه تشکیلاتی قوی از گذشته دارند و امروز هم توانستند تجدید سازمان کنند و جایگاه مناسبی را به دست آورند، البته در دولت هم دارای نفوذ هستند. در کنار آنها میشود به دکتر عارف و اطرافیانش بهعنوان یک آلترناتیو قدرتمند نگاه کرد. اینکه هنوز افکار عمومی از کنشی که دکتر عارف در انتخابات ریاستجمهوری کرد متاثر است ولی دکتر عارف به نظر میرسد هنوز به سوی تشکیل یک حزب پیش نرفته است اما بهعنوان یک لیدر فرهیخته و فرزانه در حال کنش سیاسی در عرصه انتخابات است. فکر میکنم فرمولی که اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو دارند، یک فرمول داورگرایانه یا مبتنی بر داوری در قالب مکانیزم سنترال دموکراتیک است، به این معنا که از تهران به مراکز استانها و از مراکز استانها به شهرها حق داوری و انتخاب دموکراتیک را میدهد، در نتیجه انتخابات درونی و بعد به صورت یک لویی جرگه کامل و ملی فهرستهای انتخاباتی در سراسر کشور تنظیم میشوند. به طبع وقتی نام خاتمی، هاشمی و دکتر عارف پشت سر یک لیست قرار بگیرد ضریب موفقیت بالا خواهد برد.
باتوجه به اینکه شما کارگزاران را تشکلی خواندید که دست بالا را در میان احزاب جریان اصلاحات دارد آیا سایر تشکلها حاضر میشوند که کارگزاران محوریت کار را در انتخابات مجلس به دست بگیرد تا با تحرکی که انجام میدهده عرصه فعالیت را برای نیروهای اصلاحطلب در انتخابات مجلس بازتر کند؟
شورای مشورتی آقای خاتمی نقش بسیار کلیدی دارد و دست بالا را خواهد داشت ولی به صورت عملی چون این تجربه را داشتیم در نتیجه نوعی رایزنی و مذاکرات و همین طور معرفیها از مراکز شهرها اتفاق خواهد افتاد و کارگزاران در وقوع این اتفاق میتواند نقش مهمی داشته باشد.
چرا چهرههای شاخص کارگزاران در این همایشی که برگزار شد حضور نداشتند؟
نمیدانم، فکر میکنم کارگزاران مثل بقیه احزاب دعوت شده بود و قرار بود دبیرکلش صحبت کند، حالا اینکه این اتفاق نیفتاد به نظرم نمیآید خیلی عامدانه باشد چون خیلیها نرفتند چون فکر میکردند بیشتر جلسه احزاب اصلاحطلب است.
شما مطرح کردید که به چه لحاظ شخصیتهای درجه اول جریان اصلاحات در همایش نبودند اما چرا مشارکتیها حضور نداشتند؟ آیا علت آن بود که حضور آنها حساسیتزا نشود؟
نمیدانم، شاید دعوت نبودند. شخص من تلفنی دعوت شدم، ولی من علاقهای به حضور در همایش نداشتم. بنابراین اینکه چرا دیگران نیز نرفتند موضوعی است که باید از خود آنها پرسید.
دیدگاه